چکيده
آيندهپژوهي، حوزه نسبتا جديدياست که بهلحاظ گستردگي و تنوع حوزههاي مرتبط، دستاوردهاي بسيارمهمي براي کشورها و جوامع داشته؛ بهگونهاي که امروزه به يکي از مهمترين ابزارهاي تصميمسازي تبديل شدهاست. هماينک در اين زمينه از سوي كشورهاي قدرتمند به منظور كسب مزيتهاي رقابتي و سلطه بر جهان مطالعات گستردهاي صورت ميگيرد. اين رويداد، بر اهميت دستيابي به رويکردهاي توانمندتر در عرصه آيندهپژوهي ميافزايد. بيشك، منظومه فکري اسلام، بويژه منابع شيعي، برتر از هر مکتب فكري بشري، توان تبيين راهبرديترين مسائل آيندهانديشانه را داراست. يكي از بسترهاي متعالي در اين منظومه، انديشه مهدويت است. همانگونه که ميدانيم، اعتقاد به منجيآخرالزمان، مطلوب بيشتر اديان بوده؛ اما ظرفيت بهرهمندي از آموزههاي آيندهنگرانه مبتني بر وحي، جز در تشيع و آموزههاي مهدويت، در توان ديگر نحلهها نيست. پس، جادارد در نظام آيندهپژوهانه مهدويت بررسيهاي جامعي صورتگيرد. نوشتار حاضر بررسي تحليلي جامعي است در زمينه مهدويت و کارکردهاي آيندهپژوهانه آن، مبتني بر منابع معتبر شيعي. اين پژوهش، در حيطه مباحث علمشناسي فلسفي مشتمل بر ابعاد پنجگانه «معرفتشناسي»، «روششناسي»، «هستيشناسي»، «ارزششناسي» و «نشانهشناسي» خواهد بود. همانگونه که نتايج تحقيق نشان خواهد داد، نظام معرفتشناختي آيندهپژوهي، متضمن مفاهيم، روشها و ابزارهايي است که برخي از آنها براي مطالعات گسترده و فهم آموزههاي الاهي و وحياني مهدويت كاربرد مناسبي دارند.
مقدمه
يکي از محورهاي بسيار با اهميت و بنيادين در نظام فکري و فلسفي اديان الاهي در طول تاريخ، ايمان به غيب و امور بظاهر ناديدني در عالم وجود بوده و هست. در واقع، هسته اصلي و جوهر آموزههاي اديان آسماني، همواره بر ايمان به غيب استوار بوده است. يکي از مصاديق بارز اين موضوع، ايمان به زنده بودن انسانهاي برگزيدهالاهي، همچون حضرت مسيح7 در آيين مسيحيت و زنده بودن پيامبران:، امامان معصوم:، شهدا و اولياي الاهي در اسلام و بويژه مکتب تشيع است. بدين ترتيب، مصداق روشن انسان کامل و غايب از نظر که روزي ظهور خواهد کرد و برپاکننده نظام عدل و نيکيها و پايان دهنده به شرور و بديها خواهد بود؛ قدر مشترک تمامي اديان آسماني است و هر کدام از آيينهاي توحيدي، او را با عنواني خاص همچون سوشيانت، ميتريه معرفي كرده است. شيعه معتقد است انسان كامل و آخرين ذخيره الاهي، هماينک زنده و از ديدگان غايب است؛ اما در آيندهاي نامعلوم ظاهر خواهد شد؛ گرچه برخي از پاکان و اولياي الاهي توفيق تشرف به حضور ايشان را داشته و دارند.
نظام فلسفي ايمان به انسان کامل و آخرين ذخيره الاهي در مکتب تشيع يا همان مهدويت؛ در برگيرنده آموزههاي بسيار غني و سازندهاي براي تفکر آيندهنگر بوده و هست؛ تا حدي که با تفکر و تعمق انديشمندانه در اين نظام پويا ميتوان در شناخت خطوط کلي نظام آيندهنگري اسلام و مباني آن بهرههاي ارزشمندي به دست آورد؛ و اين، واقعيتي است گران بر نظامهاي معارض و غيرهمسو با آرمانهاي متعالي اسلام؛ زيرا بخوبي ميتوان مشاهده كرد که در سطح جهاني تلاشهاي گستردهاي صورت ميگيرد تا انديشه آسماني مهدويت، با تکنيکها و ابزارهاي هنري و رسانهاي و توسل به روشهاي علمي و آيندهنگر كه كاركرد سلبي دارند، استحاله گشته، يا به فراموشي سپرده شود.
هدف از اين پژوهش، بررسي و شناسايي خطوط کلي آموزههاي مهدويت در قلمرو آيندهپژوهي است. اين پژوهش در پي يافتن پاسخي براي اين پرسش است که بررسي آيندهپژوهانه در عرصه مهدويت، براي ما در قلمرو پژوهشهاي آيندهپژوهانه داراي چه دستاوردهاي نظري و عملي ويژهاي است.
قابل ذکر است كه ورود به اين بحث، به هيچ روي به معناي اثبات آموزههاي والاي مهدويت از منظر آيندهپژوهي نيست؛ زيرا مهدويت به جهت منشأ وحيانياش، متعاليترين انديشه و نظام فكري بوده و هست. از اينرو، پژوهشهايي از اين دست، بيشتر به دنبال ايجاد درکي بهتر از آموزههاي مهدويت با زبان و بيان آيندهپژوهي است.
ادبيات تحقيق
بنابرآنچه گفته شد، در آغاز بر اساس دادهها و يافتههاي پژوهش، بر مفاهيم اوليه و مباني نظري پژوهش گذري خواهيم داشت؛ آنگاه به بررسي تحليلي موضوع مورد بحث خواهيم پرداخت.
پيشينه آيندهپژوهي
در طول تاريخ، يكي از جذابترين گرايشهاي بشر، آگاهي به آينده و اسرار غيب بوده است. از نخستين روزهاي خلقت، تمام روشهاي پيشگويي، با شيوههاي گوناگون در پي ترسيم و تصويرسازي آينده بودهاند و مهمترين راههاي كسب معرفت در خصوص آينده از ديرباز تا به امروز مشتمل بر ستارهبيني[3]، پيشگويي[4] و پيشنگري[5] بوده است. به اعتقاد عنايتالله، ستارهبيني از اين حيث اهميت داشته كه بشر ميان حركات ستارهها و زندگي انسانها ارتباطي احساس ميكرده و بر اين باور بوده كه ميان آسمان و زمين نوعي هماهنگي و ارتباط وجود دارد. در واقع، ستارهبيني يك سيستم هشدار اوليه براي اجتناب از مخاطرات آينده و كنترل آن بوده است (عنايت الله،2007).
بل نيز معتقد است که نمونههايي ديگر از روشهاي پيش بيني و غيبگويي،[6] مثل تعبير خواب و رويا[7]، غيبگويي و آيندهخواني از روي شعلههاي آتش،[8] ترك برداشتن استخوان كتف حيوانات[9] و بسته شدن پنير،[10] شناسايي شده است (Bell 2003). گفتني است امروزه نيز بسياري از افراد در سراسر جهان به اين روشهاي سنتي همچنان پايبند هستند.
اولين نشانههاي توجه عالمانه بشر به آينده را در عصر روشنگري ميتوان ديد؛ يعني زماني که بشر به اين نتيجه رسيد که علوم طبيعي براي هر مسئله راه حلي خواهند يافت. حركت عالمانهتر در عرصه آيندهپژوهي از اوايل دهه بيستم آغاز گرديد و پيشران توسعه آن، تجربيات دو جنگ جهاني اول و دوم بود. مطالعات اين حوزه طي دهه 70 ميلادي، با تاسيس مجامع معتبر آيندهپژوهي وارد عرصه جديدي گرديد.
امروزه، آيندهپژوهي در مراكز تحقيقاتي، دانشگاهي، نظامي و سياسي گستردهاي، همچون انجمن جهاني آينده مطالعه ميشود و از قالبهاي كهن و غيرعلمي گذشته فاصله گرفته و به مجموعه گستردهاي از روشهاي نظاممند، همچون پيمايشهاي دلفي،[11] تحليل روند،[12] پانلهاي خبرگان،[13] طراحي سناريو[14] تبديل شده است.
تعريف آيندهپژوهي
تاکنون براي آيندهپژوهي و مفهوم آن، تعاريف گوناگوني ارائه شده که در اينجا به دو تعريف جامع و مهم از ميان آنها بسنده ميشود:
تعريف جامعهشناختي وندل بل
آينده پژوهي، بخشي از اومانيسم يا انسان گرايي[15] مدرن است كه هم فلسفي است و هم علمي و ماهيتاَ سكولار[16] است. آينده پژوهان، يعني فعالان حوزه مطالعات آينده تلاش ميكنند از آينده رمزگشايي كنند؛ روشهاي خود را شفاف سازند؛ نظام مند و عقلايي عمل كنند و نتايج مطالعاتشان را بر مشاهدات تجربي واقعيت بنا نهند... ايشان از خلاقيت و شهود خويش نيز بهره ميبرند (Bell 2003).
تعريف معرفت شناختي سهيل عنايتاله
آيندهپژوهي، بررسي نظاممند آيندههاي ممكن، محتمل و مرجح،[17] جهانبينيها و پشتوانههاي اساطيري هر آينده است. آيندهپژوهي از ديرباز مشتمل بر بررسي نيروهاي بيروني و تأثيرگذار بر آينده ـ طالعبيني و پيشگويي ـ بوده كه بعدها به سمت مطالعات ساختاري (الگوهاي تاريخي تغيير؛ و ظهور و سقوط ملتها و نظامها) و عامليت انساني (مطالعه و خلق تصاوير مرجح مربوط به آينده) حركت كرده است (عنايتاله،2007).
با توجه به اهداف و جهتگيريهاي موجود در عرصه آيندهپژوهي، ميتوان براي مفهوم آيندهپژوهي تعريف زير را به عنوان تعريف مختار و پيشنهادي ارائه كرد:
آينده پژوهي در مفهوم نوين خود، دانش- فناوري نوپديدي است كه با هدف پيش بيني و خلق مطلوبترين آيندههاي ممكن، از مجموعه وسيعي از ابزارها و روشهاي علمي و حتي هنري بهره ميبرد. تبيين اين كه تغيير يا تغييرات امروز برواقعيت فردا چگونه تأثيرخواهدگذاشت، بازتابي از فعاليتهاي آينده پژوهانه است.
شايان ذکر است که مراد از بعد فناورانه آيندهپژوهي، کاربرد مهارتها، نوآوريها، توانمنديها و ابزارهاي دانشي در حوزه آيندهپژوهي است که به تغييرات بنيادين در تصميمسازيها و اقدامات آيندهپژوهانه منجر ميشود. به عنوان مثال، استفاده از مهارتها و ابزارهاي خلاقيت و نوآوري يکي از وجوه فناورانهاي است که در حوزه آيندهپژوهي از اهميت بالايي برخوردار است.
ويژگيهاي آيندهپژوهي
از ميان ويژگيهاي اصلي تفکر آيندهنگر که در تبيين آموزههاي مهدويت قابل بهرهبرداري است، ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. مشارکتي، هنجاري، پويا و مبتني بر اجماع خبرگان؛
2. تلاش در ارائه الگوها، مدلها و سناريوهاي آينده؛
3. جامعيت، نگاه جهانشمول و کلاننگري و دربر گرفتن موضوعات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و...؛
4. اهميت دادن به اقدامات فردي يا جمعي به عنوان عامل محرک روندها؛
5. تلاش براي فهم ممکنات و امور امکانپذير (آيندههاي ممكن)، امور احتمالپذير (آيندههاي محتمل) و مرجحات (آيندههاي مطلوب)؛
6. تلاش در درک بهتر و شفاف از تصاوير آينده (بل،2003).
نظام جامع فکري و فلسفي مهدويت
بر اساس نگاه شيعه، تفکر مرتبط با ظهور انسان كامل و آخرين ذخيره الاهي، دربرگيرنده نظام فكري متعالي است كه آن را با عنوان «مهدويت» ميشناسيم. شيعه در نگاه بنيادين خود بر اين باور است که انسان كامل و موعود امتها که به حسب ظاهر از نظرها غايب است؛ همچنان منشأ خير و بركت براي جهان و ساكنان آن است.
اين نظام متعالي دربردارنده اصول و معرفتهايي بسيار غني است. روايات مهدويت، بويژه آنچه در نهجالبلاغه و بحث ملاحم و پيشگوييها وجود دارد، با حكمتها و معرفتهايي متعالي براي تمام جوامع همراه است.
گونهشناسي روايات مهدويت
در ادامه، لازم است نگاهي داشته باشيم بر ساختار و شاكله مباحث مهدويت و آنچه در بررسي مهدويت مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد. پرواضح است كه مباحث مهدويت، بر آيات كريمه قرآن و روايات صحيح رسيده از معصومان بزرگوار استوار است و به طور طبيعي ميتوان دريافت كه پيشنياز و مقدمه هرگونه پژوهش در اين جهت، دستهبندي تحليلي آيات و روايات مهدويت است تا بتوان ميان مهدويت و آيندهپژوهي ارتباط منطقيتري برقرار كرد. از اين رو، يكي از مبادي مهم پژوهش در اين قلمرو، «گونهشناسي روايات مهدويت» است.
بررسيها نشان ميدهد كه روايات مهدويت از چهار جهت آينده را ترسيم ميكنند:
1. شرايط، نشانهها و زمينههاي ظهور؛
2. حوادث پس از ظهور؛
3. دولت پس از ظهور (اهداف و ماموريتهاي آن)؛
4. وظايف مؤمنان منتظر.
ابعاد مذكور، در ادامه مباحث به شکل تحليلي مورد بررسي قرار ميگيرند.
تحليل کارکردهاي آيندهپژوهي در تبيين آموزههاي مهدويت
بنابر مقدمات پيشين، ميتوان براي درک و فهم آموزههاي بنيادين و آسماني مهدويت، از کارکردها و اصول منطقي و عقلايي آيندهپژوهي کمک گرفت. از اين رو، آنچه در ادامه ميآيد، تحليلي است بر کارکردهاي آيندهپژوهانه آموزههاي مهدويت:
کارکرد معرفتشناختي[18]
يکي از ابعاد يا اضلاع شناخت علوم در رويکردهاي نوين به علم، بررسي «مباني معرفتشناختي» آنهاست. آيندهپژوهي نيز به مقتضاي مباني معرفتشناختي و مطالعه آيندههاي ممکن، محتمل و مرجح، دربرگيرنده رويکردهايي بنيادين نسبت به موضوع مورد بررسي خود يا همان مولفه آينده است. با اين نگاه، وجود «رويكردهاي اکتشافي»[19] و «تصويرپردازانه»[20] در آيندهپژوهي در فهم انديشه آرمانشهر مهدوي موضوعيت بسيار مهمي دارد؛ زيرا با نگاه آيندهپژوهانه به اقسام رواياتي که در باب شرايط و علائم زمان ظهور وجود دارد؛ فهم جامعي از اين روايات به دست ميآيد؛ به ترتيب زير:
رويكرد اكتشافي[21]
مجموعه احاديثي را که در زمينه شرايط، نشانهها و زمينههاي ظهور از سوي امامان معصوم: صادر شدهاند، ميتوان ناظر بر رويکرد اکتشافي دانست. توضيح اين که رويکرد اکتشافي بر آيندههاي باورپذير متمركز بوده و شكلگيري رويدادهاي باورپذيرِ آينده نيز تابع سلسله قوانين و سنتهاي طبيعي و محتوم است كه در پرتو روابط علت و معلولي و با پيگيري روندها و رويدادهاي گذشته تا حال ميتوان خط سير آنها را تعقيب كرد. آيندهپژوهان بر مبناي رويکرد اکتشافي و برحسب محاسبات عقلي و علمي در جهت اين پيشبيني تلاش ميكنند كه در آينده چه چيزهايي قابليت تحقق داشته و چه رويدادهايي بر آينده تأثيرگذار خواهند بود. بر اين اساس، اخبار مبتني بر وقوع رويدادي مهم در آينده، ناظر بر زنجيره علت و معلولي رويدادها هستند و دقت در آنها کاشف رويدادي مهم در آينده است. به عنوان نمونه درحديثي معتبر از امام صادق7 آمده است:
خمس علامات قبل قيام القائم: الصيحه و السفياني و الخسف و قتل نفس الزكيه و اليماني....؛ پيش از ظهور قائم4 پنج نشانه محقق ميشود: صيحه آسماني، خروج سفياني، فرورفتگي در بيدا (مكاني نزديك مكه)، كشته شدن نفس زكيه و خروج يماني (کليني، 1375، ج8: 245).
همان گونه در روايت مذكور مشاهده ميشود، پنج عامل به عنوان شرايط و مقدمات ظهور مطرح شده؛ به گونهاي که وقوع هرکدام ميتواند در جهت نزديکتر شدن به دوران ظهور و کشف شرايط مختص آن دوران دليل يا راهنمايي منحصر به فرد قلمداد گردد. بدين ترتيب، چنين اخباري مسير روندهاي حال و آينده را برجستهتر ميسازند. لذا ميتوان نتيجه گرفت که امامان بزرگوار شيعه با بيان چنين رواياتي توانستهاند اذهان شيعيان را پيشاپيش به رويدادهاي تاثيرگذار بر آينده متوجه سازند تا در زمان وقوع چنين شرايطي، براي آمادگي و سازندگي مطلوبتر آنها زمينه لازم فراهم گردد.
در همين جهت، بخشي از رواياتي که به پيشگوييهاي ائمه در خصوص رويدادهاي آينده اختصاص دارند (با عنوان اخبار ملاحم و فتن) با رويکرد اکتشافي مرتبط بوده که با تحليل اين روايات ميتوان از اخبار ظهور برداشتي اکتشافي نمود؛ نظير اين روايت از امام محمد باقر7:
گويي قومي را ميبينم كه از مشرق قيام كردهاند؛ حق را ميطلبند؛ اما به آنها داده نميشود؛ ولي آنان از پاي نمينشينند. از اينرو سلاح به دست ميگيرند؛ در نتيجه آنچه ميخواستند، به آنها داده ميشود و آنها نميپذيرند تا آنكه قيام ميكنند و حكومت را فقط به صاحب شما تحويل ميدهند. كشتهشدگان آنها، شهيدند و اگر من آن زمان را درك ميكردم، وجودم را براي صاحب اين امر وقف ميكردم (مجلسي، 1417، ج 52: 243).
خطبههاى100، 138، 150, 182، 187، 195 وحكمتهاي 147 و 259 نمونههايي از اخبار قطعي آخرالزمان است.
رويکرد تصويرپردازانه[22]
«رويكرد تصويرپردازانه آيندهپژوهي» با روايات مرتبط با مهدويت سازگاري و پيوند عميقي دارد؛ زيرا آرمان حقيقي بشر و چشمانداز برتري كه در پهنه هستي ميتواند محقق شود؛ در اينجا ترسيم ميشود. آيندهپژوهي تصويرپردازانه ركن مهمي از آيندهپژوهي است كه با خلق آيندههاي مرجح و چشماندازهاي برتر سروكار دارد. افزون بر اينكه تحقق جامعه پايدار و داراي رفاه بشر، يكي از اهداف بنيادين بشري است. هويلي[23] به نقل از ادوارد كورنيش[24]- از آيندهپژوهان برجسته و مؤسس انجمن جهاني آينده- به سه هدف مهم آيندهپژوهي اشاره ميكند كه يكي از آنها همين موضوع است:
آيندهپژوهي، متعاليترين انديشهها و مهارتها را براي افزايش سهم بشر از حيات در اختيار دارد. ترسيم فضايي كه در آن، انسانها بخوبي تغذيه ميشوند؛ لباسهاي فاخر ميپوشند؛ از امكانات تحصيلي خوبي برخوردارند و محيط زندگيشان از امنيت و رفاه اجتماعي سرشار است؛ نمونههايي از اين دست انديشههاي متعالي است (هويلي، 1995).
آيندهپژوهان و نيز رهبران بزرگ، به مقتضاي اين رويكرد، پيشاپيش آرمانهاي مطلوب و مورد انتظار خويش را در ذهن خود ترسيم و تصوير ميكنند. آن گاه افراد و جوامع را به سوي آن سوق داده و موجب حرکتهاي اجتماعي سازنده ميگردند. در مقوله رواياتي که در خصوص دولت پس از ظهور، اهداف و ماموريتهاي آن وجود دارد؛ بخوبي ميتوان دريافت که امامان بزرگوار و معصوم ما زيباترين وضعيت ممکن از آينده را به تصوير کشيده و جامعه مسلمانان را براي تمامي اعصار و زمانها، به سوي آن راهبري كردهاند. در اين زمينه ميتوان به رواياتي اشاره كرد؛ از جمله اينکه رسول اکرم6 فرمودند:
و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛ سلطنت مهدى4 شرق و غرب عالم را در بر خواهدگرفت. (صدوق، 1395، ج 1: 331).
همان گونه که مشاهده ميشود، نويد برپايي دولت يا حکومت مطلوب اسلام که مطلوب تمامي انسانها بوده و هست، در اين سنخ روايات، به عنوان مطلوبترين تصوير آينده بخوبي ترسيم شده تا جهان در رسيدن به اين آينده و محقق ساختن چنين دولت ارزشمند و مطلوبي از حرکت سازنده خويش غافل نماند.
کارکرد روششناختي[25]
«آيندهپژوهي عرفي»، به پيروي از علوم طبيعي و انساني در كمي و كيفيسازي روشهاي پژوهش، از سه مؤلفه يا ابزار «تجربه»، «عقل» و در مواردي از «شهود» [26]بهره ميگيرد. از طرفي، ابزار علوم تجربي، تجربه و ابزار فلاسفه، عقل و منطق است و اين دو ابزار در آيندهانديشي و بويژه روشهايي كه بر اجماع خبرگان و پيمايشهاي كمّي مبتني هستند، حضوري جدي دارند؛ زيرا خبرگان از آن رو واجد اهميت هستند كه در زمينه علمي و مورد تخصص خود حامل تجربيات گستردهاي هستند و تفكر فلسفي نيز جنبه نرمافزاري و يا بعد كيفي آيندهپژوهي است كه با ابزار خرد و تفهّم بشري سروكاردارد. مؤلفه يا ابزار اشراق و شهود نيز در روشهاي كيفي، بويژه روشهايي كه بر خلاقيت و ژرفانديشي به منظور بهرهگيري از ضمير ناخودآگاه بشري مبتني هستند، كاربرد دارند. روشهاي آيندهپژوهي بر درک و فهم عقلايي و شهودي از فضا و مختصات زمان آينده، براي مديريت فاعلانه بر آن مبتني است.
با اين مقدمه بايد گفت روشهاي آيندهپژوهي همچون سناريوپردازي، نقشه راه و طراحي چشمانداز، از جمله روشهايي هستند که در فرايند درک و فهم بهتر آموزههاي ناب مهدوي ميتوانند نقش موثري اجرا کنند، به عنوان شاهدي بر کارکرد روششناختي آيندهپژوهي، به يک مورد اشاره ميشود:
روش سناريوپردازي: در اين روش که نخستينبار توسط يکي از آيندهپژوهان برجسته به نام هرمان کان[27] معرفي شد؛ تصاويري از آيندههاي محتمل به شکل روايتهاي داستاني و جذاب ترسيم و به جامعه معرفي گرديد. اين روايتها در واقع، احتمالات و صورتهاي مختلفي از آيندههاي ممکن و محتمل هستند که بر اساس مطالعات و بررسيهاي عميق و چندين ساله گروهي از خبرگان عرصههاي گوناگون علمي پيشبيني شدهاند. وظيفه خبرگان و مردم اين است که از هر جهت، براي رويايي با هر کدام از اين احتمالات يا بديلهاي محتمل آينده، آمادگي لازم را کسب كنند تا در صورت مواجهه با هرکدام از اين آيندههاي احتمالي، از مخاطرات و پيشامدهاي همراه آن غافل نباشند و با اقداماتي از پيش طراحي شده آمادگي دفع آنها و غلبه بر آنها را داشته باشند. افزون براين، بايد پيشرانها يا حوادثي که محرک وقوع هرکدام از اين احتمالات خواهد بود نيز، مورد شناسايي قرار گيرد. اين روش در قلمرو مهدويت از اين کارايي برخوردار است؛ بدين صورت که با استناد به روايات صحيح رسيده از معصومان و استفاده از تکنيک پسنگري، ميتوان گامها و مسيرهاي رسيدن به حال را از سوي آن سناريو يا آينده مطلوب ترسيم كرد. قابل ذکر است که پسنگري به عنوان يکي از تکنيکهاي سناريوپردازي، شيوهاي از پيشبيني يا برنامهريزي بلندمدت است كه در آن، يك رويداد در آينده قطعي و مسلّم تلقي شده؛ سپس اين نكته مطرح ميشود كه آن رويداد چگونه به زمان حال منتهي ميشود.
کارکرد هستيشناختي[28]
بنابر ديدگاه «هستيشناسي»، وصفهاي گوناگوني از آيندهپژوهي و ابعاد تشکيل دهنده آن ارائه شده که ميان آنها، ديدگاه آيندهپژوه برجسته، جيمز ديتور،[29] جامعترين وصف هستيشناختي از ابعاد آيندهپژوهي است. ديتور براين باور است كه آينده از تعامل و همگرايي چهار مؤلفه «رويداد»، «روند»، «كنش» و «تصوير» شكل ميگيرد (ديتور،1996)؛ بدين معنا که در طراحي اقدامات آينده، بايد به اين چهار نکته توجه اساسي كرد؛ زيرا کنشها يا اقدامات آينده بشر، بر مبناي تصاويري است که او در ذهن و ضمير خود ميپروراند. همينطور روندهاي حاکم بر گذشته و حال که ميتوانند مسير آينده را تا حدودي روشن و شفاف نشان دهند و نيز رويدادهاي مرتبط با بشر که بر جوامع و انسانها آثار عميقي ميگذارند؛ مولفههايي هستند که آيندهپژوهان نسبت به آنها اعتناي ويژهاي نشان ميدهند. به اعتقاد ديتور و ديگر آيندهپژوهان برجسته، دو مولفه آخر، يعني «تصاوير» و «اقدامات»، با يكديگر ارتباط نزديكي دارند؛ زيرا مردم اقدامات خود را بر مبناي تصاويري كه از آينده دارند، انجام ميدهند. در واقع يكي از ماموريتهاي آينده پژوهي اين است كه به مردم كمك كند تا آنان تصويرها و اقدامات خود را از محدوده كوششهاي منفعلانه فراتر برده و بكوشند آينده را پيشنگري كرده و آنگاه برمبناي اين پيشنگريها طرحهاي عملي خود را پيش ببرند (ديتور،1996). به همين دليل، آيندهپژوهي را «علم اقدام»[30] ناميدهاند؛ علمي که متضمن اقدام يا کنش آگاه و پيشدستانه به منظور مديريت عاملانه و فاعلانه بر آينده است.
در نامهاي كه از امام عصر4 رسيده، ايشان به يكي از زمينهها و بسترهاي مهم معنوي كه در واقع كنش يا اقدامي زمينهساز در جهت نزديك شدن و تقرب به آن حضرت است؛ اشاره ميفرمايند و آثار اعمال شايسته و کنشهاي ارزشمند را بر ميشمرند و تصويري مطلوب از پيامدهاي عمل به اين دستورها را متذکر ميشوند:
لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم؛ اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را بر انجام دادن طاعت خويش موفق گرداند! در عمل به پيماني كه بر عهده دارند، همدل ميشدند؛ افتخار ديدار ما از ايشان به تاخير نميافتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيبشان ميشد؛ ديداري همراه با شناخت حقيقي و صداقت آنان نسبت به ما؛ و آنچه ما را از شيعيان دور نگه ميدارد، كردارهايي از ايشان است كه به ما ميرسد و براي ما ناخوشايند و دوراز انتظار است (مجلسي، 1417، ج53: 177).
همان گونه که در اين روايت مشاهده ميشود، يکي از ابعاد تشکيل دهنده و سازنده آينده که همان اقدام يا کنش شايسته از سوي مواليان امام7 است، مورد توصيه آن حضرت واقع شده و آن عبارت است از عمل به پيمان معهود الاهي.
بر اساس ديدگاه هستيشناختي به اخبار مهدويت، جميع روايات مرتبط با آرمانشهر مهدوي که از دوران پس از ظهور و برپايي حکومت جهاني حضرت در آيندهاي قطعي خبر ميدهند؛ با مولفه آيندهپژوهانه تصوير در ارتباط هستند و به نوعي تصويرسازي آن دوران آرماني حکومت صالحان بر روي زمين را نويد ميدهند. بنابر اين ديدگاه، آنچه امروزه با عنوان جهاني شدن يا جهاني سازي از آن ياد ميشود، به لحاظ هستيشناختي، داراي ماهيتي مغاير با آرمان بزرگ اسلام و بشريت قلمداد ميشود؛ زيرا در منطق دنياي امروز، جهانيشدن به مثابه يک پروژه يا پروسه (فرايند) به حساب ميآيد؛ پروژهاي تحت هدايت گروهي اندک و يا پروسهاي به شکل يک حرکت طبيعي به سمت تحقق منافع عدهاي يا جامعهاي خاص. اما نگاه هستيشناختي اسلام به مقوله جهاني شدن عبارت است از حرکت محتوم الاهي به سوي آِيندهاي مطلوب و سرشار از مساوات و عدالت براي تمامي بشر، نه حرکت به سمت سلطه و انتفاع گروهي خاص. در اين منطق، جهاني سازي نيز عبارت است از تلاش و اقدام آگاهانه جهت تحقق وعده قطعي الاهي در برپايي حکومت عدل صالحان و پاکان بر روي زمين.
کارکرد ارزششناختي[31]
بنابر «کارکرد ارزششناختي»، يکي از مولفههاي ارزشي و مورد تاکيد در تفکر آيندهنگر، مفهوم آمادگي و هشياري نسبت به آينده به منظور غافل نماندن از آينده و رويدادهاي محتمل همراه با آن ميباشد. کارکرد ارزششناختي آيندهپژوهي، به برجستهسازي معيارهاي اخلاقي در مواجهه با آينده ناظر است. به عنوان مثال، يکي از مفروضات مهم آيندهپژوهي توجه به رفاه و آسايش نسلهاي آينده در برنامهريزيهاي زمان حال است؛ بدين شکل که در استفاده از ذخاير موجود، توجه به حقوق آيندگان شديدا از اهميت برخوردار است.
براين مبنا و با اتخاذ چنين نگاهي به آموزههاي مهدوي، ميتوان به فهم آن دسته از رواياتي پرداخت که از فضايل و ارزشهاي اخلاقي مورد توجه و توصيه در اخبار مهدوي سخن ميگويند. به عنوان مثال، يکي از محورهاي مورد تاکيد در اين روايات، مسئله «انتظار» است. از نگاه ارزششناختي، بخش مهمي از اخبار و آثار مهدوي، در زمينه فضيلت انتظار، حركت سازنده، وظايف منتظران (براي حال و آينده) و مفاهيمي از اين دست سخن ميگويند و رويكرد ارزشگرايانه آن، تماما در جهت ايجاد آمادگي و تهيأ براي آينده است. اين بخش از روايات، انتظار را در مفهوم «فاعليت» و «عامليت» مسلمانان و دوري از «انزوا» و «رفتار انفعالي» ترسيم ميكنند؛ انتظاري که با کنش[32] وکشش[33] آگاهانه به سوي اهداف متعالي دين همراه است. روايات، براي انتظار، آثار، فوايد، پيامدها و درسهاي بيشماري را مترتب ساخته و نشان ميدهند كه موضوع انتظار دراسلام نه تنها به عنوان راهبردي متعالي فضيلت دارد؛ بلكه نسبت به تمامي برنامههاي كلان جامعه افضل است. در واقع، موضوع انتظار در مسير تحقق آينده، بتنهايي موضوعيت داشته و در تحقق آرمانشهر مهدوي، توجه به ابعاد گسترده و عميق مفهوم انتظار راهبردي اساسي به شمار ميرود. از اينرو، از سوي امامان معصوم:، تعابير فراواني چون افضلالاعمال (همان، ج 52: 122) يا منافضلالعباده (همان: 25) يا افضلالجهاد (همان: 143) براي انتظار فرج صادر شده كه مجموعه اين تعابير با نگاه آيندهانديشانه بر توصيه به يك راهبرد مهم و حياتي دلالت ميكنند و آن، تصور، تجسم يا احساس زندگي در دوران فرج است. به طور خلاصه، روايات انتظار مشتمل بر پيامهاي آيندهپژوهانهي بنيادين زير هستند و به اين دليل اهميت دارند كه تفكر انفعالي و ايستا و نيز انتظار براي فراگير شدن معاصي را منتفي ساخته و انتظار پويا، آيندهنگر و هويت بخش را به ارمغان ميآورند:
Ÿ تأكيد بر نگاه و توجه دائمي به دوران ظهور، نه منتظر ماندن براي رسيدن آن دوران. از اين روست كه در تعابير امامان، انتظار فرج جزيي از فرج دانسته شده است؛
Ÿ پويايي و حركت؛
Ÿ مديريت بر عصر انتظار و لوازم؛ آن همچون پرهيز از پيشگويي (زمان ظهور) که در روايات از آن نهي شده است؛
Ÿ توجه به اقدامات جمعي آيندهنگر يا پيشرانهاي تحقق ظهور دولت مهدوي؛
Ÿ تعيين شاخصهاي نزديك شدن به عصر ظهور.
کارکرد نشانهشناختي[34] آيندهپژوهي
در جهت برنامهها و روشهاي آيندهپژوهي براي ترسيم سناريوها و تصاوير آينده، نميتوان از رويدادهاي تأثيرگذار بر آينده يا همان پيشرانها[35] و نيز علائم ضعيف[36] تغيير غافل شد. در واقع، يكي از كانونهاي توجه آيندهپژوهي موضوع پيشرانها و نحوه تأثيرگذاري آنها بر آينده و نيز علائم ضعيف تغيير است. علائم حتمي يا غير حتمي ظهور را كه پيشزمينه عصر ظهور هستند، از جهاتي ميتوان پيشران تحقق آرمانشهر مهدوي و از جهاتي علائم ضعيف تغيير به سوي تحقق جامعه آرماني ظهور قلمداد كرد؛ زيرا روايات بر اين نكته تأكيد ميكنند كه مشاهده علائم ظهور بر نزديكتر شدن به آن آينده حتمي دلالت ميكند و از تطبيق عالمانه اخبار صحيحالسند با علائم مشاهدتي، جهت درك و فهم آينده و آمادگي هرچه بيشتر براي رسيدن به آن زمينه لازم فراهم ميشود. از اين رو، به زبان آيندهپژوهي، توجه به علائم ضعيف تغييرات، همان علائم ظهور به زبان مهدويت محسوب ميشود.
نكته مورد اهميت و اشتراك در هردو حوزه، آمادگي براي رويارويي با تحولات فرارو و رصد تغييرات است. آموزههاي آيندهپژوهي بر پايش[37] و پويش[38] تغييرات صحه مينهند. روايات نيز مفهوم تهيأ و آمادگي را مورد توجه فراوان قرار ميدهند و معصومان بزرگوار ما، همواره پيروان خود را به آمادگي و انتظار توصيه كردهاند؛ آمادگي براي غافل نماندن از هر علامت ضعيفي از تغيير و غافل نماندن از رويدادي شگفتانگيز که احتمال وقوعش بظاهر کم است؛ اما تاثيراتش غيرقابل پيشبيني. کارکرد نشانهشناسي ارائه مکانيزم يا سازوکار هشدار سريع و بهنگام براي مواجهه با آينده و رويدادهاي محتمل آن است.
در نوع رواياتي که از ائمه: نسبت به علائم حتمي صادر شده است، تاکيد بر اين بوده که نبايد نسبت به علائم حتمي و پيشرانهاي ظهور بيتوجه و غافل بود. به عنوان نمونه، تاكيد بر ناگهاني بودن نداي آسماني و حركت سفياني، مؤيد اين نكته است که آخرالزمان نشانههايي دارد که بايد آنها را شناخت و نسبت به آنها آگاهي عميق پيدا كرد. بايد به ميزان کافي نسبت به رويدادهاي محتمل آينده و پيشزمينهها و علايم پيش از وقوعشان حساس بود. بنابراين، يکي از مزاياي اتخاذ چنين رويکردي، ايجاد حس تعهد نسبت به آينده و فرصتها و مخاطرات آن خواهد بود.
نتيجه
آيندهپژوهي به عنوان شاخهاي جديد از علوم نظري جديد، مختصات معرفت يا دانشي جامع را داراست كه تا امروز مسيرهاي تكاملي ويژهاي را طي كرده است و ويژگي مهمي كه آن را برجسته ميسازد، ابعاد روششناختي، هستيشناختي، معرفتشناختي، ارزششناختي و نشانهشناختي آن است. از اين رو، ميتوان به عنوان يکي از چارچوبهاي معرفتي و نظري در شناخت و اکتشاف اخبار مهدويت از آن بهره گرفت. هرچند اخبار وحياني مهدويت، خود از هرنوع ابزار بشري آگاهي رساني مستغني است؛ ميتوان از نظام فکري و فلسفي و ابعاد سازگار آن با نظام مهدويت بهره گرفت تا روشنگري و ايضاح بهتر و بيشتري در ذهن مخاطبان نسبت به اخبار آرمانشهر مهدوي ايجاد گردد. براين اساس، نظام معرفتشناختي آيندهپژوهي متضمن مفاهيم، تکنيکها، روشها و ابزارهايي است که برخي از آنها براي مطالعات گسترده به منظور فهم آموزههاي الاهي و وحياني مهدويت كاربرد مناسبي دارند.
در مجموع بايد گفت درونمايه اصلي مهدويت، همچون آيندهپژوهي، موضوع آينده است و از آنجا که يكي از مصاديق غيب در انديشه اسلام، موضوع آينده است، در مييابيم که در متون ديني ما در تبيين ويژگيهاي جهان آخرت و آخرالزمان تعمّدي وجود دارد. حتّي از نقيض اين گزاره نيز به اهميت آينده مورد اشاره پي ميبريم؛ بدين شكل كه اگر اراده خداوند بر اين تعلق ميگرفت كه خبري از آينده مطرح نشود، قطعاً اين كار صورت ميگرفت؛ حال آن كه بنابر اراده الاهي، موضوع معاد كه ماهيتي آيندهنگرانه دارد، يكي از اركان اصلي و اعتقادي دين قرار گرفته و همانگونه كه مشاهده شد، بخش بزرگي از آيات و روايات به دو آينده محتوم دنيوي (مهدويت) و اخروي (معاد) اختصاص يافته است که ضرورت دارد به هر شکل ممکن در تبيين و ايضاح نظام آيندهنگري اسلام تلاش عالمانه و محققانه صورت گيرد.
منابع
قرآن كريم
1. آمدي (1378). غررالحكم و دررالكلم، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، چاپ دوم، تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامي.
2. حكيمي، محمدرضا (1384). الحياة، ترجمه آرام احمد، ج1، چاپ ششم، انتشارات دليل ما.
3. شهيدي، سيد جعفر (1379). ترجمه نهج البلاغه، چاپ نوزدهم، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، خطبه 138.
4. صدوق، محمد (1395هـ.ق). کمال الدين و تمام النعمة، چاپ دوم، تهران، اسلاميه.
5. کليني، محمدبنيعقوب (1375). كافي، ترجمه و شرح محمد باقر کمره اي، چاپ سوم، قم، انتشارات اسوه.
6. مجلسي، محمدباقر (1417هـ.ق). بحارالانوار، لبنان، داراحياءالتراثالعربي و مؤسسه التاريخ العربي.
7. نعماني،محمد (1366). الغيبة، به تصحيح استاد غفّاري، ترجمه محمد جواد غفّاري، تهران، نشر صدوق.
8. Bell, Wendell. (2003), Foundations of Futures Studies, New Brunswick (USA) and London (UK), Transaction Publishers.
9. Hoyle, John(1995), Leadership and Futuring: Making Visions Happen. Thousand Oaks: Corwin Press.
10.Inayatullah, Sohail. (2007), Questioning the Future, Tamkang University, Taiwan
11.Slaughter, Richard.(1996), New Thinking for a New Millennium. Routledge & London and New York.
[1] عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي مالک اشتر؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[3]. Astrology
[4]. Prophecy
[5]. Prediction
[6].Prophecy
[7]. Oneiromancy
[8]. Pyromancy
[9]. Scapulimancy
[10]. Tyromancy
[11]. Delphi surveys
[12]. Trend analysis
[13]. Expert panels
[14]. Scenario planning
[15]. Humanism
[16]. secular
[17]. Possible, Probable and Preferable Futures
[18]. ٍEpistemological
[19]. Exploratory
[20]. Imaginary
[21]. Exploratory
[22]. Visionary
[23]. Hoyle
[24]. Edward Cornish
[25]. Methodological
[26]. intuition
[27]. Herman Kahn
[28]. Ontological
[29]. James Dator
[30]. Actin Science
[31]. axiologic
[32]. action
[33]. tension
[34]. Semiotic
[35]. drivers
[36]. weak signals
[37]. scanning
[38]. Scimming
نویسنده:
سعيدقرباني