امكان‌سنجي تطبيق كاركردهاي پسر انسان در كتاب مقدس بر منجي موعود شيعه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 23 - 46 دقیقه)

 182b

چكيده

نجات بشر توسط منجي در آخرالزمان، از بحث‌هاي مهمي است كه اديان مختلف، ازجمله اديان ابراهيمي به آن پرداخته‌اند. در كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان، آيات متعددي در مورد منجي آخرالزمان و عناوين مربوط ملاحظه مي‌گردد. يكي از اين عناوين «پسر انسان» است. انديشمندان يهودي معتقدند پسر انسان همان منجي آخرالزمان است؛ اما انديشمندان مسيحي ضمن تفسير‌هاي مختلف از پسر انسان، معتقدند با توجه به كلمات عيسي خود او است كه در پايان دنيا برمي‌گردد و ملكوت الاهي را برپا مي‌كند؛ اما با توجه به بررسي ويژگي‌هاي كاركردي كه براي پسر انسان در كتاب مقدس ذكرشده است، مي‌توان نتيجه گرفت كه پسر انسان از شخصي متعين خارج مي‌شود و احتمال اين‌كه پسر‌‌انسان غير از عيسي باشد، تقويت مي‌گردد.

اين پژوهش ‌با رويكرد توصيفي-تحليلي و باهدف تبيين جايگاه اصطلاح آخر‌الزماني «پسر انسان» در كتاب مقدس، تطبيق آن را بر مهدي موعود بررسي كند.

 

مقدمه

«پسر انسان»، ازجمله عناويني است كه براي منجي آخرالزمان مكرر در كتاب مقدس به‌كاررفته و داراي دو معناي لغوي و اصطلاحي آخرالزماني است. در عبري «پسر انسان‏» از حيث لغت به معناي (ابن آدام) و در آرامي به معناي (بارناش) و در عربي به معناي (ابن آدم) و در اصل به معناي فردي انساني و قابل اطلاق بر همه آدميان است (موحديان عطار و همكاران، ۱۳۹۳: ص183).

ويل دورانت در تاريخ تمدن مي‌نويسد:

اصطلاح پسر انسان را كه دانيال (دانيال 7: 13-14)، مترادف مسيح قرار داده بود، عيسيبه كاربرد؛ ابتدائاً بي‌آن‌ كه مقصود خودش باشد؛ ولي در عبارت ذيل كه فرمود: «پسر انسان مالك روز سبت نيز است» (متي 12: 8؛ لوقا 6: 5)؛ خود را مصداق آن گردانيد (ويل دورانت، ۱۳۹۰: ج 3، ص670).

مستر هاكس در قاموس كتاب مقدس مي‌نويسد:

مراد از پسر انسان، طبيعت جسماني حضرت عيسي است، چنان‌كه مقصود از پسر خدا، طبيعت لاهوتي عيسي است و گاهي مقصود از پسر انسان، خود انسان است (مستر هاكس، ۱۳۷۷: ص219).

درنتيجه پسر انسان، در اصل به معناي همان انسان است؛ ولي در شرايط آخرالزماني اين مفهوم، ارزش و گستره بيشتري به خود مي‌گيرد و خصوصيت اصلي آن «برتر بودن از انسان عادي» است.

پيشينه شناسي

در حوزه مطالعات منجي باوري در مورد پسر انسان، دو نوع آثار بايد مورد توجه قرار گيرد: الف) آثاري كه به پسرانسان، به عنوان يكي از عناوين منجي آخرالزمان در يهود و مسيحيت پرداخته است؛ ب) آثاري كه مستقلاً به عنوان پسر انسان پرداخته و به تمام خصوصيات آن به طور جامع و مستقلِ از عناوين آخرالزماني ديگر در كتاب مقدس پرداخته باشد. در مورد نوع اول بايد گفت در اين زمينه كتاب‌ها و مقالات متعددي وجود دارد كه به بحث منجي آخرالزمان در يهود و مسيحيت پرداخته و در آن به بحث پسر انسان به عنوان يكي از اسامي منجي اشاره شده است. در اين زمينه مي‌توان به «كتاب انتظار مسيحا»، در آيين يهود (گرينستون، 1387: ص49)؛ اشاره كرد كه حول محور بحث منجي در دين يهود نگاشته شده، در ضمن بحث منجي، به بحث پسر انسان به طور مختصر پرداخته است.

همچنين مي‌توان به «كتاب گونه شناسي انديشه منجي موعود در اديان» اشاره كرد كه به صورت مجموعه مقالات تدوين شده و در دو سرفصل از دو مقاله يهوديت و مسيحيت، به بحث پسر انسان پرداخته است (موحديان عطار و همكاران، 1393: ص180-186 و 229-237).

همچنين از كتاب‌ «پسر خدا در عهدين و قرآن» (سليماني اردستاني، 1389: ص97-108)؛ مي‌توان نام برد كه به صورت مختصر و گزينشي به بحث پسر انسان پرداخته؛ زيرا عنوان پسر انسان را در كنار عنوان پسر خدا آورده و درصدد اثبات اين امر برآمده كه عيسي، پسر انسان است، نه پسر خدا.

در بين مقالات هم مي‌توان به مقاله «مسيح در عهد عتيق» (پورمحمد، 1376: ص83-86)؛ اشاره كرد كه اجمالاً به بحث عنوان پسر انسان و پسر خدا نسبت به حضرت عيسي پرداخته و تبيين كرده كه عيسي، خودش را پسر انسان معرفي كرده است، نه پسر خدايي كه مسيحيان امروز قائل‌اند؛ اما نوع دوم كه مستقلاً، به عنوان پسر انسان و كاركردهاي آن در كتاب مقدس پرداخته باشد؛ حتي يك اثر وجود ندارد. در زمينه ماهيت، مفهوم و كيستي پسر انسان كتاب يا مقاله‌اي در خور تأمل و پاسخگو موجود نيست كه بدين مطالب پرداخته باشد: آيا منظور از پسر انسان، ماشيح و مسيح هست، چنان‌كه انديشمندان يهودي و مسيحي مي‌گويند، يا مراد شخص ديگري است كه در آخرالزمان خواهد آمد (مخصوصاً در آياتي كه حضرت عيسي به آمدن پسر انسان خبر مي‌دهد)، بنابراين، در اين تحقيق، درصدد بررسي ماهيت مفهوم پسر انسان و ارتباط آن با منجي موعود و در صورت ارتباط، تطبيق آن بر منجي موعود هستيم. از ويژگي‌هاي اين تحقيق، بررسي ارتباط پسر انسان با موعود اسلام است و اين‌كه مي‌توان پسر انسان را بر موعود اسلام ـ مخصوصا زماني كه حضرت عيسي از آمدن پسر انسان خبر مي‌دهد ـ تطبيق كرد.

عنوان پسر انسان در عهد قديم، هم در معناي لغوي و هم در معناي اصطلاحي آخرالزماني به كار رفته؛ اما از حيث كميت، بيش‌تر در معناي لغوي استعمال شده است. كتاب حزقيال نبي[1] با 93 بار، بيش‌ترين سهم را در تكرار لفظ پسرانسان در بين كتاب‌ها دارد. بعد از آن، كتاب دانيال نبي[2] با دو بار از كتاب مزامير داوود[3] در بين كتاب‌هاي عهد قديم پيشي گرفته است؛ با اين تفاوت كه در كتاب دانيال، هم در معناي لغوي و هم در معناي اصطلاحي آخرالزماني به‌كاررفته است.

در عهد جديد هم عنوان «پسر انسان» 83 مرتبه تكرار شده است كه در اين ‌بين بيش‌ترين سهم از آن اناجيل است و در بين اناجيل، انجيل متي با 31 بار تكرار[4] در صدر ساير اناجيل قرار دارد. بعد از انجيل متي، انجيل لوقا با 26 بار تكرار از انجيل هم‌نواي ديگر خود (مرقس)؛ كه 14 بار تكرار[5] كرده، سبقت‌گرفته است. انجيل يوحنا نيز با 12 بار تكرار،[6] كم‌ترين تكرار عنوان «پسر انسان» را در بين اناجيل به خود اختصاص داده است.

در بين ساير كتاب‌ها در عهد جديد، فقط در سه كتاب، عنوان «پسر انسان» آمده است كه اين واژه در هر كدام از كتاب‌های «اعمال رسولان» و «رساله به عبرانيان»، يك‌بار آمده و در «مكاشفه يوحنا» دو بار تكرار شده است.

علماي مسيحي معتقدند عنوان «پسر انسان» را كه در عهد جديد بسيار تكرار شده است؛ در بيش‌تر موارد خود عيسي در مورد خودش به‌كاربرده است و فقط در چهار[7] مورد است كه ديگران او را پسر انسان خوانده‌اند (سليماني اردستاني، ۱۳۸۹: ص97).

نوشتار حاضر با روش توصيفي - تحليلي در پي دست‌يابي به اين سؤال است كه آيا از طريق بررسي كاركردهاي پسر انسان در كتاب مقدس و كاركردهاي مهدي در كتاب و سنت، مي‌توان پسر انسان را بر منجي شيعه تطبيق داد؟ آنچه مسلم است اين كه بررسي اين كاركردها، ما را در «امكان‌سنجي تطبيقي پسر انسان كتاب مقدس بر منجي موعود شيعه» كمك مي‌كند.

تطبيق كاركردهاي پسر انسان بر منجي موعود اسلام

عنوان «پسر انسان» از عناوين منجي آخرالزمان در كتاب مقدس است و در ادبيات اسلام- كتاب و سنت- جايگاهي ندارد. بنابراين، بررسي مفهوم پسر انسان در اسلام معنايي نمي‌تواند داشته باشد، ولي چون اسلام از اديان ابراهيمي و بعد از دين يهودي و مسيحي شكل‌گرفته و از طرفي، بحث نجات و اعتقاد به منجي موعود در آن پررنگ است؛ شايد بتوان از حيث «كاركردي»، بين منجي موعود اسلام و پسر انسان ارتباط برقرار كرد.

در آيات و روايات، كاركردهاي بسياري براي موعود اسلام ذكرشده است؛ اما در اين نوشتار به كاركردهايي پرداخته مي‌شود كه اولاً، در متون اسلامي مورد تأكيد قرارگرفته و از اهميت خاصي برخوردار است و ثانياً، بر «پسر انسان» در كتاب مقدس قابل تطبيق باشد.

مهدي آخرين ذخيره الاهي از انبيا و اوليا براي بشر است. ازاين‌رو، چشم اميد تمام آن‌ها به او دوخته‌شده و تنها كسي است كه مي‌تواند كار ناتمام حاملان رسالت الاهي قبل از خود را تكميل كند و تمام بشر را به هدف خلقت كه عبادت خداي يگانه است برساند. بنابراين، مهدي داراي رسالتي بسيار سنگين، به گستره جغرافيايي تمام عالم براي تمام بشر است. درنتيجه كارهاي عظيمي توسط ايشان بايد صورت بگيرد تا اهداف تمام انبيا و اولياي الاهي برآورده شود.

بر اساس آيات قرآن و روايات معصومين، براي تحقق مدينه فاضله، اقدامات بزرگي در زمان ظهور به دست مهدي صورت مي‌گيرد كه به نمونه‌اي از آن‌ها اشاره مي‌شود:

  1. پاك كردن زمين از شرك و كفر و گسترش اسلام

از منظر بعضي از آيات قرآن، يكي از مسئوليت‌هاي سنگيني كه بر دوش مهدي گذاشته‌شده است، مبارزه با شرك و كفر، گسترش اسلام بر روي زمين است. خداوند خطاب به پيامبر و مؤمنان مي‌فرمايد:

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصير<؛ و با آن‌ها پيكار كنيد تا فتنه [شرك و سلب آزادى‏] برچيده شود و دين ]و پرستش[ همه مخصوص خدا باشد! و اگر آن‌ها ]از راه شرك و فساد بازگردند و از اعمال نادرست[ خوددارى كنند، ]خداوند آن‌ها را مى‏پذيرد[ خدا به آنچه انجام مى‏دهند بيناست (انفال: 39).

علامه طباطبايي در تفسير خود در تبيين كلمه «فتنه» در ذيل آيه 193 بقره مي‌نويسد:

كلمه «فتنه» در لسان اين آيات، به معناى شرك است و دليل اين‌كه گفتيم فتنه به معناى شرك است جمله: >وَ‌يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ< است (طباطبايى، ۱۴۱۷: ج 2، ص62).

منظور ايشان اين است كه چون فتنه در مقابل دين خدا قرارگرفته است؛ در اين‌جا به معناي شرك و كفر است.

طبرسي در تفسيرش مي‌نويسد:

زراره و ديگران از امام صادق نقل كرده‏اند كه تأويل اين آيه نيامده؛ اما چنانچه قائم ما به پا خيزد و قيام كند، كسى كه دورانش را درك كند، آنچه را از اين آيه تأويل مى‏شود، خواهد ديد و همانا دين محمد جهان را فرا خواهد گرفت. تا آن‌جا كه هيچ‏ مشركى بر روى زمين نخواهد ماند (طبرسى، 1360: ج 10، ص218).

بنابراين، مستفاد از آيات قرآن و روايات معصومين اين است كه تنها عصر ظهور امام مهدي عصر يكتاپرستي است و به تعبيري، عصر >يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بي‌شَيْئاً< (نور: 55) است. اناجيل هم يكي از مهم‌ترين كاركردي كه براي پسر انسان برمي‌شمارد، جدا كردن انسان‌هاي خوب از انسان‌هاي بدكار و عذاب كردن انسان‌هاي بدكار است. عيسي در جمع شاگردانش مي‌فرمايد:

پسر انسان، ملائكه خود را فرستاده، ]است و آنان[ همه لغزش‌دهندگان و بدكاران را جمع خواهند كرد و ايشان را به تنور آتش خواهند انداخت؛ جايي كه گريه و فشار دندان بُوَد. آن‌گاه عادلان در ملكوت پدر خود مثل آفتاب، درخشان خواهند شد. هر كه گوش شنوا دارد بشنود (متي 13: 41-43).

حضرت عيسي قبل از اين جملات، در جواب شاگردان خود كه از معنا و مفهوم «كركاس[8] مزرعه» سؤال كرده بودند، مي‌فرمايد:

آن‌كه بذر نيكو مي‌كارد، پسر انسان است و مزرعه، اين جهان است و تخم نيكو ابناي ملكوت و كركاس‌ها، پسران شريرند. فصل درو، آخر زمان است و دروگرها، فرشتگان مي‌باشند. همان‌طور كه در اين حكايت، علف‌هاي هرز را دسته كردند و سوزاندند، در آخر زمان همين‌طور خواهد شد. من فرشتگان خود را خواهم فرستاد تا هر چيزي را كه باعث لغزش مي‌شود و هر انسان بدكاري را از ملكوت خداوند جدا كنند و آن‌ها را در كوره آتش بريزند و بسوزانند (همان، 37-42).

بنابراين، بر اساس آنچه از عهد جديد و آيات و روايات استفاده مي‌شود، تنها در زمان منجي آخرالزمان است كه زمين از هرگونه شرك و بت‌پرستي خلاصي مي‌يابد و عالميان، يكدست تحت لواي دين واحد، يكتاپرست مي‌شوند.

  1. گسترش عدالت

يكي از خصيصه‌هايي كه امام زمان را از ساير انبيا و ائمه متمايز مي‌كند، عدالت‌گستري آن حضرت است؛ زيرا ايشان تنها كسي است كه مي‌تواند عدالت را در همه جهات و در همه عرصه‌هاي عالم جاري كند. با دقت در رواياتي كه امام زمان را معرفي مي‌كند، اين نكته به دست مي‌آيد كه ظاهراً وجود و ظهور آن حضرت به بحث عدالت‌گستري گره‌خورده است (راشد محصل، ۱۳۸۱: ص180)؛ زيرا پيامبر و ائمه هم وقتي مي‌خواهند شاخصه‌اي مهم از امام زمان را بيان كنند، از عدالت‌گستري آن حضرت صحبت مي‌كنند:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بي‌خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ بِهِ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْأُمَمُ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما؛ جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا چنين روايت مي‌كند: مهدى از فرزندان من است؛ اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. ازنظر خَلق و خُلق شبيه‏ترين مردم به من است. براى او غيبت و حيرتى است كه امت‌ها در آن گمراه مي‌شوند. سپس مانند شهاب ثاقب پيش آيد و زمين را پر از عدل و داد نمايد همان‌گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد (ابن‌بابويه، ۱۳۵۹: ج1، ص286 و حلي 1408: ص70).

وصف «عدالت‌گستري» آن‌قدر با اسم قائم و امام زمان  درهم‌تنيده شده است كه نوع اصحاب ائمه از وجود قائم  با چنين وصفي وقتي سؤال مي‌كردند:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ تَكُونَ الْقَائِمَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَقَالَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ مَا مِنَّا إِلَّا وَ هُوَ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَادٍ إِلَى دِينِ اللَّهِ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً هُوَ الَّذِي تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُه‏...؛ عبدالعظيم بن عبدالله حسنى مي‌گويد: به محمد بن على بن موسى گفتم: من اميدوارم شما همان قائم خاندان محمد باشيد كه زمين را پر از عدل و داد مي‌كند؛ چنانكه پر از جور و ستم شده است، فرمود: اى ابوالقاسم! نيست امامى از ما جز آن‌كه به امر خداى عزوجل قائم است و به دين خدا راهبر است؛ ولى قائمى كه به‌وسيله او خداى عزوجل زمين را از اهل كفر و جحود پاك و آن را پر از عدل و داد مي‌كند، او ‌چنان كسى است كه ولادتش بر مردم نهان و شخصش از ديده‏ها پنهان است و... (خزاز رازي، 1401: ص281 و ابن‌بابويه، ۱۳۵۹: ج 2، ص377).

بنابراين، حضرت مهدى تنها منادى عدالت و تنها حاكمى است كه در گستره حكومتش، يعنى تمام كره زمين، عدالت در همه‌جا سايه مى‏افكند؛ و اين، همان معناي «يَملأ اللَّهُ بهِ الْارضَ قِسْطاً وَ عَدلا» ( هلالى، 1405: ج 2، ص567) است؛ و اين عدالت فراگير مهدى سبب آباداني و عمران اين جهان مي‌شود، بعد از آن‌كه كه جهان توسط ظلم، نابود و خراب‌ شده است.

عدالت فراگير امام زمان نه‌تنها تمام جوامع انساني، بلكه همه هستي را فرا مي‌گيرد و اين فراگيري موجب انسجام و ارتباط بهتر و كامل‌تر بين اعضا و اجزاي اين جهان مي‌شود كه نتيجه آن، عمران و آباداني اين جهان است. در كتاب مقدس هم بحث عدالت پسر انسان بسيار پررنگ است در عهد جديد از عدالتي سخن مي‌گويد كه با بحث داوري[9] در آغاز شكل‌گيري سلطنت و حكومت هزار سالة عيسي (مكاشفه يوحنا 20: 1-6) گره‌خورده است؛ زيرا از مهم‌ترين اقدامات عيسي پس از بازگشت، قضاوت عادلانه و دادرسي نسبت به حقوق انسان‌هاست (تسين هنري، بي‌تا: ص370-371). عهد جديد با توجه به ملاقات نهايي انسان‌ها با مسيح هنگام رجعت او، از داوري خاصي سخن مي‌گويد كه عيسي در اين داوري بر كرسي عدالت نشسته و بين آن‌ها قضاوت مي‌كند (تعاليم كليساي كاتوليك، 1393: ص306).

متي در انجيلش در مقام تشريح داوري پسر انسان مي‌گويد:

زيرا كه پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود و در آن وقت هر كسي را موافق اعمالش جزا خواهد داد (متي 16: 27)؛ يا در جاي ديگر مي‌گويد:

ليكن به شما مي‌گويم كه هر سخن باطل كه مردم گويند، حساب آن را در روز داوري خواهند داد (متي 12: 36).

اين‌كه پسر انسان، انسان‌ها را بر اساس اعمال آن‌ها جزا مي‌دهد، يا اين‌كه هر كس بر اساس عملكرد خود جزا مي‌بيند؛ اين، همان معناي عدالت، البته در مرحله داوري است.

در انجيل يوحنا به ‌طور صريح به اين عدالت در مقام داوري اشاره ‌شده است:

و بدو قدرت بخشيده است كه داوري هم بكند، زيرا پسر انسان است و از اين تعجب مكنيد، زيرا ساعتي مي‌آيد كه در آن جميع كساني كه در قبور مي‌باشند، آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد. هر كه اعمال نيكو كرد، براي قيامت حيات و هر كه اعمال بد كرد، به جهت قيامت داوري ( يوحنا 5 : 27-29).

در عهد قديم نيز از «عدالت ماشيح» در همه عرصه‌هاي حكومتش سخن مي‌راند. اشعياي نبي مي‌گويد:

بلكه‌ مسكينان‌ را به‌ عدالت‌ داوري‌ خواهد كرد و به‌ جهت‌ مظلومانِ زمين‌ به ‌راستي‌ حكم‌ خواهد نمود و جهان‌ را به‌ عصاي‌ دهان‌ خويش‌ زده‌، شريران‌ را به‌ نفخه‌ لب‌هاي‌ خود خواهد كشت‌؛ و كمربند كمرش‌ عدالت‌ خواهد بود و كمربند ميانش‌ امانت ( اشعيا 11: 4-5) ‌.

نيز در مزامير داوود چنين آمده است:

اي خدا، انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خويش را به پسر پادشاه! و او قوم تو را به عدالت داوري خواهد نمود و مساكين تو را به انصاف. آن‌گاه كوه‌ها براي قوم، سلامتي را بار خواهند آورد و تل‌ها نيز در عدالت. مساكين قوم را دادرسي خواهد كرد و فرزندان فقير را نجات خواهد داد و ظالمان را زبون خواهد ساخت. از تو خواهند ترسيد، مادامي‌كه آفتاب باقي است و مادامي‌كه ماه هست تا جميع طبقات. او مثل باران بر علفزارِ چيده شده فرود خواهد آمد و مثل بارش‌هايي كه زمين را سيراب مي‌كند. در زمان او صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتي خواهد بود، مادامي‌كه ماه نيست نگردد؛ و او حكمراني خواهد كرد از دريا تا دريا و از نهر تا اقصاي جهان ( مزامير 72: 1-8).

با اين اوصاف، عدالتي كه عهد قديم براي پسر انسان ترسيم مي‌كند، با آنچه اسلام براي مهدي ترسيم مي‌سازد، نزديك‌تر است تا آنچه در مسيحيت ملاحظه مي‌شود؛ زيرا يهود، همانند اسلام، نجات و اجراي عدالت را در همه عرصه‌هاي حكومت مي‌داند؛ برعكس مسيحيت اجراي عدالت را همراه با داوري و قبل از حكومت هزارساله مي‌داند. از اين‌رو، اگرچه مسيحيت در اصل بسط عدالت توسط منجي موعود با اسلام مشترك است؛ ولي در زمان و نحوه اجراي آن با اسلام اختلاف دارد.

۳. تشكيل حكومت جهاني

هدف حكومت ولى عصر در آخرالزمان تحقق و اجراي عدالت در همه عرصه‌هاي اجتماع است. با ملاحظه روايات مربوط به امام زمان  و همچنين دعاها و زيارت‌هاي مربوط به ايشان؛ آنچه مبرهن مي‌گردد، تاكيد بر «قسط» و «عدل» است: «و أنت الّذى تملأ الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً» (ابو معاش، 1430: ص570 و مجتهدى، ۱۳۸۸: ص128).

فراگير شدن عدالت در جهان، مستلزم تشكيل حكومت جهاني تحت رهبري عادل است. فراگير بودن دعوت و حكومت جهانى حضرت مهدى، مورد اتفاق فريقين است و آيات و روايات بسيارى بر اين مسئله دلالت دارد؛ چنان كه قرآن كريم مي‌فرمايد:

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ< (انبيا: 105)؛ در آيه‏اى ديگر: >وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ< (نور: 55).

كلمه «الارض» در اين آيات، به صورت مطلق آمده و طبعا گستره كره زمين را در بر مي‌گيرد و در واقع سراسر جهان را شامل مى‏گردد؛ مگر اين‌كه قرينه خاصى در كار باشد كه محدوده آن را ضيق كند (مكارم شيرازي، 1374، ج13: ص515). بدين تفسير، خداوند در اين آيات از «ارث بردن كل زمين» توسط نيكوكاران و استخلاف آن‌ها بر روي زمين سخن مي‌گويد.

روايات، علاوه بر اين آيات، بر اين موضوع دلالت دارد:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ‌اللَّهِ‏ إِنَّ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ آخِرُهُمْ وَلَدِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ أَخُوكَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قِيلَ فَمَنْ وَلَدُكَ قَالَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ‏ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِهِ‏ وَ يَبْلُغَ‏ سُلْطَانُهُ‏ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ؛ پيامبر فرمود: پس از من، خلفا و اوصيا و حجت‌هاي الاهى بر خلق دوازده نفرند كه اول آنان برادرم و آخرين ايشان فرزند من است. گفتند: اى رسول خدا! برادر شما كيست؟ فرمود: على بن أبى طالب. گفتند: فرزند شما كيست؟ فرمود: مهدى؛ كسى كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند همان‌گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد و سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخت، اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى كند تا به غايتى كه فرزندم مهدى در آن روز ظهور كند و روح الله عيسى بن مريم فرود آيد و پشت سر او نماز خواند و زمين به نورش روشن گردد و حكومتش به شرق و غرب عالم خواهد رسيد[10] (ابن‌بابويه، 1395: ج1 ص280).

در اين روايت، پيامبر اكرم يكي از اهدافي را كه بر ظهور مهدي  مترتب مي‌شود، تشكيل حكومت بيان مي‌كند.

در كتاب مقدس نيز تشكيل حكومت و داوري عادلانه از شئون پسر انسان بعد از ظهور، معرفي‌شده است. بر اساس آنچه در كتاب دانيال از عهد قديم آمده است، پسر انسان، ملك و حكومت جهاني و جاوداني خواهد داشت:

و در رؤياي‌ شب‌ نگريستم‌ و اينك‌ مثل‌ پسر انسان‌ با ابرهاي‌ آسمان‌ آمد و نزد قديم‌ الايام‌ رسيد و او را به‌ حضور وي‌ آوردند و سلطنت‌ و جلال‌ و ملكوت‌ به‌ او داده‌ شد تا جميع‌ قوم‌ها و امت‌ها و زبان‌ها او را خدمت‌ نمايند. سلطنت‌ او سلطنت‌ جاوداني‌ و بي‌زوال‌ است‌ و ملكوت‌ او زايل‌ نخواهد شد... . تا حيني‌ كه‌ قديم ‌الايام‌ آمد و داوري‌ به‌ مقدسان‌ حضرت‌ اعلا تسليم‌ شد و زماني‌ رسيد كه‌ مقدسان‌ ملكوت‌ را به‌ تصرف‌ آوردند (دانيال 7: 13- 14 و 22).

دانيال نبي در اين رؤياي خود، علاوه بر اين‌كه از اعطاي حكومت و سلطنت به پسر انسان خبر مي‌دهد، از امري مهم‌تر پرده برمي‌دارد و آن اين كه تمام امت‌ها با تمام اختلاف‌هايي كه در زبان و نژاد و رنگ پوست دارند، پسرانسان را خدمت مي‌كنند: «تا جميع‌ قوم‌ها و امت‌ها و زبان‌ها او را خدمت‌ نمايند». لازمه چنين سخني، اين است كه پسر انسان بر تمام عالم غلبه پيدا كند و اين، مي‌تواند همان معناي گسترش جهاني حكومت باشد؛ چنان‌كه معبّر خواب دانيال به آن اشاره مي‌كند:

و ملكوت‌ و سلطنت‌ و حشمت‌ مملكتي‌ كه‌ زير تمامي‌ آسمان‌هاست‌، به‌ قوم‌ مقدسان‌ حضرت‌ اعلا داده‌ خواهد شد كه‌ ملكوت‌ او ملكوت‌ جاوداني‌ است‌ و جميع‌ ممالك‌، او را عبادت‌ و اطاعت‌ خواهند نمود (همان، 27).

در عهد جديد هم متي يكي از شئون پسر انسان را تشكيل حكومت و پادشاهي بر ملت‌ها مي‌داند:

اما چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكه مقدس خويش آيد، آن‌گاه بر كرسي جلال خود خواهد نشست و جميع امت‌ها در حضور او جمع شوند و آن‌ها را از همديگر جدا مي‌كند؛ به قسمي كه شبان ميش‌ها را از بزها جدا مي‌كند و ميش‌ها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد (متي 25: 31-33).

در اين عبارت، منظور از «كرسي جلال»، «تخت داوري» است كه طبق بسياري از آيات كتاب مقدس توسط عيسي انجام مي‌گيرد. در اين صورت، عيسي بايد صاحب قدرت و نفوذ باشد؛ زيرا كسي مي‌تواند انسان‌هاي خوب را از بد جدا كند كه حاكم صاحب قدرت باشد؛ چنان‌كه يوحنا و متي به اين مقام اشاره مي‌كنند:

...سلطنت جهان از آنِ خداوند ما و مسيح او شد و تا ابدالآباد حكمراني خواهد كرد... . تا بر ايشان داوري شود و تا بندگان خود، يعني انبيا و مقدسان و ترسندگان نام خود را چه كوچك و چه بزرگ اجرت دهي و مُفسدان زمين را فاسد گرداني (مكاشفه يوحنا 11: 15-18) و نيز آن گاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اي بركت يافتگان از پدر من! ملكوتي را كه از ابتداي عالم براي شما آماده‌شده است، به ميراث گيريد (متي 25: 34).

متي و يوحنا با عبارات مذكور، درصدد بيان اين نكته هستند كه به ارث بردن ملكوت خدا توسط انسان‌هاي خوب، جز با گسترش پادشاهي پسر انسان و حكومت عادلانه او ميسر نيست. با توجه به آنچه بيان شد، از طرفي كتاب مقدس از غلبه حكومت پسر انسان در آخرالزمان و به ارث بردن زمين توسط خوبان خبر مي‌دهد و از طرف ديگر، متون اسلامي، از به ارث بردن زمين توسط صالحان[11] در زمان حكومت حضرت مهدي  خبر مي‌دهد. پس معلوم مي‌گردد كه اديان ابراهيمي حكومت بر روي زمين را در آخر‌الزمان از آن «صالحان» مي‌داند.

شباهت‌هاي مهدي با پسر انسان در ظهور

علاوه بر اين‌كه بين مهدي و پسر انسان، مشتركاتي از حيث كاركرد وجود دارد؛ در بعضي از خصوصيات ديگر، مانند آنچه در مقوله ظهور است، مشتركات عميقي ديده مي‌شود؛ زيرا پسر انسان در خيلي از مباحثي كه با ظهور گره‌خورده است، مانند حوادث قبل و بعد و حين ظهور، نحوه ظهور و جمع شدن ياران آن و زمان ظهور، با مهدي مشترك است كه به بررسي مواردي از آن‌ها كه در كتاب مقدس و روايات اسلامي صراحت بيشتري دارد، پرداخته مي‌شود:

  1. شباهت مهدي با پسر انسان در حوادث قبل از ظهور

ازجمله مواردي كه در روايات اسلامي مكرر آمده، وقوع زلزله‏ها، قحطى‏ها، جنگ‏ها و اغتشاش‏ها در آستانه ظهور است كه به حوادث آخرالزمان معروف است؛ چنان كه:

امام باقر از على بن ابي‌طالب نقل مي‌فرمايند: وقتي‌كه در شام دو نفر كه مدعى حكومت هستند، با هم درافتادند؛ اين مخالفت آيه‏اى از نشانه‏هاى خداوند است. به محضر امام عرض شد: بعد چه مى‏شود؟ فرمودند: بعدازآن، شام از اين اختلاف چنان دچار ناامنى مى‏شود كه يك‌صد هزار نفر در آن به هلاكت مى‏رسند و ... وقتي چنان شود، پس به سوار اين مركب‌هاي سفيد و سياه و گوش و دم بريده بنگريد و نيز به پرچم‌هاي زرد كه از مغرب روى مى‏آورد تا به شام برسند و اين، به هنگام بزرگ‌ترين بي‌تابى و اندوه و مرگ سرخ است. وقتى چنان شد به فروريختن قريه‏اى از دمشق كه به آن حرستا گفته مى‏شود، بنگريد و چون چنين شود، پسر جگرخواره ]پسر هند[ از وادى يابس ]دره خشك[ خروج كند تا بر منبر دمشق نشيند و چون چنين شود، منتظر خروج مهدى باشيد[12] (نعماني، 1397: ص305؛ شريف عسكري، 1360: ج2، ص277 و مقدسي شافعي سلمي، 1428: ص84).

كتاب مقدس نيز از چنين حوادثي در آستانه ظهور سخن مي‌گويد. حضرت عيسي در جواب شاگردان خود كه از حوادث آخرالزمان سؤال كرده بودند؛ مي‌گويد:

اما چون جنگ‌ها و اخبار جنگ‌ها را بشنويد؛ مضطرب مشويد زيرا وقوع اين حوادث ضروري است؛ ليكن انتها هنوز نيست؛ زيرا امتي بر امتي و مملكتي بر مملكتي خواهند برخاست و زلزله‌ها در جاي‌ها حادث خواهد شد و قحطي‌ها و اغتشاش‌ها پديد مي‌آيد و اين‌ها، ابتداي دردهاي زه است...زيرا در آن ايام، چنان مصيبتي خواهد شد كه از ابتداي خلقتي كه خدا آفريد، تاكنون نشده و نخواهد شد و اگر خداوند آن روزها را كوتاه نكردي، هيچ بشري نجات نيافتي. ليكن به جهت برگزيدگاني كه انتخاب نموده است، آن ايام را كوتاه ساخت... و در روزهاي بعد از مصيبت، خورشيد تاريك گردد و ماه نور خود را بازگيرد و ستارگان از آسمان فرو ريزند و قواي افلاك متزلزل خواهد گشت. آن‌گاه پسر انسان را بينند كه با قوت و جلال عظيم برابرها مي‌آيد (مرقس 13: 7-26).

وقوع جنگ‌ها و آشوب‌ها در آستانه ظهور، به نحوي در كتاب مقدس پررنگ است كه بعضي از علماي اهل كتاب به وقوع حتمي آن اعتقاد دارند و حتي معتقدند براي تسريع در ظهور موعود، دنيا بايد آبستن حوادث جنگ و آشوب شود؛ زيرا تا دنيا به جنگ و آشوب مبتلا نشود، موعود نمي‌آيد. دراين‌باره يكي از روزنامه‌نگاران آمريكايي به نام «سوزان نيكول» در مقاله‌اي مي‌نويسد:

ازجمله آموزه‌هاي رابرت تيم[13] اين بود كه تمام تلاش‌هاي صورت گرفته براي دست‌يابي به صلح جهاني بايد از بين بروند؛ چون خداوند جهان را در آشوب و جنگ مي‌خواهد تا زمين را نابود كند (گريس هالس، 1389: ص143).

  1. شباهت مهدي با پسر انسان در ظهور ناگهاني

يكي از مؤلفه‌هايي كه عيسي به آن بسيار سفارش مي‌كند و در روايات ما به‌طور مكرر به آن پرداخته‌شده، « نامعلوم بودن زمان ظهور» است.

حضرت عيسي ظهور پسر انسان را به طوفان نوح (متي 24: 36-39)، آمدن دزد (همان، 42-44) و افتادن دام بر سر انسان (لوقا 21: 34-36)، تشبيه مي‌كند. همان‌طور كه افرادي كه در زمان حضرت نوح زندگي مي‌كردند، از زمان طوفان خبري نداشتند؛ همچنين در آخرالزمان نيز كسي از زمان آمدن پسر انسان خبر ندارد.

در روايات اسلامي زمان ظهور امام زمان به «زمان قيامت» تشبيه شده است؛ چنان كه امام رضا به دعبل خزاعي فرمود:

... اما اين‌كه كى خواهد آمد؛ اين إخبار از وقت است و پدرم از پدرانش روايت كرده كه به پيامبر اكرم گفتند: اى رسول خدا! قائم از فرزندان شما چه زماني خروج مى‏كند؟ فرمود: مَثَل او مَثَل قيامت است كه >لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً< (اعراف: 187) (ابن‌بابويه، 1378: ج2، ص266 و همان، 1359: ج2، ص373).

بنابراين، همان‌طور كه هيچ‌كس جز خدا از زمان وقوع قيامت خبر ندارد، كسي جز خدا نمي‌تواند از زمان ظهور خبر داشته باشد و اين، همان معناي كلام عيسي است كه فرمود: «اما از آن روز و ساعت هيچ‌كس اطّلاع ندارد؛ حتي ملائكه آسمان جز پدر من و بس ( متي 24: 36).

بنا بر آنچه در اناجيل و روايات اسلامي آمده است، نه‌تنها زمان ظهور مخفي است، بلكه ظهور نيز امري ناگهاني خواهد بود. عيسي در جمع حواريون براي ايجاد آمادگي درك ظهور در حواريون مي‌فرمايد: «لهذا شما نيز حاضر باشيد؛ زيرا در ساعتي كه گمان نبريد، پسر انسان مي‌آيد» (همان، 44 و 50).

پيامبر اكرم نيز با تشبيه زمان ظهور به مسئله قيامت، علاوه بر نامعلوم بودن وقت ظهور بر ناگهاني بودن امر ظهور استدلال مي‌كند؛ زيرا خداوند نسبت به تحقق قيامت مي‌فرمايد: >... لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً< (اعراف: 187)؛ ( خزاز رازى، ۱۳۶۰: ص250).

  1. شباهت مهدي با پسر انسان در نحوه نزول

در عهد جديد وقتي عيسي در جمع حواريون از حوادث آخرالزمان صحبت مي‌كند، به نحوه نزول «پسر انسان» اشاره دارد و مي‌فرمايد:

آن‌گاه پسر انسان را بينند كه با قوت و جلال عظيم بر ابرها مي‌آيد. در آن وقت، فرشتگان، خود را از جهات اربعه از انتهاي زمين تا به اقصاي فلك فراهم خواهد آورد (مرقس 13: 26-27).

حضرت عيسي در اين آيه به مَركب پسر انسان كه با آن نزول مي‌فرمايد، اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد كه ايشان «بر ابرها مي‌آيد». در روايات اسلامي هم از «ابر» به عنوان مركب مهدي اشاره شده است. در روايات صحيح السند آمده است كه خداى تعالى ابري به نام رعد و برق‏ را براى مهدي ذخيره كرده است كه بر آن سوار مي‌شود و بين آسمان و زمين راه مي‌رود. از امام باقر چنين روايت شده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ أَنَّهُ قَالَ: ابْتَدَأَنِي‏ أَبُو جَعْفَرٍ  فَقَالَ أَمَا إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ قَدْ خُيِّرَ السَّحَابَيْنِ فَاخْتَارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصَاحِبِكُمُ الصَّعْبَ قُلْتُ وَ مَا الصَّعْبُ قَالَ مَا كَانَ مِنْ سَحَابٍ فِيهِ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ وَ صَاعِقَةٌ فَصَاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ أَمَا إِنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَى فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ خَمْسَةٌ عَوَامِرُ وَ اثنين [اثْنَانِ‏] خَرَابٌ؛ آگاه باشيد! به‌درستي كه ذو القرنين را ميان دو ابر مخير كردند؛ پس ذلول؛ يعنى رام را برگزيد و صعب براى صاحب شما ذخيره شد. راوى پرسيد: صعب كدام است؟ فرمود: «آن ابرى كه در آن رعدوبرق يا صاعقه باشد». پس صاحب شما بر آن سوار مى‏شود. آگاه باشيد! آن جناب بر آن ابر سوار مى‏شود، پس او را در راه‏هاى هفت آسمان و هفت زمين بالا مى‏برد كه پنج‏تاى آن معمور و دوتاى آن خراب است» (صفار‏، ۱۴۰۴: ص409؛ مفيد، 1413: ص199 و مجلسي، بي‌تا: ج52، ص321).

  1. شباهت مهدي با پسر انسان در نحوه جمع شدن ياران

بعد از اين‌كه منجي نزول و ظهور كرد، براي پيشبرد اهداف خويش به وجود ياراني ثابت‌قدم كه او را در اين راه كمك كنند، نياز دارد. عهد جديد و روايات اسلامي به‌طور مشترك به نحوه جمع شدن ياران در كنار منجي اشاره مي‌كند.

عيسي بعد از آن‌ كه به نحوه نزول پسر انسان اشاره كرد، به نحوه جمع شدن ياران پسر انسان اين‌گونه اشاره مي‌كند: «...در آن وقت، فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهاي زمين تا به اقصاي فلك فراهم خواهد آورد» (مرقس 13: 26-27).

مك‌دونالد در تفسيرش بر اين آيه مي‌نويسد:

او فرشتگان خود را اعزام مي‌كند تا به دور برگزيدگانش جمع شوند؛ يعني همان كساني كه در تمام دوره مصيبت و جفا او را به‌عنوان خداوند و نجات‌دهنده خود اقرار كردند. از پايان يك نقطه جهان تا پايان نقطه ديگر آن؛ از چين تا كلمبيا خواهند آمد تا از بركات سلطنت هزارساله او روي زمين بهره ببرند (مك‌دونالد، 1995: تفسير انجيل مرقس، ص72).

روايات ما هم مانند اين جمله عيسي به نحوه اجتماع اصحاب مهدي در مكه معظمه، در يوم الدعوه و يوم البيعه اشاره دارد. عبدالعظيم حسنى از حضرت امام محمدتقي روايت مي‌كند كه امام در اين خصوص مى‏فرمايند:

يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِهِ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏> أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ< فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ اللَّهُ أَمْرَهُ فَإِذَا كَمَلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَزَالُ يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. قَالَ عَبْدُ الْعَظِيمِ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي وَ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ رَضِيَ قَالَ يُلْقِي فِي قَلْبِهِ الرَّحْمَةَ فَإِذَا دَخَلَ الْمَدِينَةَ أَخْرَجَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى فَأَحْرَقَهُمَا؛ ... يارانش كه به شماره اهل بدرند. از دورترين نقطه‏هاى زمين گرد او فراهم شوند و اين است تفسير گفته خداى عز و جل ]بقره: 148[ كه مي‌فرمايد: «هركجا باشيد، خدا شما را گرد هم مى‏آورد. به‌درستي كه خدا بر هر چيز توانا است». چون اين شماره از مردم زمين از اهل اخلاص گرد او جمع شوند، خدا امر او را آشكار كند و چون شماره آن‌ها يك عقد كامل شد كه ده هزار مرد است، به اذن خدا خروج كند و پي‌درپي دشمنان خدا را بكشد تا خداى تعالى راضى گردد. عبدالعظيم گويد: عرض كردم: سرورم! چگونه بداند كه خداى عزوجل راضى شده است؟ فرمود: دلش را مهربان كند و چون در مدينه آيد لات و عزّي بيرون آورد و آتش زند (ابن‌بابويه، 1359: ج2: ص378؛ طبرسى، 1361: ج 2، ص449 و همان، 1390: ص435).

نتيجه‌گيري

بر اساس بررسي‌هاي صورت گرفته در كتاب مقدس، براي شخص منجي عناوين متعددي در كتاب مقدس آمده كه از آن جمله، اصطلاح آخرالزماني «پسر انسان» است كه فراوان در هريك از كتاب‌هاي عهد عتيق و جديد به كاررفته و يهوديان و مسيحيان آن را بر منجي پاياني خود انطباق مي‌دهند. در عهد جديد كه بيش‌ترين كاربرد لفظ «پسر انسان» در اصطلاح آخرالزماني وجود دارد، پسر انسان بر عيسي منطبق داده مي‌شود؛ مخصوصاً بر اساس عبارت‌هايي كه عيسي خود را صريحاً «پسر انسان» معرفي مي‌كند؛ اما چون دو دوره و نقش براي حضرت عيسي متصور است، در مواردي كه عيسي خود را پسر انسان معرفي مي‌كند و به زمان قبل از تصليب اشاره دارد؛ در اين صورت، مفهوم پسر انسان كاملاً بر حضرت عيسي منطبق است؛ اما در مواردي كه به زمان پس از تصليب و پايان جهان اشاره دارد، معلوم نيست عيسي از مفهوم پسر انسان خودش را اراده كرده باشد، بلكه ممكن است نجات‌دهنده ديگري را كه پسر انسان است، اراده كرده باشد: چنان كه برخي از علماي مسيحي مي‌گويند در بيش‌تر موارد، مراد از پسر انسان خود عيسي نيست، بلكه بايد شخص ديگري مراد باشد؛ و لذا برخي صاحب نظران معتقدند در مواردي كه مراد از پسر انسان خود عيسي نيست، منظور موجود انسانى (آدميزاد) است كه در اين صورت مسيح با افراد مطهر جامعه حكومت برپا مى‏كند كه تنها مسيح را شامل نمى‏شود، بلكه افراد ديگرى را نيز شامل مى‏گردد. در آن‌جا مى‏توان گفت افرادى نيز با حضرت مسيح هستند، ازجمله امام مهدى كه عقيده مسلمانان است.

از اين‌رو، تنها كسي كه با خصوصيات پسر انسان قابليت انطباق دارد، موعود اسلام حضرت مهدي است. اگرچه در كتاب و سنت اسلام چنين عنواني براي موعود اسلام به كار نرفته است؛ از جهت كاركردها و اهداف، بين موعود اسلام و پسر انسان ارتباط عميقي وجود دارد؛ زيرا از حيث كاركردي بين موعود اسلام و پسر انسان شباهت‌هاي زيادي وجود دارد كه موجب نزديك شدن اين دو به يكديگر مي‌شود. اين شباهت‌ها به‌قدري زياد است كه حتي مي‌توان گفت پسر انسان همان موعود اسلام است؛ اگرچه در اسم با هم تفاوت دارند.

منابع

قرآن كريم.

  1. ابومعاش، سعيد (1430ق). الإمام المهدي في القرآن و السنة، مشهد، آستانه الرضوية المقدسة، مجمع البحوث الإسلامية.

  2. ابن‌بابويه، محمد بن على (1395ق). كمال‌الدين و تمام النعمة، مصحح: علي اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الإسلامية.

  3. ـــــــــــــــــــــــ (1378ق‏). عيون أخبار الرضا، مصحح: مهدي لاجوردى، تهران، نشر جهان.

  4. بطرس عبدالملك و همكاران (1995م). قاموس الكتاب المقدس، قاهرة، دارالثقافة.

  5. تسين، هنري (بي‌تا). الهيات مسيحي، مترجم طاطاوس ميكائليان، بي‌جا، انتشارات حيات ابدي.

  6. تعاليم كليساي كاتوليك (۱۳۹۳). مترجمان احمد رضا مفتاح، حسين سليماني و حسين قنبري، قم، انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب.

  7. حبيب سعيد (بي‌تا). المدخل الي كتاب المقدس، القاهرة، دارالتأليف و النشر للكنيسه الاسقفيه بالقاهرة.

  8. حلى، رضى الدين على بن يوسف (1408 ق). العدد القويّة لدفع المخاوف اليومية، مصحح مهدي رجائى و محمود مرعشى، قم، كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى‏.

  9. خزاز رازى، على بن محمد (۱۳۶۰). كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثنى عشر، قم، بيدار.

  10. راشد محصل محمدتقي (۱۳۸۱). نجات بخشي در اديان، تهران، پژوهشگاه علوم اسلامي و مطالعات فرهنگي.

  11. سليماني اردستاني، عبدالرحيم (۱۳۸۹). پسر خدا در كتاب مقدس و قرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.

  12. شريف عسگرى، نجم‏الدين جعفر (1360). المهدي الموعود المنتظر عند علماء أهل السنة و الإمامة، بي‌جا، مؤسسه الإمام المهدي.

  13. شوشتري، نور الله بن شريف الدين ‏(1409ق). إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، قم، كتابخانه عمومى حضرت آيت‌الله‌العظمي مرعشى نجفى.

  14. صفار، محمد بن حسن (۱۴۰۴ق).‏ بصائر الدرجات في فضائل آل محمد، مصحح محسن كوچه‌باغي، قم، مكتبة آيت الله العظمى المرعشي النجفي.

  15. طباطبايى سيد محمدحسين (۱۴۱۷ق). الميزان فى تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

  16. طبرسى، احمد بن على (۱۳۶۱). الإحتجاج على أهل اللجاج‏، مصحح محمد باقر موسوى خرسان، مشهد مقدس، نشر المرتضى‏.

  17. طبرسى، فضل بن حسن ‏(۱۳۹۰ ق). إعلام الورى بأعلام الهدى، تهران‏، دار الكتب الإسلامية.

  18. ـــــــــــــــــــــــ (1360). مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، انتشارات فراهاني.

  19. طبرى آملى، محمد بن أبي القاسم (1383 ق)‏. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، نجف‏،‏ المكتبة الحيدرية.

  20. طبرى آملى، محمد بن جرير (۱۴۱۳ ق). دلائل الإمامة، قم، بعثت.

  21. كتاب مقدس (ترجمة تفسيري)، بي‌تا، بي‌جا، بي‌نا.

  22. ـــــــــــ (چاپ قديم)، بي‌تا، بي‌جا، بي‌نا.

  23. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق (۱۴۰۷ق‏). الكافي، مصحح: علي اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران‏، دار الكتب الإسلامية.

  24. گريس هالس (۱۳۸۹). يدالله، مترجم: قبس زعفراني، تهران، هلال.

  25. مجتهدى، مرتضى (۱۳۸۸)‏. صحيفه مهديه‏، مترجم مؤسسه اسلامى ترجمه‏، قم، نشر الماس.

  26. مجلسى، محمدباقر (بي‌تا)‏. بحار الأنوار، بي‌جا، دار إحياء التراث العربي.

  27. مستر هاكس (1377). قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير.

  28. مفيد، محمد بن محمد (1413ق‏). الإختصاص‏، مصحح علي اكبر غفارى، و محمود محرمى زرندى، قم‏، الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد.

  29. ـــــــــــــــــــ (۱۳۷۲). الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محقق: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث‏، قم، دار المفيد.

  30. مقدسى شافعى، يوسف بن يحيى (۱۴۲۸ق)‏. عقد الدرر في أخبار المنتظر، قم، مسجد مقدس جمكران‏.

  31. مكارم شيرازي، ناصر (1374). تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامية.

  32. مك‌دونالد، ويليام (1995م). تفسير كتاب مقدس (نسخۀ pdf)، ناشر: نلسون توماس.

  33. موحديان عطار، علي و همكاران (۱۳۹۳). گونه شناسي انديشه منجي موعود در اديان، قم، انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب.

  34. نعمانى، محمد بن ابراهيم ‏(۱۳۹۷ق). الغيبة للنعماني‏، تهران، ‏مكتبة الصدوق‏.

  35. نيك دل محمدجواد (1391). بررسي تطبيقي انديشه ملكوت خدا در اديان ابراهيمي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.

  36. ويل دورانت (۱۳۹۰). تاريخ تمدن، مترجم: حميد عنايت و ديگران، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.

  37. هلالى، سليم بن قيس (1405ق). كتاب سليم بن قيس الهلالي‏، مصحح: محمد انصارى زنجانى و محمد خوئينى، قم‏، انتشارات الهادى‏‏.

[1]. «حزقیال» یکی از انبیای بنی‌اسرائیل بود که همراه قوم یهودا در تبعید به سر می‌برد. وی در این کتاب پیشگویی می‌کند که یهودی‌ها به‌زودی به وطن خود بازخواهند گشت و اورشلیم را دوباره بنا خواهند کرد. او با سخنان خود، قوم خود را دلداری می‌دهد و به مردم کمک می‌کند تا ایمان خود را به خداوند حفظ کنند و چشم‌به‌راه روزی باشند که به وطن خود بازمی‌گردند (کتاب مقدس، ترجمه تفسیری، ص762).

[2]. «دانیال» پسر جوانی بود در زماني که بخت نصر (نبوکدنصر) به کشور یهودا حمله کرد، او را به بردگی گرفت؛ اما چون از عهده خوابی که پادشاه دیده بود، برآمد؛ در حکومت بابل به مقام والایی رسيد. کتاب او دارای دوازده فصل است که شش فصل اول کتاب به زندگی دانیال و خواب‌هایی که او تعبیر می‌کند، مربوط است و شش فصل دوم کتاب به خواب‌ها و رؤیاهای دانیال اختصاص دارد (ر.ک: بطرس عبدالملک و همکاران 1995، ذیل کلمه دانیال، حبیب سعید، بی‌تا: 165).

[3]. کتاب مزامیر که به «زبور داوود» شهرت دارد، مجموعه‌ای است از شعر و سرود که به زبانی شیوا، روحیات و رویدادهای تاریخی قوم یهود را بیان می‌کند. هفتاد و دو مزمور توسط حضرت داوود، دو مزمور توسط حضرت سلیمان، دوازده مزمور را آساف، نه مزمور را خاندان قورح و یک مزمور را موسی به رشته تحریر درآورده است (کتاب مقدس، ترجمه تفسیری، ص530).

[4]. این تعداد در 29 آیه از انجیل متي آمده است.

[5]. این تعداد در 13 آیه آمده است.

[6]. این تعداد در 11 آیه آمده است.

[7]. ر.ک: یوحنا 12: 34، اعمال رسولان 7: 56، مکاشفه یوحنا 1: 10-13 و همان، 14: 13-14.

[8]. علف هرزی شبیه گیاه گندم است (ر.ک: مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص725).

[9]. داوری مسیح در دو نوبت انجام خواهد شد: نخست در آغاز شکل‌گیری ملکوت (سلطنت هزارساله) وبر روی زمین خواهد بود. در این داوری همه امت‌ها جمع خواهند شد و برای صالحان حیات ابدی و برای شریران مجازات ابدی در نظر گرفته می‌شود. داوری دوم در آسمان‌ها انجام خواهد شد (ر.ک: نیک دل، محمدجواد، 1391: ص 349-350).

[10]. البته از روایاتی که دال بر گسترش «عدالت» در همه عرصه‌ها در زمان حضرت مهدی است، می‌توان به گسترش حکومت در کل زمین استدلال کرد؛ زیرا تا حکومت به عرض و طول جغرافیایی این زمین گسترش پیدا نکرده باشد، نمی‌تواند در این ابعاد عدالت جاری شود؛ مانند روایتی که ابوسعید خدرى از پيامبر اكرم چنین نقل مى‏كند: «يَنْزِلُ بِأُمَّتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ بَلَاءٌ شَدِيدٌ مِنْ سُلْطَانِهِمْ لَمْ يَسْمَعِ النَّاسُ بِبَلَاءٍ أَشَدَّ مِنْهُ حَتَّى تَضِيقَ عَلَيْهِمُ الرَّحْبَةَ وَ حَتَّى تَمْلَأَ الْأَرْضَ‏ جَوْراً وَ ظُلْماً ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ رَجُلًا يَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما...» (شوشتری، 1409: ج13، ص152و طبرى آملى، ۱۴۱۳: ج 2، ص250).

[11]. أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (انبیا: 105).

[12]. أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى قَالَ أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي أَحْمَدَ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي جَعْفَرٍ الْوَرَّاقِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَيَّاشٍ عَنْ مُهَاجِرِ بْنِ حَكِيمٍ عَنِ الْمُغِيرَةِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ أَنَّهُ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ قِيلَ وَ مَا هِيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ قَالَ رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ يَهْلِكُ فِيهَا أَكْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِينَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ الْجَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ الْمَوْتِ الْأَحْمَرِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّى يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِيِّ .

[13]. روحانی کلیسای پیراتا در هوستون (ر.ک: گریس هالس، یدالله، ص143).

 

نویسندگان:

رحيم كارگر ـ جمال فلاح يخداني

 


چاپ   ایمیل