محورهاي اميد در اديان ابراهيمي

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 14 - 27 دقیقه)

15c
چکيده

«اميد»، از مسائل مهم و اساسي در عرصه فرد و اجتماع است و براي بسياري از مسائل اجتماعي نقشي محوري دارد؛ و محرک ذاتي و اصلي زندگي و عامل پويايي روان انسان است.

بديهي است، موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحو ويژه­اي مطرح گردد، اين اميد در اديان ابراهيمي در سه مقوله اصلي: اميد به آينده، اميد به آخرالزمان، و اميد به آمدن منجي، قابل دسته بندي است. به عبارت ديگر، آموزه­هاي ديني مرتبط با موضوع اميد در اديان ابراهيمي در جهت ايجاد اميد در اين سه محور مي­باشد:

  1. اميد به آينده: اين آموزه­ها در صدد ايجاد روحيه اميد به آينده و عدم ياس از وضعيت موجود است.

  2. اميد به آخرالزمان: اين دوره ميعادگاه اميد بشر و از اهميت ويژه­اي برخوردار است. در بخش اول آن، تاريکي و خطر و آسيب­ و در بخش دوم، سراسر نور و زيبايي و عدالت است.

  3. اميد به آمدن منجي: اين اميد، بر آمدن فردي الاهي از نسل پاکان منطبق و متصور مي­گردد و نسبت به دو اميد قبل از جايگاه ويژه­اي برخوردار است؛ چون از طرفي مکمل مقوله اميد است و از طرفي مهم‌ترين مصداق براي اميد به آينده و آخرالزمان مي­باشد. اميد به منجي است که پويايي و نشاط و معنابخشي در جامعه ايجاد مي­شود و پناهگاهي معنوي براي مردم و زمينه­ساز رشد و تعالي بشر و محرکي براي نبرد با ظلم و ستم و انقلاب مي‌گردد و تسکين دهنده­اي قوي براي مصائب و مشکلات مي­باشد و طبعاً از عوامل مهم انسجام اجتماعي به شمار مي­رود.

بديهي است هر کدام از اديان که تصور واضح‌تري نسبت به اميد و منجي ارائه كند، در رسيدن به کارکردهاي فردي و اجتماعي موعود باوري، توفيق بيش‌تري (هم از لحاظ کمي و هم از لحاظ کيفي) مي­يابد. در اين بين، مذهب شيعه، نسبت به مقوله اميد نگرشي خاص و ويژه­ ارائه مي­کند که از همه اديان و مذاهب متمايز است. اين اميد به آينده و آخرالزمان و منجي، در نگرش شيعي، در بسياري از مسائل فردي و اجتماعي نقش محوري و کليدي به خود گرفته است.

 

مقدمه

اميد، محرک ذاتي و اصلي زندگي و عامل پويايي روان انسان بوده و براي به فعليت رسيدن خواسته­هاي بشر، بستري مناسب مي­باشد. تنها با کمک اميد است که مي­توان به قوا و پتانسيل‌هاي نهفته دروني، جامه عمل پوشاند. اميد، زندگي را زيبا و هدفمند مي­کند و براي مواجهه با مشکلات و سختي­ها ابناي بشر را مجهز مي‌سازد.

اميد، از نعمت‌هاي الاهي و رحمتي از جانب حق تعالي براي بندگان است؛ چنان که نبي مکرم6 مي­فرمايند:

اميد، رحمت‏ خدا براى‏ امت من است. اگر اميد نبود، مادرى فرزند خود را شير نمى‏داد (پاينده،1382: 344).

انسان اميدوار، در رويارويي با پديده‌ها و جهان اطراف خود نگرشي مثبت و سازنده دارد و انسان نا اميد، چون از آينده خويش مايوس است، زندگي را خسته کننده و ملال آور مي­داند و اگر با نور اميد، خود را از تاريكي نااميدي نجات ندهد، کم­کم پايه‌هاي عقيده و زندگي او سست و شکننده مي­شود. اهميت اين مطلب، زماني روشن­تر مي­شود که بدانيم افسردگي، به عنوان بيماري قرن، شايع‌ترين و دشوارترين اختلالي است که انسان معاصر با آن مواجه است.[3]

اميد، در اديان ابراهيمي به نحوي خاص، مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته است. با بررسي آموزه­هاي مرتبط با موضوع اميد، مي­توان اين آموزه­ها را در سه مقوله اصلي: اميد به آينده، اميد به آخرالزمان و اميد به منجي، دسته بندي کرد. به عبارت ديگر، آموزه­هاي ديني مرتبط با موضوع اميد در اديان ابراهيمي در جهت ايجاد اميد، در اين سه محور است.

از آن‌جا که بستر اين اميد در فرد، به نوع نگاه او به قدرت لا يزال الاهي وابسته است؛ هر ديني که تصويري والاتر و جامع از اين قدرت الاهي براي پيروان خود ترسيم کند، نور اميد را در دل پيروان خود فروزان‌تر خواهد ساخت و در نتيجه از کارکرد­هاي مهم آن بهره­اي بيش‌تر و والاتر خواهد برد.

طبيعي است موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحوي خاص و ويژه­ مطرح گردد و در مذهب شيعه که نسبت به قدرت الاهي بهترين نگرش را ارائه کرده و بالاترين برنامه را براي اصلاح فرد و اجتماع در دستور کار خود دارد، موضوعاتي چون اميد و انتظار فرج و گشايش، از جايگاه والايي برخوردار باشند.

  1. اميد به آينده

انسان اميدوار همواره مسيري رو به جلو دارد و آينده نگر است. او آينده را روشن و دست يافتني دانسته و خواسته امروز خود را در فردا مي­جويد. او مي­داند که بايد از وضعيت نامطلوب امروز گذر کند و فردا را بطلبد و روحيه خمودي و تنبلي، آفت اصلي راه است.

دوآن‌شولتس، سلامت رواني را پيش‌نگر مي‌داند، نه پس‌نگر. او دورنما را وضعيتي مي‌داند كه شخص اميدوار است روي دهد، نه آن‌چه پيش‌تر روي داده است و دگرگون‌پذير نيست (حاتمي، 1385: 159). آلپورت، نيز معتقد است افراد سالم کساني هستند که به آينده مي­نگرند و حتي در آينده زندگي مي­کنند او مي­گويد:

راهنماي اشخاص بالغ، زمان حال و هدف‌ها و انتظارهايي است که از آينده دارند. افراد سالم به آينده مى‏انديشند و در آينده زندگى مى‏كنند (پور سيد آقايي، 1388: 114).

هاکس، اميد را آرزو و انتظار براي‏ چيزهاي نيك و مقاصد پسنديده مي­داند و معتقد است که اميد، مؤمنين را بر احتمال امتحانات‏ حاليّه اين جهان تقويت مي­دهد و ايشان را غيور مي­سازد (هاکس، 1377: 108).

انسان همواره تشنه معارف و معنويتي است که اميد به آينده در راس آن تجلي کند. از اين رو همه اديان و مذاهب اخلاق محور، با ترسيم آينده­اي روشن، به انسان اميد به آينده و به خواسته­هاي متعالي‌اش نويد وصال داده­اند؛ مخصوصا براي مديريت بحران‌ها و سختي­هاي بزرگ، به ايجاد روحيه اميد در دل پيروان خود همت گماشته و در صدد برافروخته­تر کردن اين شعله کم فروغ بوده­اند.

در اين بين، اديان ابراهيمي که طلايه دار ايجاد چنين روحيه­اي در بين پيروان خود مي­باشند، همواره نور اميد را در ضمير پيروان خود فروزان نگه داشته و فرا رسيدن فرج و گشايش و عبور از وضعيت نا مطلوب و بد موجود را نويد داده­اند و با ترويج فرهنگ اميد به آينده و آموزه انتظار، بحران‌ها را مديريت کرده و متذکر شده­اند که در آينده‌اي نه چندان دور، همه چيز به کام آن‌ها خواهد بود.

الف – اميد به آينده در آيين يهود

آيين يهود با سابقه­اي بيش از چهار هزار سال، ترسيم خاص قومي نسبت به آينده ارائه مي­کند. به عبارت ديگر، خود را قوم برگزيده الاهي مي­دانند و معتقدند آينده‌ي روشني در انتظار آن‌هاست و اين عبارت کتاب مقدس ميان يهوديان رايج است:

اگر چه‌ ابتدايت‌ صغير مي‌بود؛ عاقبت‌ تو بسيار رفيع‌ مي‌گرديد (ايوب 8: 7).

و نويسنده کتاب انتظار مسيحا در اين باره مي­نويسد:

يهوديان با گذشته­اي تيره و تار در انتظار آينده­ بهتر بودند که پايان رنج‌هاي خود را در آن بجويند. کاميابي و فضيلت را نه در دوران طلايي گذشته، بلکه در آينده مي­جويند (گرينستون، 1387: 18).

و تورات اين اميد را به اين نحو ذکر مي­دهد:

اهالي‌ اورشليم‌ را دلداري‌ دهيد و به‌ آنان‌ بگوييد که‌ روزهاي‌ سخت‌ ايشان‌ به سر آمده‌ و گناهانشان‌ بخشيده‌ شده‌ است (اشعيا 40: 2).

اميد به آينده در يهوديان با فراز و نشيب‌هايي همراه بوده است که دوران اوج اين اميد را بعد از اسارت‌هاي بابلي در سال 586 قبل از ميلاد بايد دانست و از آن دوران، همواره رسيدن به آرمان نجات خود را اميد دارند و نقش انبيا در اين دوران، براي ايجاد اين روحيه پر رنگ است.

يکي از پيامبراني که در اين زمينه نقش مهمي براي يهوديان داشته ‌است، حزقيل بود. او اسيران را به داشتن ايمان به خداوند و نجات او فرا مي­خواند تا دوباره به يهودا بازگردند (کلاپرمن، 1349، ج 1: 192). به اعتقاد برخي، حتي هدف کتاب دانيال به عنوان اول کتاب مکاشفه­اي، ايجاد و تقويت روحيه اميد به رهايي قوم از ناملايمات و تحقق وعده الاهي و تحول و تغيير وضعيت آن‌ها بوده است (كلباسي اشتري،1385: 145).

اين اميد، به قدري براي يهود اهميت داشت که در سده اخير به انحراف و سوء برداشت از اين اعتقاد منجر گرديد و جريان صهيونيسم مذهبي شکل گرفت. اين جريان، صرف اميد به رهايي يهوديان را در آخرالزمان کافي نمي­داند، بلكه در کنار اين اميد، وظيفه­اي براي خود تعريف مي­کند که بايد خود به تشکيل حکومت و تصرف ارض موعود بپردازند تا اين اميد هرچه زودتر محقق گردد.

ب- اميد به آينده در آيين مسيحيت

هرچند آيين مسيحيت در بسياري از موارد، همچون متون ديني و اعتقاد به انبيا و برخي قوانين با دين يهود مشترک است و به نحوي برآمده از آن دين مي­باشد؛ با گذر زمان در هويت ديني جديد و متفاوت با آيين يهود گسترش يافت.

در مسيحيت، اميد و مژده به آينده جايگاه ويژه­اي دارد؛ حتي بنا بر نظر ميشل، نويسنده کتاب «کلام مسيحي»، نام کتاب مقدس (انجيل) هم گوياي اين امر است. ايشان معتقد است واژه انجيل برگرفته از واژه يوناني euangelion به معناي مژده است (ميشل، 1387: 43)؛ بدان معنا که بايد اين مژده و اميد را در آينده جست‌وجو کرد و اميدوار بود.

بنابر آموزه‌هاي انجيل، آنچه بستر اميد است وآن را ايجاد مي­کند، ايمان است. به عبارت ديگر، ايمان به خداوند زمينه ساز اميد است. در رساله عبرانيان چنين آمده است:

از آن جهت که شريعت هيچ چيز را کامل نمي‌گرداند؛ هم برآوردن اميد نيکوتر، که به آن تقرّب به خدا مي‌جوييم (عبرانيان 7: 19).

مراد از ايمان، همان آمادگي براي اعتماد به وعده­هاي خداوند و نيز اعتماد به صداقت و خوش عهدي خدايي است که چنان وعده­هايي داده است (مک گراس، 1384: 461).

كارل لاوت، الاهيدان اُرتدكس روسي انديشه مسيحيت را بر اميد به پايان تعارضات و مصيبت‌ها متكي مي‌داند و ضمن آنكه اين اميد را مقبول همه نسل‌ها دانسته؛ آن را بستر اعتقاد به معاد معرفي كرده است (كنت، جان، 1383، ص149). به عبارت ديگر اميد در مسيحيت نقش محوري و داراي كاركردي ويژه است كه هرچند يك مسيحي از اين اميد فاصله بگيرد در واقع از عقايد مهمه و اصلي آئين خود دور شده و موجبات بي‌اعتقادي در او فراهم گرديده است.

ج- اميد به آينده در آيين اسلام

اسلام براي مبارزه با خمودگي و نااميدي، مسئله «انتظار فرج» را تبيين[4] و همواره موجبات رسيدن به بالاترين مرتبه اميد را فراهم مي­کند تا درون انسان، چون دژي محکم در برابر ناملايمات سخت گردد و مديريت برون رفت از مشکلات را فرا گيرد.

شهيد مطهري معتقد است که اصل «انتظار فرج» از يك اصل كلى اسلامى و قرآنى ديگر استنتاج مى‏شود و آن اصل «حرمت يأس از رَوح اللَّه» است. مردم مؤمن، به عنايات الاهى، هرگز و در هيچ شرايطى اميد خويش را از دست نمى‏دهند و تسليم يأس و نااميدى و بيهوده‏گرايى نمى‏گردند (مطهرى، 1387، ج‏24: 406).

اگر بستر اعتقادي مسلمان بر مبناي آموزه­هاي وحياني و صحيح شکل گيرد، نور اميد به آينده و انتظار فرج و گشايش براي او فراهم مي­گردد و هرچه اين اعتقاد از عمق بيش‌تري برخوردار باشد، بي‌شک نور اميد به آينده فروزان‌تر خواهد بود و موجبات بهتري براي کاهش فشارهاي دروني را فراهم مي­کند.

در متون ديني اسلام، اميد خود موضوعيت دارد:

انتظار الفرج من اعظمِ‏ الفرج‏ (شيخ صدوق، 1395، ج‏1: 320).

اين نكته، به عنوان عملي که محبوب الاهي است، بر شمرده شده؛ چنان که امير المومنان7 مي­فرمايند:

همانا دوست‌داشتني‌ترين کارها در پيشگاه خداوند انتظار فرج است تا وقتي که مؤمن اين حالت خود را حفظ کند (مجلسى، 1378: 894).

انتظار فرج در بيانات مبارک نبي اسلام6 خود عبادت است:

انتظار الفرج‏ عبادة (طوسى، 1414: 405).

حتي بالاترين عبادت دانسته شده است:

افضل اعمال امّتي‏ انتظار الفرج‏ (ابن بابويه، 1385، ج ‏1: 4).

نبي مکرم و ائمه اطهار:، عملاً همواره مومنين را به اميدوار بودن نسبت به آينده و پايان­پذيري مشکلات توجه داده­اند ؛ چنان كه اميرمؤمنان7 در اين باره مي­فرمايند:

إِنّ للمحنِ غايات و للغايات‏ نهايات؛ به درستى كه از براى محنت‌ها مدّت‌هاست، و از براى مدّت‌ها پايان‌هاست (تميمى آمدى، 1366: 102).

آنان همواره در هنگامه‌هاي سختي و بروز مشکلات به پيروان خود، اميدوار بودن به آينده را دستور داده­اند. امام صادق7 مي­فرمايند:

فإنّ اللّه سيجعل لك‏ فرجا (كلينى، 1407، ج‏2: 250).

نتيجه اين اميد را جستن هدف و رسيدن به آن برشمرده­اند؛ چنان‌كه امام علي7 مي­فرمايند:

فإنّ كلّ راج طالب؛ هر اميدواري جوينده است (همان، ج 2: 343).

  1. اميد به آخرالزمان

بشر همواره نسبت به سرنوشت خود نگران بوده است. اين دغدغه و نگراني با نگرشي کوتاه به تاريخ گذشته حيات بشر به دست مي­آيد. انسان برمبناي فطرت الاهي خود و مباني ديني، آينده را روشن مي­داند؛ اما نسبت به آخرين برهه از آينده که به آخرالزمان شهرت يافته است؛ نگرش ويژه­اي دارد؛ چون دراين برهه از زمان است که آخرين اميد بشر محقق مي­گردد.

اديان ابراهيمي، ضمن تاييد و تبيين اين دوره، اميد بشر را به اين قطعه زماني معطوف کرده­ و آخرالزمان را برهه‌اي خاص و متمايز از گذشته مي­دانند که اين، خود به دو دوره تقسيم مي­شود:

الف – دوره اول: مشخصه اصلي آن، ظلم و ناعدالتي در همه ابعاد و عرصه­هاي زندگي بشر است. اين دوره آبستن حوادث و لغزشگاه­هاي بسياري است. اين اديان ضمن تبيين اين دوره و تذکر به پيروان خود، براي برون رفت از مشکلات اين دوره، راهكارهايي ارائه کرده­اند.

ب- دوره دوم: همان دوره زيبا و سرشار از عدالت در همه عرصه­هاي زندگي بشر است. در اين دوره به تمام اميد و خواسته­هاي والاي انسان در سايه­سار حکومت عدل الاهي جامه عمل پوشانده خواهد شد.

براي مباحثي در زمينه آمدن موعود، جاودانگي روح، پايان اين جهان و فرارسيدن جهان ديگر، واژه «اسكاتولوژي» به كار مي‌رود.

الف - اميد به آخرالزمان در آيين يهود

باور رايج قوم يهود اين است که ظهور «ماشيح» در آخرالزمان صورت مي­گيرد و در اين دوره است که عزت از دست رفته قوم يهود باز مي­آيد و آن‌ها به ارض موعود و مقدس خود باز گشته، به باز سازي هيکل سليمان مي­پردازند. پيشگويي­هاي حزقيال نبي در تورات، ترسيم كننده آخر الزمان است.

در بيش‌تر عبارات کتاب مقدس يهود، آخرالزمان به معناي «روز خداوند» و «روز انتقام از گنهکاران و پاداش به نيکوکاران» است که هم به معناي پايان جهان و شروع قيامت و عالم جديد و هم به معناي پيروزي قوم برگزيده خداوند و حکومت آن بر سرتاسر جهان و شکست اهريمن است ؛ دوراني که انتظار قوم يهود به سر مي­­­آيد و وعده الاهي تحقق مي­يابد (محمدي، 1390: 60).

در تومارهاي بحر الميت، ‌«روز داوري» و «روز خداوند» بسيار نزديك تصور شده است. نويسندگان اين تومارها، از پيروان خود مي‌خواهند هرلحظه منتظر فرارسيدن آن روز باشند. يكي از اين تومارها، «جنگ فرزندان نور با فرزندان ظلمت» نام دارد. اين تومار جنگ بزرگي را شرح مي‌دهد كه در آخر الزمان ميان نيروهاي خير و شر درخواهد گرفت و سرانجام پس از چهل سال، فرزندان نور به ياري خداوند و فرشتگان، بر فرزندان ظلمت و نيروهاي شيطاني پيروز خواهند شد. تومار ديگري به نام «سرود شكرگزاري» از داوري بزرگ و پاك شدن جهان از گناه، فساد، مرگ و نو شدن هستي سخن مي‌گويد و حتي در نوشته‌هاي پس از اسارت بابل، بازگشت الياس نبي، با آخر الزمان پيوند خورده است. او به منزلة پيشاهنگ ماشيح مطرح مي‌شود. الياس در واداشتن يهود به توبه و پي‌ريزي صلح و آرامش‌ميان طبقات مختلف و برگرداندن دل‌هاي پدران و فرزندان به يكديگر نقش مهمي خواهد داشت (رسول زاده، 1389: 67).

ب- اميد به آخرالزمان در آيين مسيحيت

حيات مسيحيت بر اعتقاد به بازگشت دوباره «مسيح» در آخرالزمان استوار است و خود، عاملي مهم براي پويايي و تحرک اين دين به شمار مي­رود. مسيحيان معتقدند مسيح براي کفاره گناه نخستين به صليب شد و به آسمان بازگشت و براي کارکرد آخرت شناسانه خود، به زمين باز مي­گردد که اين بازگشت، در آخرالزمان صورت مي­پذيرد. از اين رو همواره اميد فرد مسيحي به آخرالزمان پيوند خورده است.

آخر الزمان در مسيحيت، دوره‌اي است كه در آن، عيسي بازمي‌گردد و «روز عظيم» آغاز مي‌شود. در آن روز، داوري نهايي انجام مي‌شود و انسان به پاداش و كيفر كار نيك و بد خود مي‌رسد. بنابراين، در مسيحيت، آخر الزمان و آخرت انطباق دارند (رسول زاده، 1389: 67). مکاشفه توحنا تبين كننده دوران آخرالزمان در دين مسيحيت مي­باشد.

وبر، معتقد است که اميد به آخرالزمان، در مسيحيان اوليه در اوج بوده است. او مي­گويد: مسيحيان اوليه سرشار از اميد به معاد و دلبستگي به آخرت بودند (شجاعي زند، 1379: 111) اما در قرون بعد، با انحرافاتي كه در ميان آنان مخصوصا در قرون وسطا صورت پذيرفت، اين اميد شيب نزولي به خود گرفته و کم رنگ شده است.

ج- اميد به آخرالزمان در آيين اسلام

با مطالعه متون اسلامي به دو نگاه آخرت شناسانه بر مي­خوريم:

الف- آخرتي به معناي معاد و قيامت که مراد، رستاخيز نهايي و قيامت کبراست که آن، با رستاخيز همه مردگان و حضور در دادگاه عدل الاهي شروع مي­شود و سرآغاز زندگي جاودانه انسان است.

ب- آخرتي به معناي آخرالزمان که اين دوره، در همين دنيا و قبل از برپايي قيامت صورت مي­گيرد و خود به دو بخش تقسيم مي­گردد:

1) بخش اول که با ظلم و انحطاط واقعي بشر همراه است.

2) بخش دوم که با ظهور مهدي4 از نسل پيامبر خاتم6 شروع مي­گردد و به حاکميت دين مبين اسلام منجر خواهد شد. اين دوره، دوره تجلي واقعي حق و عدالت در همين دنيا ست.

امتياز دين اسلام نسبت به دو دين ديگر، در آن است که نجات بشر و پيروزي دين حق در نهايت، هم در دنيا و هم در آخرت است و اين باعث اميدواري بيش‌تر مردم و جامعه مي‌گردد (محمدي، 1390: 276).

همه مسلمانان، بر مبناي قرآن و احاديث نبوي، اميد خود را به بخش دوم آخرالزمان معطوف كرده‌اند و به مهدي‌اي معتقد هستند که در آخرالزمان ظهور مي­کند و: «هو إمامٌ يَخْرُجُ في آخِرِ الزَّمانِ» (ابن أبي زينب، 1397: 9) و به دوراني اميدوارند که در سايه قدرت الاهي حکومت صالحان و عدل برپا خواهد شد. امام علي7 در وصف ياران منجي عالم بشريت مي‌فرمايد:

رِجال مؤمنون عرفوا اللّـه حقّ معرِفته و هم أَنصار الْمهْديّ في آخرِ الزّمان (مجلسى، 1403، ج‏57: 229).

  1. اميد به آمدن منجي

اميد به آمدن مصلحي بزرگ در آينده و استقرار عدل و عدالت از مشترکات همه اديان است و از آن‌جا که اين نكته بر آمده از فطرت ابناي بشر است، مورد قبول و اتفاق همه مردم مي­باشد و اين انديشه، با وجود آدمي، آميخته شده و به قوم يا دين يا مذهب منحصر نمي‌شود.

از اصلي­ترين آموزه­هاي پيامبران در اديان جهان، نويد و ايجاد نور اميد در دل پيروان خود، نسبت به آمدن مصلحي الاهي براي برپايي حکومت شايستگان است. اديان غير الاهي نيز براي اين خواسته فطري بشر راهکاري ترسيم كرده و مصداقي براي اين نداي دروني ارائه كرده‌اند.

اميد به مردي الاهي از نسل پاکان که براي رهايي بشر سرخورده و ستم ديده پا به عرصه خواهد گذاشت و حکومت عدل الاهي را پايه­گذاري خواهد کرد و به اميد بشر به آينده و آخرالزمان جامه عمل خواهد پوشاند ؛ از اصول حتمي در اديان ابراهيمي است و نسبت به دو اميد قبل جايگاه ويژه و بالاتري دارد و به نحوي مکمل و مصداقي براي اميد در آينده و اميد به آخرالزمان مي­باشد.

الف - اميد به منجي در آيين يهود

يهوديان همواره به آمدن موعود (ماشيح) اميدوارند تا واسطه رساندن آنان به ارض موعود گردد. آن‌ها به آمدن موعودي اميدوار هستند که تاييد يافته از طرف «يهوه» و داراي موهبت و قدرت الاهي است. او مي­آيد تا قوم برگزيده يهوه را با عزت به ارض موعود رهنمون گردد.

ظهور مسيحا و اميد به آينده­اي روشن، از اصلي­ترين آموزه يهود است (طاهري، 1390: 216). يهوديان از زمان حضرت داوود، همواره منتظر ظهور ماشيح بوده و مي­باشند و پيش از او «الياهو»، منادي ظهور ماشيح خواهد بود (کلاپرمن، 1349، ج 2: 154).

آنان بر اساس باوري ديرينه معتقدند كه خدا از ميان همه ملت‌ها، آنان را برگزيده است و تيره‌روزي‌هاي آنان با آمدن فرزندي از نسل داوود به پايان خواهد رسيد. آنان با وجود اين باور و اميد به آن آينده، سختي‌هايي چون اسارت، تبعيد، پراكندگي و غارت همسايگان را تحمل كرده‌اند (صادق‌نيا،1386: 173).

يهوديان همواره به اين جمله کتاب ارميا اميدوار بوده­اند «اينک‌ روزي‌ فرا خواهد رسيد که‌ من‌ شخص‌ عادلي‌ را از نسل‌ داوود به‌ پادشاهي‌ منصوب‌ خواهم‌ كرد. او پادشاهي‌ خواهد بود که‌ با حکمت‌ و عدالت‌ حکومت‌ کرده‌، در سراسر دنيا، عدالت‌ را اجرا خواهد نمود (ارميا 23: 5).

کتاب مقدس يهوديان، روزگار آمدن موعود را اين‌گونه وصف كرده است:

او با عدالت ‌و صداقت‌ حکومت‌ خواهد کرد. در آن‌ زمان‌ گرگ‌ و بره‌ در کنار هم‌ به سر خواهند برد؛ پلنگ‌ و بزغاله‌ با هم‌ خواهند خوابيد؛ گوساله‌ با شير راه‌ خواهد رفت‌ و يک‌ کودک‌، آن‌ها را به‌ هر جا که‌ بخواهد، خواهد راند. گاو در کنار خرس‌ خواهد چريد؛ بچه‌ خرس‌ و گوساله‌ در کنار هم‌ خواهند خوابيد، و شير مانند گاو علف‌ خواهد خورد. بچه‌ شيرخوار در ميان‌ مارها، بدون‌ خطر بازي‌ خواهد کرد؛ و طفلي‌ که‌ از شير گرفته‌ شده‌ باشد، دست‌ خود را داخل‌ لانه‌ افعي‌ خواهد کرد، بي‌آن‌که‌ آسيب‌ ببيند (اشعيا، 11: 6-9).

ب- اميد به منجي در آيين مسيحيت

از آن‌جا که شکل گيري مسيحيت بر مبناي بازگشت دوباره مسيح است؛ در اين آيين، اميد و شوق به بازگشت مسيح (در قالب منجي) از جايگاه ويژه­ و با اهميتي برخوردار است.

در واقع، اعتقاد به رستاخيز عيسي بود که گروهي از يهوديان سده اول ميلادي، با قبول و ترويج آن، راه را از آموزه­هاي يهودي جدا کرده و ديني جديد (مسيحيت) تاسيس كرده و همواره نور اميد به آمدن دوباره مسيح را در دل پيروان خود روشن نگه داشته­اند. اين اعتقاد، به سنگ زير بناي ايمان فردي مسيحي تبديل گشت:

زيرا انسان با قلب، ايمان مي‌آورد و نيک محسوب مي‌گردد و با لب‌هاي خود به ايمانش اعتراف مي‌کند و نجات مي‌بايد (روميان 10: 9).

موضوع بازگشت مسيح، در انجيل، بيش از سيصد مرتبه مورد بررسي قرار گرفته که گوياي اهميت والاي آن است. فرد مسيحي مؤمن، همواره در انتظار بازگشت شكوهمند مسيح خواهد بود تا با او در ملكوت الاهي همراه گردد.

جامعه مسيحيت در آغاز، باور داشت که عيسي به زودي با شکوه تمام باز مي­گردد و به اين دليل، بي­صبرانه منتظر روز پاياني بودند (ميشل، 1387: 100). نويسنده کتاب قاموس کتاب مقدس مي­گويد:

مسيح اميد تمام‏ مؤمنين است؛ زيرا تمام اعتماد ايشان بر اوست و در آمدن دوباره‌ او، اميد جلال ايشان‏ صورت مي‌گيرد و تحقق فعلي پيدا مي­كند (هاکس، 1377: 108).

فرد مسيحي همواره به تحقق اين فراز کتاب مقدس اميدوار است که ديگر طولي نخواهد کشيد و آن‌که قرار است بيايد؛ خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد (رساله به عبرانيان10: 37). او مي­آيد تا به همه ايمان و اميد آن‌ها جامه عمل پوشانده و آنان را به کمال برساند:

در روزي که او مي‌آيد، از مقدّسين خود جلال خواهد يافت و تمام ايمانداران از ديدن او متعجّب خواهند شد و شما نيز جزء آن‌ها خواهيد بود؛ زيرا به شهادت ما ايمان آورديد. به اين سبب، ما هميشه براي شما دعا مي‌کنيم که خداي ما، شما را شايسته دعوت خود گرداند و همه آرزوهاي نيکوي شما را برآورد و فعاليت‌هاي شما را که از ايمان سرچشمه مي‌گيرد، با قدرت خود به کمال برساند! (دوم تسالونيکيان1: 10- 11).

ج- اميد به منجي در آيين اسلام

از آن‌جا که پيروزي جريان حق و عدالت بر باطل و ظلم، خواسته فطري هر انسان است ؛ اديان بزرگ ظهور فردي را براي به ثمر رساندن اين خواسته بشر نويد داده­اند. در اين بين، دين اسلام، مخصوصا با نگرش شيعي آن، نسبت به اين انگاره تبيين گسترده­تري صورت داده است. ظهور مردي از اهل بيت پيامبر6 به نام مهدي4 که عدالت را در گستره عالم اجرايي کند، همواره مورد انتظار و اميد مسلمانان بوده است.

قرآن و سنت نبوي6 مهم‌ترين منبع و خواستگاه شکل گيري اين انديشه مي­باشد.

در قرآن، به منجي مورد نظر اسلام توجه ويژه شده؛ مانند، پيروزي حق بر باطل (فتح: 28؛ توبه:33؛ مجادله: 56؛ انفال: 7؛ صافات: 172و انبياء: 18) و تشکيل حکومت مستضعفان و صالحان (انبياء: 105؛ اعراف: 128؛ قصص:5 و نور: 55) نويد داده شده که مصداق اتم و اکمل آن «مهدويت» تلقي مي­شود.

سنت نبوي در اسلام، در بردارنده تمام چيزي است که براي تاسيس آموزه منجي موعود در مجموعه آموزه‌هاي دين لازم است. روايات فراواني آشکارا منجي موعود اسلام را با اسم و عنوان معرفي مي­کند. اين احاديث در بر دارنده جزئيات بسياري درباره شخص منجي، حوادث پيش از او، مقارن ظهور او، و ثمرات و نتايج قيام اوست (محمدي مظفر، 1389: 270).

اين انديشه مي­تواند براي ايجاد روحيه اميد و پويايي بهترين نقش را داشته باشد که خود عاملي براي رشد اجتماع، آن‌هم در همه عرصه­ها خواهد بود. به عبارت ديگر، باور به مهدويت است که بستر و پيام­آور اين اميد است.

اما اميد به منجي، در نگرش شيعه اثنا عشري، از جايگاه والاتري برخوردار است؛ زيرا از طرفي شيعيان، مهدويت را در امتداد امامت و وحي و رابطه­اي بين خود و خدا و نيز موعود را آخرين امام و واسطه فيض مي­دانند و از طرفي منجي خود را متولد شده و موجود مي­دانند که بر جامعه اثر دارد و در ناملايمات و سختي­ها دستگير آن‌هاست و از طرفي اعتقاد به انتظار و اميد به فرج را امري مقدس و وظيفه­اي شرعي دانسته­اند؛ امري در رديف شهادت و جهاد مي­باشد:

المنتظر لأمرِنا كالمتشحّط بِدمه في سبِيلِ اللهِ؛ منتظر امر ما مانند كسى است كه در راه خدا به خون خود درغلتد (صدوق، 1380، ج‏2: 548).

موضوع انتظار ظهور حضرت حجت، آخرين امام زنده و حاضر شيعيان در عصر غيبت، يكي از مهم‌ترين عناصر تفكر شيعي مي­باشد. اين عنصر است كه شيعه را از ديگر فرقه‌هاي اسلامي متمايز مي‌سازد و به عنوان مهم‌ترين عامل تحرك و پويايي شيعيان و اميد آنان به آينده روشن جهان شمرده مي‌شود. به همين دليل، بزرگ‌ترين دغدغه و آرمان انساني آنان، فرارسيدن زمان قيام حضرت بقيت‌‌الله الأعظم4 است كه موجب مي‌شود همواره با شوق فراوان، تعجيل در ظهور آن مصلح جهاني از خداوند بخواهند (صمدي، 1386: 57). به عبارت ديگر، هدف اصلي از انتظار، زنده نگه داشتن روح اميد و نشاط، احساس تعهد و مسئوليت و پيوند روحي با امام موعود است (حاتمي، 1385: 169).

نتيجه

«اميد»، از مسائل مهم و اساسي در عرصه فردي و اجتماع است و براي بسياري از موضوعات اجتماعي نقش محوري دارد. طبيعي است موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحو خاص و ويژه­اي مطرح گردد.

اين موضوع در سه محور مورد بحث و بررسي قرار گرفته است:

  1. اميد به آينده: اين نگاه، براي ايجاد روحيه اميد به آينده و عدم ياس از وضعيت موجود است تا ضمن ايجاد بارقه­هاي اميد، آن‌ها را از خمودي رهايي دهد و با ترسيم آينده­اي بهتر از امروز، موجبات گذر از وضعيت موجود را فراهم سازد.

  2. اميد به آخرالزمان: اين محور از اهميت ويژه­اي برخوردار است که در قسمت اول آن تاريکي و خطر و آسيب­هاي فراواني به چشم مي­خورد. اديان ابراهيمي براي حفظ ايمان و برون رفت از اين ورطه، راهکارهايي ارائه کرده­اند. قسمت دوم سراسر نور و زيبايي و عدالت است که اين دوره ميعادگاه اميد بشر است.

  3. اميد به آمدن منجي: در اين محور، اميد به آمدن فردي الاهي از نسل پاکان متصور مي­گردد. اين اميد نسبت به دو اميد قبل از جايگاه ويژه­اي برخوردار است؛ چون از طرفي مکمل مقوله اميد است و از طرفي مهم‌ترين مصداق براي اميد به آينده و آخرالزمان مي­باشد. اين اميد به منجي است که موجب پويايي و نشاط و معنابخشي در جامعه مي­شود؛ پناهگاهي معنوي براي مردم و زمينه­ساز رشد و تعالي بشر و محرکي براي نبرد با ظلم و ستم و انقلاب قلمداد مي‌گردد؛ تسکين دهنده­اي نيرومند براي پيروزي بر مصايب و مشکلات مي­باشد و از عوامل مهم براي انسجام اجتماعي به شمار مي­رود.

بديهي است هر کدام از اديان که نسبت به اميد و منجي تصور واضح‌تري ارائه کنند، در رسيدن به موارد مذكور، هم از لحاظ کمي و هم از لحاظ کيفي توفيق بيش‌تري دارند. در اين بين، نگرش شيعه از مقوله اميد بيش از همه اديان و مذاهب است که اين اميد و منجي در بسياري از مسائل نقش محوري و کليدي خود را نشان داده، داراي کارکردهاي بسياري است.

منابع

قرآن کريم

  1. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏ (1397ه‍.ق). الغيبة، ترجمه علي‌اكبر غفارى، اول، تهران، نشر صدوق‏‏‏.

  2. پاينده، ابو القاسم‏ (1382). نهج الفصاحة، چهارم‏، تهران، دنياى دانش.

  3. پور سيد آقايي، زهرا سادات (1388). بررسي تطبيقي شخصيت انسان منتظر با شخصيت سالم از ديدگاه روان‌شناسي کمال، مشرق موعود، شماره 12، سال سوم، قم، آينده روشن.

  4. تميمى آمدى، عبد الواحد (1366). تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏، ترجمه مصطفى درايتى‏، قم، دفتر تبليغات‏.

  5. حاتمي، محمدرضا، تجلي اميد در فرهنگ مهدويت، قم، فصلنامه مشرق موعود، پيش شماره، سال اول، تابستان 85.

  6. رسول زاده، عباس (بهار1389). آخرالزمان و حيات اخروي در يهوديت و مسيحيت، شماره2، قم، معرفت اديان.

  7. شجاعي زند، علي رضا (1379). آنك مسيح... اينك انسان، قم، فصلنامه هفت آسمان، شماره 8، سال دوم.

  8. شرفي، محمدرضا (1382). مقدمه‌اي بر آثار تربيتي و روان شناختي انتظار، شماره 38، قم، موعود.

  9. شيخ صدوق (1380). كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه پهلوان، اول: قم، دار الحديث.

  10. شيخ صدوق (1385). علل الشرائع‏، اول، قم، كتاب فروشى داورى‏.

  11. شيخ صدوق (1395ه‍.ق). كمال الدين و تمام النعمة، دوم، تهران، اسلاميه.

  12. صادق‌نيا، مهراب (1386). درآمدي بر آموزه نجات‌بخش در مسيحيت، مشرق موعود، شماره 4، سال اول، قم، آينده روشن.

  13. صمدي، قنبرعلي (1386). تأثير مردم در تعجيل در ظهور، مشرق موعود، شماره 4، سال اول، قم، آينده روشن.

  14. طاهري، محمد حسين (1390). يهوديت، اول، قم، مرکز بين المللي المصطفي.

  15. طوسى، محمد بن الحسن‏ (1414ه‍.ق). الأمالي، اول، قم، دار الثقافة‏.

  16. کلاپرمن، ژيلبرت و ليبي (1349). تاريخ قوم يهود، ترجمه مسعود همتي، اول، تهران، نشر گنج دانش.

  17. كتاب مقدس (1895م). ترجمه قديم، سوم، ايلام، بي‌نا.

  18. كلباسي اشتري، حسين (1385). عناصر و نوشته‌هاي پيش گويانه در عهد عتيق، مجله پژوهش­هاي فلسفي.

  19. كلينى، محمد بن يعقوب (1407ه‍.ق). الكافي، چهارم، ترجمه على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب الإسلامية‏.

  20. كِنت، جان (1383). ويژگي و امكان الاهيات مسيحي در روزگار ما، ترجمه: محمدرضا بيات، شماره 21، سال ششم، قم، هفت آسمان.

  21. گرينستون، جوليوس (1387). انتظار مسيحا در آيين يهود، دوم، ترجمه حسين توفيقي، قم، دانشگاه اديان.

  22. مجلسى، محمد باقر (1378). مهدى موعود، ترجمه بحار الأنوار، بيست و هشت، تهران، اسلاميه‏.

  23. مجلسى، محمد باقر (1403ه‍.ق). بحار الأنوار، دوم، بيروت، دار إحياء التراث‏.

  24. محمدي مظفر، محمد حسن (1389). گونه شناسي انديشه منجي موعود درقرآن و سنت نبوي، اول، قم، دانشگاه اديان، 1389ش.

  25. محمدي، محمد حسين (1390). آخرالزمان در اديان ابراهيمي، دوم، قم، بنياد حضرت مهدي، چاپ دوم.

  26. مطهرى، مرتضي (1387). ‏ مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى‏، ج27، تهران، صدرا.

  27. مک گراس، آليستر (1384). الهيات مسيحي، اول، ترجمه بهروز حدادي، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان.

  28. ميشل، توماس (1387). کلام مسيحي، سوم، ترجمه حسين توفيقي، قم، دانشگاه اديان.

  29. وحيدي مهرجردي، شهاب الدين (1389). در آمدي بر آيين پروتستان، اول، قم، نشر اديان.

  30. هاکس، جميز (1377). قاموس کتاب مقدس، اول، تهران، اساطير.

â دانش آموخته سطح 3 مرکز تخصصي مهدويت؛ shariati313@ yahoo.com

ââ استاديار دانشگاه اديان و مذاهب؛ sadeghiam@ yahoo.com

[3]. ر ک : شرفي، محمدرضا، مقدمه اي بر آثار تربيتي و روان شناختي انتظار، موعود، شماره 38:22.

[4]. «انتظار فرج»، مفهوم وسيعي دارد و فرج و ظهور و حضرت مهدي4 از مصاديق اهم اين مقوله است.

 

نویسندگان

محسن شريعتي

مهراب صادق نيا

 


چاپ   ایمیل