چکيده
در اين مورد که آيا زمينهسازي براي ظهور و حکومت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف لازم است، يا بالعكس، اينکه وظيفه ما زمينهسازي نيست و از ما فقط عمل به دستورات ديني را خواستهاند؛ دو ديدگاه وجود دارد. بررسي اين دو ديدگاه به طور مبسوط، مجالي وسيع ميطلبد. نيز زمينهسازي را از ادله و راههاي گوناگوني ميتوان اثبات کرد. در اين مقاله، به اثبات ضرورت زمينهسازي با استفاده ازآيات و روايات و همچنين نصرت و ياري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ميپردازيم و شاخصههاي نصرت الاهي را بيان ميکنيم.
در اين نوشتار، پس از معنا کردن واژه «نصرت» و واژههاي همگون با آن؛ و نيز تعريف زمينهسازي و مراتب آن؛ به بيان ارتباط نصرت با زمينهسازي (به سه بيان) و ضرورت زمينهسازي ميپردازيم. سپس به اثبات ضرورت زمينهسازي با استفاده از روايات نصرت خواهيم پرداخت.
مقدمه
با پذيرش هر ديني، مسئوليت ياري آن دين و ياري هدايتگران به آن آيين، بر دوش متدينان قرار ميگيرد. با پذيرش اسلام و مذهب تشيع، جهت ياري دين، پيامبر و امامان، با آنان پيمان بستيم. حال که در زمان غيبت به سر ميبريم و امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ظهور ندارد، براي خروج از اين محروميت بايد تلاشي مضاعف كنيم و به ياري همهجانبه امام به پا خيزيم و براي ظهورش تلاش نماييم. آيات و روايات عون و نصرت، به روشني بر لزوم ياري و نصرت خدا، دين و اولياي الاهي دلالت دارند. تلاش براي ايجاد زمينههاي ظهور يکي از روشنترين مصاديق ياري دين و اولياي خدا شمرده ميشود. در ادامه اين امر بررسي ميشود.
واژهشناسي
1ـ عون و نصرت
در روايات، ياري امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با واژههاي مختلفي بيان شده است؛ مانند عون، نصرت، ذبّ، مدد. اما روايات ياري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بيشتر با دو عنوان «نصرت» و «عون» آمدهاند. در اين مقاله، بيشتر از اين دو عنوان بهره ميگيريم؛ هر چند از هر واژهاي که به نوعي معناي «ياري» را دربر داشته باشد نيز استفاده ميكنيم. «عون»، در لغت به معناي هر گونه کمک به ديگران است (جوهري، 1407: ج6، ص2168)[2] و در اينجا مراد هر گونه ياري براي تحقق اهداف امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در جهت ظهور است.
«نصرت»، در فرهنگ لغت، به معناي ياري در برابر دشمن است (عسكري، 1412: ص540).[3] پس، «نصرت» اخص از «عون» ميشود. مراد از نصرت در اينجا گونههاي ياري امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در فرض وجود دشمن است.[4]
تفاوت ديگر عون و نصرت در اين است که نصرت، بيشتر حالت دفاعي و موضعگيري سلبي در برابر تهاجمات دشمن دارد؛ اما عون اعم از آن است؛ بلکه در آن، حالت تهاجمي و سازندگي برجسته است و در آن، ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فعالانه به ميدان ميآيد، نه انفعالي و پس از حمله دشمن.
ياري کامل امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف با دو گونه موضعگيري ايجابي و سلبي تحقق مييابد. آنگاه که دشمن جبههگيري ميکند و به ميدان مقابله گام ميگذارد، ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در سنگرهاي دفاعي از حريم دين و مهدويت پاسداري ميکند؛ اما مرتبة بالاتر ياري، زماني محقق ميشود که ياوران مهدي با برنامهريزي، راهبرسازي و طراحي دکترين فعال، براي ظهور تلاش فکري و عملي كنند و نه تنها کشور يا منطقهاي خاص، بلکه جهان را براي ظهور آماده سازند.
2ـ نصرت و ذب
چنانکه گذشت، ياري در برابر دشمن را «نصرت» گويند. «ذب»، در لغت، به معناي دفع و طرد کردن است. عرب ميگويد: «ذب عن حريمه»، (فيروزآبادي، ج1، ص67). از قيد «حريم» ميتوان استفاده کرد که دشمني از سطح دشمني معمول بالاتر رفته تا آنجا که نه تنها جان شخص، بلکه حريم، خانواده و مقدسات (ابنفارس، 1404: ج2، ص46). [5] او زير سؤال ميرود. هر گاه سطح دشمني بالاتر رود و به رويارويي انجامد، به دفاع با تمام وجود و توانمندي نياز ميشود. و بنابراين، دفاع جانانه در خط مقدم جبهه را «ذب» نامند.
مهديياور، زمان و موقعيتشناس است و با ارتقاي توانمنديهاي خود، در هر زمان و هر مکان موضعگيري مناسب دارد و با شناسايي موقعيتها و در نظر گرفتن شرايط، اقدام مناسب را که گاه با شدت و مقابله و روياروي همراه است، پيش رو ميگيرد.
3ـ نصرت و صحبت (انصار و اصحاب)
«اصحاب»، جمع «صَحْب»، (جوهري، 1407: ج1، ص160)، [6] به معناي معاشر و همنشين است. بنابر تعريف مشهور، صحابي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به کسي گفته ميشود که در حال مسلماني، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را ملاقات کرده و با حال مسلماني از دنيا رفته و مرتد نگرديده است. از اينرو، اويس قرني هرچند داراي مقام والايي است؛ چون با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مصاحبت نداشته است، از صحابي پيامبر شمرده نميشود. اصحاب ائمه عليهم السلام کساني هستند که با ائمه عليهم السلام همراه بوده و معارف ديني را از آنها اخذ نمودهاند؛ خواه اين مدت، کوتاه باشد، خواه بلند[7] (مدني، 1415: ج2، صص90 ـ 94).
تفاوت انصار و اصحاب
«اصحاب»، اعم از «انصار» است؛ بدين معنا که ممکن است برخي از اصحاب پيامبران يا امامان، آنها را در رسيدن به هدفشان ياري نکنند؛ اينها انصار نيستند؛ مثلاً سليمان بن صرد خزاعي از اصحاب امام حسين عليه السلام است؛ اما از انصار او نيست. در زيارت امام حسين عليه السلام عنوان انصار بهکار رفته است: «السّلامُ عليکُم يا انصارَ دينِ الله»؛ چنانکه بين «اصحاب» و «اخوان» تفاوت است؛ مثلاً پيامبر به اطرافيان خود ميفرمايد: شما ياران من هستيد و برادران من در آخرالزمان ميآيند (صفار، 1404: ص104).
از اين بيان، تفاوت ديگري نيز به دست ميآيد: صحابي دو گروه ميشوند: اصحاب باوفا و اصحاب بيوفا. بنابراين، صحابي به مثبت و منفي تقسيم ميگردند؛ اما انصار معصومين عليهم السلام هميشه مثبت ميباشند.
در روايات در مورد ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، هر دو واژه اصحاب و انصار به کار رفته است و از ياوران واقعي و ويژه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بيشتر به اصحاب تعبير ميشود[8].
تفاوت اصحاب و انصار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف با ديگر معصومين عليهم السلام آن است كه اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قبل از نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم امتحان اخلاص نداشتند؛ در حالي که اصحاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بايد پيش از ظهور امتحان بدهند و از مخلصين گردند؛ سپس ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شوند و اگر ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به اين درجه رسيده بودند، حکومت جهاني تشکيل ميشد. (صدر، صص59 ـ60). نشانه مخلص نبودن ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، عدم پيروي از امام و دنياگرايي آنان ميباشد. حکومت جهاني حداقل دو شرط اساسي دارد: وجود رهبر و قانون جهاني، و وجود ياوران ويژه جهاني. در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فقط شرط اول حاصل شد و شرط دوم، در زمان مهدي حاصل ميشود. اين شرط پس از امتحانات ويژه اتفاق ميافتد. از اينرو، در روايات آمده است كه: اصحاب مهدي از اصحاب پيامبر افضل هستند[9].
تعريف زمينهسازي
«زمينهسازي»، در لغت، به معناي به وجود آوردن و فراهم کردن مقدمات و شرايط انجام دادن امري است (فرهنگ دهخدا؛ انوري، 1382: ج5، ص3877).
مراد از زمينهسازي در اين نوشتار، ايجاد و گسترش هرگونه عقيده و رفتار در جامعه است که به نحوي موانع ظهور را کمرنگ يا برطرف نمايد و يا براي نزديکتر شدن ظهور مقتضي و سبب گردد.
با چنين تعريفي، گسترة وسيعي از عقايد و رفتارها، زمينهسازي محسوب ميگردد. هر گونه عقيده و عمل ديني و عبادي، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن (عمل كردن به واجبات و ترک محرمات) و گسترش دين در جامعه، از يک طرف مردم را از سطح متدين ادعايي به سطح متدين واقعي نزديک ميسازد. از اينرو، در سرشت آنان پذيرش ولي و امام را ولو ناخودآگاه نهادينه ميكند و از گفتار به باور ميکشاند و تلاش براي رسيدن به آن زمان را دوچندان مينمايد. قرآن نيز وراثت زمين را به صالحان نويد داده و راه رسيدن به صلاح، ايمان و عمل صالح است.
از طرف ديگر، وجود ياوران خاص از شرايط ظهور است که به نظر ميرسد در چنين جامعهاي امکان ايجاد چنين ياراني فراهم ميآيد.
مراتب زمينهسازي
زمينهسازي ظهور، داراي سه سطح اصلي است. از آنجا که زمينهسازان سه گروه هستند: خدا، امام و مردم؛ زمينهسازي نيز سه سطح دارد:
1ـ زمينهسازي خدا براي ظهور؛
2ـ زمينهسازي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف براي ظهور خود؛
3ـ زمينهسازي مردم براي ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف.
در اين نوشتار، درباره زمينهسازي مردمي ظهور بحث ميکنيم.
زمينهسازي منتظران نيز داراي مراتبي است:
1ـ دينمداري: منتظران بايد ابتدائاً خود، دين (عقايد، اخلاق و احکام) را بشناسند و به آن عمل کنند؛ سپس آن را در جامعه گسترش دهند. در روايات بر دينداري و رعايت اخلاق تأکيد بهسزايي شده است. با گسترش دينداري در جامعه زمينه ظهور فراهم ميگردد.
ممکن است گفته شود، چگونه نام دينمداري را زمينهسازي ميگذاريد؟
در پاسخ بايد گفت: دين، موتور حرکت به سوي ظهور است؛ زيرا اعتقاد به مهدويت از درون دين سرچشمه ميگيرد. در نتيجه، گسترش دين (به معناي درست و کامل آن، نه دين گزينشي) زمينهسازي ظهور را به دنبال دارد.
2ـ اعمال خاص فردي: بعضي روايات به برخي وظايف ياران اشاره ميكند. لذا هر شخص بايد خود را بسازد و تمام تلاش خود را مبذول كند تا يکي از ياوران حضرت گردد و بدين وسيله با تحقق دادن به شرط ظهور، زمينه ظهور را فراهم سازد؛ يا به نحوي در اين مسير گام بردارد؛ مثل آمادگي نظامي (مَنْ ارْتَبَطَ دابَّةً)، انتظار، دعا، تقوا و ورع و محاسن اخلاق.
3ـ اعمال و کارْويژههاي خاص اجتماعي: براي سرعت بخشيدن به ظهور، ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وظايف جمعي نيز دارند که ميتوان به چند مورد اشاره کرد: وفاي به عهد امامت، نزديکي قلوب، ايجاد تفکر عدالتخواهي در جامعه و جهان.
تذکر اين نکته لازم است که زمينهسازي، به اين معنا نيست که کاري کنيم تا مثلاً 50 سال ديگر ظهور محقق گردد. در زمينهسازي، عنصر «زمان» (به معناي حتمي بودن وقوع ظهور در آن زمان) به دست ما تعيين نميشود. شاهد بر اين مطلب، آن که حضرت نوح عليه السلام دست به دعا برداشت و از خدا ياري خواست تا از شر منکران نجات يابد و سپس حکومت خود را تشکيل دهد و در ضمن، ساليان متمادي به کاشت درخت، جهت ساختكشتي مشغول بود. کشتيسازي يکي از زمينههاي نزديک شدن به نجات بود؛ اما ساليان متمادي طول کشيد. بر اين اساس، نميتوان زمان خاص را براي ظهور تعيين كرد يا توقع داشت.
ارتباط نصرت با زمينهسازي
با چند بيان ميتوان ارتباط نصرت با زمينهسازي را توضيح داد:
بيان اول (يکي بودن نصرت و زمينهسازي): از آنجا که ياري هر فرد يا گروه، به معناي فراهم آوردن شرايطي است که آنها را به هدفشان نزديک ميکند (و زمينهسازي؛ چنانکه گفته شد به معناي فراهم آوردن مقدمات و شرايط انجام امري است)؛ ميان نصرت و زمينهسازي (که از آن به «يُوَطِّئوُنَ» تعبير ميشود) تفاوت چنداني نيست؛ زيرا در هرگونه ياري زمينهسازي براي رسيدن ياريشونده به هدفش وجود دارد. پس، زمينهسازي جزء مفهوم نصرت است و عنصر زمينهسازي در هر يارياي نهفته است. گويا در روايات، زمينهسازي با واژههاي مشابهي به کار ميرود که بين اين واژهها تفاوت چنداني نيست؛ کلماتي همانند نصرت، انتظار، احياي امر.
با تحليل مفهومي اين واژهها ميتوان به معناي زمينهسازي رسيد. زمينهسازي، مفهومي جدا از اين مفاهيم نيست و گويا عبارت ديگر آن واژهها ميباشد.
در عصر غيبت، هر گونه ياري امام بايد در جهت تسريع ظهور باشد؛ زيرا ظهور مهمترين خواسته امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است و امام براي برآورده شدن اين خواسته حالت اضطرار دارد (قمي، 1411: ج2، ص129)[10] و چنانكه در تعريف زمينهسازي گذشت، آنچه موجب تسريع ظهور گردد، زمينهسازي ناميده ميشود. پس، هرگونه ياري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف زمينهسازي براي ظهور است. البته زمينهسازي سطوحي دارد: گاه ياري، سطح بالايي از زمينهسازي را به همراه دارد و گاه ميتواند ما را تنها قدمي به ظهور نزديک كند.
بيان دوم (نصرت دليل زمينهسازي): آيات و روايات نصرت، ميتوانند از ادلة اثباتکنندة زمينهسازي باشند. ضرورت و وجوب زمينهسازي را ميتوان از ادلّه مختلفي اثبات کرد. يکي از آن ادلّه، نصوص بيانگر نصرت امامان عليهم السلام؛ مخصوصاً امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است.[11] در اين بيان، نصرت مقدمه ظهور است و هر آنچه مقدمه ظهور باشد، زمينهساز ظهور است. پس، بايد با ياري حضرت براي ظهورش زمينهسازي نمود.
بيان مقدمه بودن نصرت براي ظهور: ياري امام، يعني کمک به امام در جهت رساندن امام به هدفش است. هدف هر امامي اجراي حاکميت الاهي است. حاکميت الاهي در سطح گسترده و جهاني، تنها با حکومت معصوم عليه السلام قابل اجرا است و اين ظهور است که حکومت معصوم عليه السلام و حاکميت الاهي را به دنبال دارد.
تفاوت اين دو بيان: در بيان اول، زمينهسازي جزء مفهوم نصرت بود؛ در نتيجه هر يارياي زمينهسازي ميشود؛ اما در اين بيان، نصرت و زمينهسازي دو مفهوم جدا هستند: نصرت مقدمه ظهور است و هر آنچه مقدمه ظهور باشد، زمينه ظهور را فراهم ميکند. پس، روايات نصرت، بر زمينهسازي دلالت ميكند.
بيان سوم: هر حرکتي به پيشزمينههايي نياز دارد. ظهور نيز با فراهم آمدن مقدمات آن حاصل ميشود. وجود ياران و اقبال عمومي از شرايط ظهور هستند؛ پس، بايد اين امور قبل از ظهور تحقق يابند. روايات نصرت، با بيان لزوم ياري امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف و نيز بيان شيوههاي ياري حضرت، وظيفه عملي منتظران را مشخص ميكند و آنان را در جهت ساختن جامعه مهديياور سوق ميدهد. دانستن ويژگيهاي ياران امام و كوشش در کسب آن، تلاش براي زمينهسازي ظهور است. زمينهسازي، يعني ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ساختن. گويا دستهاي از روايات نصرت ـ با بيان اينکه وجود ياران شرط ظهور است[12] ـ ما را به ساخت ياور براي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مكلف مينمايد؛ زيرا اين دسته از روايات حداقلِ زمينههاي ظهور را بيان ميکند و به ضميمه روايات دسته اول (که به زودي ذکر ميشود) تأكيد دارد كه بايستي زمينهها را ايجاد کرد و يا به قرينه عقلي که زمينهسازي مطلوب است؛ لزوم زمينهسازي اثبات گردد.
تفاوت بيان دوم با بيان سوم: در بيان دوم، بر مقدمه بودن نصرت نسبت به ظهور تأکيد شد؛ اما در بيان سوم، بر مقدمه بودن نوع خاصي از نصرت (نصرت امام در جهت ساخت ياراني که شرط ظهورند) تأکيد ميگردد. به عبارت ديگر، زمينهسازي، يعني فراهمآوردن شرايط ظهور. ياري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف هم يکي از شرايط ظهور است و تا ياران به حد کافي نرسند، زمينه ظهور فراهم نميگردد. طبق آيه gوَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَf (انبياء: 105)؛[13] وعده وراثت زمين و حکومت بر آن به بندگان نيكوكار داده شده است. پس بايد در جهت ساختن بندگان پرهيزكار تلاش نمود.
ممکن است گفته شود، اصل ظهور، مثل بعثت است و آن امري الاهي است که ممکن است در محيط کاملاً مأيوسکننده يا خفقان با مداخله خدا و به صورت معجزه تحقق يابد؛ پس اصل ظهور به زمينهسازي نياز ندارد تا بخواهيم به وسيلة نصوص، نصرت آن را اثبات کنيم؛ بلکه آنچه نيازمند زمينهسازي است، حکومت اسلامي است.
در پاسخ ميتوان گفت، اولاً: در روايات، وجود ياران از شرايط اصل ظهور شمرده شده است.[14]
ثانياً: امامت، همانند بعثت است، نه اينکه ظهور مانند بعثت باشد. اصل وجود و حضور امام شايد به زمينهسازي نياز نداشته باشد و خدا در نظام خلقت، امامت را يک رکن قرار داده است؛ اما ظهور امام عجل الله تعالي فرجه الشريف به زمينههاي مناسب نيازمند است. از آنجا که علت غيبت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به عملکرد ما و ترس امام از کشته شدن مربوط است؛ هرگاه اين مانع رفع شود و ياران فراهم آيند، ظهور محقق ميشود.
ثالثاً: تحقق ظهور حضرت به صورت معجزه نيست و اگر با معجزاتي همراه باشد؛ سهم زمينهسازي ياران در آن بسيار زياد است. نكته اين است که چون معجزة ظهور يا ظهور معجزهگونه تاکنون اتفاق نيفتاده است؛ بايد زمينه حاصل شود، وگرنه همانگونه که قبل از ظهور، مردم لياقت حفظ جان امام عجل الله تعالي فرجه الشريف و ياوري او را نداشتند؛ پس از ظهور هم به دليل همان بيلياقتي، بايد امام غايب يا شهيد گردد تا زماني که زمينه پذيرش و ياران او در ميان مردم فراهم شود.
اثبات زمينهسازي با استفاده از نصوص نصرت
براي اثبات زمينهسازي براساس آيات و روايات نصرت دو روش براي اثبات زمينهسازي ميباشد:
1ـ دستههايي از روايات که بر زمينهسازي دلالت دارند؛
2ـ آياتي که معيار و مکانيسم نصرت الاهي را بيان ميکنند. با دستيابي به اين معيارها ميتوان به وظايف خود در جهت رسيدن به نصرت الاهي (يعني ظهور[15]) آشنا شد و براي تسريع در تحقق آن زمينهسازي کرد.
در اين پژوهش، روايات نصرت که صراحت بيشتري دارند، مورد بررسي قرار ميگيرند:
روايات ياري که بر زمينهسازي دلالت دارند:
چند دسته از روايات، با مضامين مختلف و گاه نزديک به هم، بر لزوم يا اهتمام به زمينهسازي دلالت دارند:
1ـ دستهاي از روايات به صورت کبراي کلي، نصرت و ياري هر امام حقي را بر مردم واجب ميداند. امام علي عليه السلام به ابوالدرداء ميفرمايد: امام، يا امام هادي است يا امام ضالّ. در صورت اول، واجب النصر است و در صورت دوم، ياري او حرام است: «... إمّا إمامُ هُدي حرامُ الدَّمِ واجبُ النَّصْرِ، لا تَحِلُّ مَعْصِيَتُه و لا يَسَعُ الأُمّةُ خِذْلاَنُه...» سپس
ميفرمايد: «کان إماماً واجباً علي الناس طاعتُه و نُصْرتُه». (سليمبن قيس، بيتا: ص291 و مجلسي، 1403، ج33، ص144).
اين روايت، بر وجوب نصرت امام حق تأکيد ميکند و با توجه به صدر و ذيل روايت، قطعاً چنين نصرتي در جهت فراهمسازي پذيرش و حکومت آنان ميباشد. پس، نصرت امام، زمينهساز ظهور حاکميت آنان بر جامعه ميباشد. مهديياوران نيز با چنين ياري ميتوانند زمينه ظهور و سپس حکومت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را فراهم سازند.
برخي روايات، با صيغه امر به ضرورت آمادگي جهت براي ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دستور ميدهد:
«لِيُعِدَّنَّ أحدُکم لِخُروجِ القائمِ عليه السلام ولَوْ سهماً فإنّ اللهَ تعالي إذا عَلِمَ ذلک مِن نيّتِهِ رجوتُ لِأَنْ ينسِئَ في عُمرهِ حتّي يُدْرِکَهَ فيکونَ مِنْ أعوانِه و أنصارِه» (نعماني، 1383: ص320).
طبق اين روايت، ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بودن در زمان ظهور (فيکون من اعوانه و انصاره) به آمادهسازي خود جهت ياوري امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان غيبت نيازمند است (ليعدن). ناصرِ زمانِ ظهور بايد در زمان غيبت مشق ياوري نمايد. مهديياور، با ياوري در زمان غيبت، زمينه ظهور را فراهم ميسازد و با ياوري زمان ظهور، زمينة حکومت امام و اصلاح جوامع را مهيا ميگرداند و چه زيبا اين روايت، ميان ياوري زمينهسازانه قبل از ظهور و ياوري پس از ظهور، جمع ميكند! امام صادق عليه السلام در روايت ديگر ميفرمايد:
«مَنْ سَرَّهُ أنْ يکونَ مِن أصحابِ القائمِ فلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعملْ بالورعِ و محاسنِ الأخلاقِ و هُوَ منتظرٌ فإنّ ماتَ و قامَ القائمُ بعدَه کانَ مِنَ الأجرِ مثل مَن أدرکَه، فجِدّوا و انْتظروا هَنيئاً لکُم أيّتُها العصابةُ المرحومةُ» (نعماني، 1383: ص207، ح16).
در اين روايت نيز، بين ياوري زمان ظهور (يکون من اصحاب المهدي) و تلاش زمينهسازي براي ظهور (فجدّوا وانتظروا) ارتباط برقرار ميکند. اين روايت بر چند مطلب دلالت دارد:
1ـ انتظار، ورع و محاسن اخلاق ياورساز مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛
2ـ انتظار، ورع و محاسن اخلاق مراتبي دارد. ياوران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز داراي مراتبي هستند.
ميان ياوران عصر ظهور و ياوران عصر غيبت، ارتباط است. ياوري دوران ظهور، از مسير ياوري در عصر غيبت ميگذرد. پس، بايد زمينههاي ظهور را در عصر غيبت فراهم ساخت و با کوششي زمينهسازانه در جهت تسريع به ظهور قدم برداشت؛ چنانکه در روايات به صورت کلي از هر شيعه ميخواهد امام زمانش را ياري نمايد. امام علي عليه السلام در نامهاي به عثمان بن حنيف به چهارگونه ياري و دستور ميدهد:
«لکن فَأَعِينُوني بِورعٍ و اِجتهادٍ و عفّةٍ و سِدادٍ» (سيد رضي، خ118).
1ـ پرهيزکاري: اين نكته و اين واژه با عبارتهاي مختلف از چند امام نقل شده و در آنها از شيعيان اعانت به ورع و اجتهاد خواسته شده است (كليني، 1363: ج8، ص212، ح259؛ همان، ج2، ص233، ح10)[16] در روايات متعددي از ياوران و منتظران، ايجاد و تقويت صفت «ورع» خواسته شده است. ورع، به انسان بصيرت در انتخاب ميدهد. ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بايد دنيا را همانند ميدان مين ببيند و در انديشه باشد که مبادا با انتخاب نادرست، امامش را دلگير كند و مبادا با چنين انتخابي ظهور او را به عقب بيندازد. آري، اگر توابين کمي وقتشناس بودند؛ شيريني قيام امام حسين عليه السلام را به جهانيان ميچشاندند.
2ـ تلاش و پشتکار در اجراي وظايف: انسان ساليان متمادي تلاش کرد تا به علم و تکنولوژي فعلي دست يافت؛ توانست به کره ماه رود و به توانمنديهاي زيادي دست يابد؛ ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز تلاش و زمينهسازي فردي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميطلبد.
3ـ عفت و پاکدامني و دوري از هوا و هوس: ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بايد مرد عمل باشد و با عفت عملي، خود، و جامعه را به سوي ظهور هدايت كند. «کُونُوا دُعاةً للناس بغَيْرِ ألْسِنتِکُم» (كليني، 1363، ج2، ص78)، هميشه بر گوش ياوران طنينانداز است. از اينرو، هميشه خود بهترين رفتار را انتخاب و مردم را به بهترين رفتار در جهت سرعت بخشيدن به ظهور دعوت ميكند.
4ـ استواري رفتار: «سداد»، کاملترين شکل ياري امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است و عبارت است از: پر کردن شکافها و رفع کمبودها و کاستيها. آنان که به ياري معصوم عليه السلام نظر دارند، ابتدا ميبايست کاستيهاي خود و جامعه را جبران نمايند و خود را به سطح بالاتري از ياوري امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف برسانند. شيخ مفيد از دسته علمايي است که با رسيدن به عنوان «سديد»، امام او را به برادري برگزيد؛ (طبرسي، 1386: ج2، ص322).[17] همانان که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، در آخرالزمان «برادران» خود خوانده بود (صفار، 1404: ص104، ب14، ح4؛ مجلسي، 1403: ج52، ص134).[18]
2ـ رواياتي که به نوعي منتظران را به ياري امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ترغيب و تشويق مينمايند و آنان را بهترين مردم ميشمارند.
در حديث قدسي آمده است:
«أحبُّ الخلقِ إليّ القوّامونَ بحقّي، و أفضلُهُم لدي و أکرمهُم علي محمد صلي الله عليه و آله و سلم سَيّدِ الوَري و أکرمُهم و أفضلُهم بعدَه عليٌّ أخو المصطفي المرتضي، ثُمْ مِن بعدِه مِن القّوامينَ بالقسط مِن أئمةِ الحقِّ، و أفضلُ الناسِ بعدَهم مَن أعانَهم علي حقّهِم، و أحبُّ الخلقِ إليّ بعدَهم مَن أحبَّهُم و أبغضَ أعداءَهم و إنْ لَم يُمکنْهُ مَعونتَهم» (تفسير الامام العسكري عليه السلام، ص43؛ مجلسي، 1403: ج27، ص96). محبوبترين مردم نزد من كساني هستند كه حق مرا به پا مي دارند. افضل و اكرم مردم نزد من محمد صلي الله عليه و آله و سلم و علي و امامان عليهم السلام هستند و بعد از آنان، كساني هستند كه معصومان را در رسيدن به حقشان ياري ميرسانند.
امام باقر عليه السلام فرمودند:
«مَن أعانَنا بلسانهِ علي عدوِّنا أنطَقَهُ اللهُ بحُجّته يومَ موقفه بين يديه عزّوجلّ».[19] هر كس ما را با زبان خود ياري كند خداي متعال روز قيامت زبانش را گويا گرداند.
نيز امام علي عليه السلام فرمودند:
«ناصرُنا و محبُّنا يَنتظرُ الرحمةَ» ياري كننده دوستدار ما منتظر رحمت باشد (سيد رضي، خ108).
اين دسته از روايات، با بيان جايگاه ياران امامان که پس از پيامبر و ائمه افضل مردم هستند و اينکه چنين ياري درِ رحمت الاهي را ميگشايد و سعادت ابدي براي آنان به ارمغان ميآورد؛ شيعيان را به قدم نهادن در جهت ياري ائمه تشويق مينمايند.
عبارت «مَن أعانَهُم علي حقَّهم» در روايت اول، گوياي اين مطلب است که ياري بايد زمينة گرفتن حق امامان عليهم السلام و حکومت آنان را فراهم سازد (القوامين بالقسط). اين امر در زمان غيبت با تسريع به ظهور (زمينهسازي ظهور) امکانپذير است.
نيز عبارت «مَن أعانَنَا بِلسانِهِ علي عدوِّنا»، بر شيوهاي از ياري تأکيد ميکند که غايت آن، ياري رساندن به ائمه تا پيروزي بر دشمنان ميباشد. در زمان غيبت، ياوران، زمينه غلبه نهايي حق بر باطل را ايجاد يا به اندازه توان خود در نزديک شدن ظهور تلاش ميكنند. اگر هشام بن حکم به مدال با ارزش «هذا ناصرُنا بقلبهِ و لسانهِ و يدِه» (سيدرضي، 141: ص52 و مجلسي، 1403: ج10، ص295). از ناحية امام زمانش دست يافت، ياوران مهدي نيز با زمينهسازي براي ظهورش ميتوانند به چنين افتخاري، بلکه افتخار «برترين ياوران» (صدوق، 1405: ج1، ص319). نايل آيند.
در قسمت سوم (ناصُرنا ينتظر الرحمةَ)، عنوان «رحمت» مراتبي دارد که بالاترين مرتبه رحمت الاهي با ظهور محقق ميشود. آري؛ در زمان ظهور است که جلوه تام رحمت الاهي نمايان ميگردد. با اين بيان، هم خود ظهور ميتواند جلوه تام رحمت الاهي باشد و با چنين رحمتي مزيّن گردد.
3ـ احاديثي که وجود ناصر و ياريکننده را براي قيام هر امامي شرط لازم ميشمارد:
در برخي روايات مهدوي وجود ياران ويژه، از شرايط ظهور شمرده ميشود؛ به طوري که هر گاه آنان کامل شوند، ظهور تحقق مييابد. امام باقر عليه السلام ميفرمايد:
«لو اجتمَعَ علي الامام عدةُ اهلِ بدرٍ ثلاثمأة و بِضعةُ عشر رجلاً لَوَجَب عليه الخروجُ بالسيفِ» (تلعكبري (شيخ مفيد)، 1372: ج7، ص13). اگر به عدد لشكريان اسلام در جنگ بدر (313 نفر) گرد امام جمع شوند، قيام مسلحانه بر امام واجب ميشود.
امام صادق عليه السلامفرمودند:
«لو کَمُلَتِ العدَّةُ المَوصُوفةُ ثَلاثَمأِةٌُ و بِضَعةُ عَشَرْ کانَ الذي تُريدونَ» (نعماني، 1383: ص210، ب12، ح4). هرگاه سيصد و اندي نفر كامل شوند، آنچه كه اراده داريد به وقوع ميپيوندد.
نيز ذيل روايت ديگر، با عبارتي واضحتر چنين بيان ميشود: «أظهَرَ اللهُ أمرَه»، (صدوق، 1405: ج3، ص377، ب36: ح7) يا «لَقامَ قائِمُنا» (طبرسي، 1418: ص63).
براساس روايت اول، وجود تعداد لازم از ياور، حجت را بر معصوم تمام ميکند تا به قيام دست بزند. البته ياران در سطوح مختلفي از معرفت و ايمان هستند؛ براي نمونه آنان که به امام علي عليه السلام روي آوردند تا با آن حضرت بيعت کنند، از مالک اشتر تا افراد ساده و گاه منافقان آينده يا دنياطلب بودند. پس، در زمان غيبت، هنوز آن تعداد از ياران فراهم نشدهاند؛ لذا امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ظهور و قيام نمينمايد. وظيفه ما اين است که با خودسازي و ساختن جامعه، زمينه تحقق ياران مورد نياز را فراهم آوريم و با چنين کاري در ظهور تسريع كنيم.
در روايات بعدي نيز وجود 313 يار خاص شرط ظهور شمرده شده است. ما بايد با هدايت خود و جامعه، زمينه تحقق ياران ويژه مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را فراهم سازيم تا ظهور محقق گردد.
4ـ رواياتي که علت محروم شدن از ظهور معصوم عليه السلام در بين مردم را عدم ياران محافظ بيان ميکند:
امام صادق عليه السلام : زماني كه ابوطالب فوت كرد جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرض كرد يا محمد از مكه خارج شو. در اين شهر يار و ياوري نداري. پيامبر هراسان از مكه خارج شد (كليني، 1636: ج1، ص449، ح31 و مجلسي، 1403: ج19، ص15).
يا رواياتي که اشاره دارند پيامبران و امامان به سبب نداشتن يار و ياور کشته شدند:
«أَنبياءُ اللهِ لَمْ يُنْصروا فِي الدُّنيا و قُتِلوا والأَئِمةُ مِن بعدِهِمْ قُتِلوا وَ لَمْ يُنصَروا» (قمي، 1441: ج2، ص258 و مجلسي، 1403: ج53، ص65 و ج67، ص14). پيامبران الهي در دنيا ياري نشده و به قتل رسيدند. امامان پس از آنان نيز ياري نشده و به قتل رسيدند.
در روايات مهدوي نيز يکي از علل غيبت وليعصر عجل الله تعالي فرجه الشريف، خوف قتل شمرده ميشود؛ چنانكه زراره از امام صادق عليه السلام علت غيبت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را ميپرسد. امام صادق عليه السلام در جواب او ميفرمايد: «يُخافُ علي نفسهِ» بر جانش ميترسيد (صدوق، 1405: ص481).
جامعه مهديياور، بايد يارياش به گونهاي باشد که موانع ظهور حضرت، همانند خوف قتل را از بين ببرد و بدين وسيله زمينه ظهور حضرت را فراهم آورد. مهديياوران نميتوانند به حداقلها بسنده، يا با روي آوردن به ظاهر بعضي عبادات خيال کنند تمام تکليف خود را انجام دادهاند. مهديياور بايد اعمالش مانع ظهور را کمرنگ كند يا آن را از بين ببرد و سبب ظهور را ايجاد کند. آيا رفتارهاي غير مسئولانه و گزينشي که با عافيتطلبي سازگار است، ميتواند ادعاي ياور مهدي بودن را به اثبات برساند؟!
5ـ برخي از روايات، نصرتِ امام را به عنوان ميثاق الاهي بيان مينمايد؛ چنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: «... أَخَذَ ميثاقُ الأَنبياءِ بِالأَيمانِ و النُصرَةِ لَنا» (حلي، 1370: ص33 و مجلسي، 1403: ج53، ص47).
تمامي انبيا عليهم السلام براي پيامبر يا پيامبران بعدي زمينهسازي کردند و با بشارت دادن به پيامبر يا رسول بعدي برخي معارف و توصيهها را در دسترس متدينان قرار دادند تا آنان حقشناس و حقپذير گردند و با پرورش ياران و ساير اقدامات،... زمينههاي اجتماعي آمدن پيامبر آينده را فراهم نمودند. نيز امامان عليهم السلام براي امام يا امامان پس از خود زمينهسازي نمودند اين زمينهسازيها براساس ميثاقي است که خدا از انبيا، اوليا و در ردههاي پايينتر از همة امت گرفته که بايد دين خدا و مناديان دين الاهي را ياري نماييد. در عصر غيبت هم، ياران، کساني هستند که به عهد ياري خود عمل و با چنين عملي در جهت نزديک کردن ظهور کمک ميكنند.
در دعاي عهد ميخوانيم: «اللهم إنّي اُجَدِّدُ له في صَبيحةِ هذا اليومِ و ما عِشتُ مِن أيّامي عهداً و عقداً و بيعةً»؛ خدايا در اين صبح و روزهاي ديگر، پيمانم را با تو تجديد ميكنم. و سپس آن پيمانها را ميشمارد: «اللهم اجعَلني مِن أنصاره و أعوانه و الذابّينَ عنه و المُسارعينَ إليه في قضاءِ حوائِجه و المُمتَثِلينَ لأوامره و المُحامينَ عنه و السابقين إلي إرادَتِه و المُستَشهَدينَ بينَ يدَيهِ.» خدايا مرا از ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار ده و از كساني كه از او دفاع كرده و حوائج او را برآورده ميكند و از اوامر او پيروي كرده از او حمايت ميكند و براي تحقق اراده امام سبقت ميگيرد و در ركاب امام شهيد ميشود.
ياور مهدي در عصر غيبت بايد هر صبح، با امام زمانش عهد ياري ببندد؛ عهدي که پيامبران هم قبل از آن با امامان بستند که ياور آنان باشند و در به ثمر رسيدن اهداف آنان تلاش نمايند. همانگونه که پيامبران، پس از پيمان بستن در جهت زمينهسازي براي پيامآور بعدي تلاش کردند؛ ناصران امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز پس از بستن عهد نميتوانند دست روي دست بگذارند؛ بلکه براساس شرايط زمان بايد براي ظهور زمينهسازي كنند.
6ـ دعاهايي که معصوم عليه السلام به ما ميآموزد تا از خداي متعال درخواست ياري امام را داشته باشيم:
در دعاي عهد، از خدا ميخواهيم ما را از ياوران مهدي قرار دهد: «أَللّهُمَّ اجْعَلْنِي مِن أَنصارِهِ و أَعْوَانِه» و سپس گونههاي ياري (عون) تا سرحد شهادت را برميشمارد:
گونههاي ياري ايجابي: سرعتگيري در برآوردن حوايج امام (اَلمُسارِعينَ فِي قَضاءِ حَوائِجِه)، فرمانبرداري از اوامر (أَلْمُمْتَثِلينَ لِأَوامِرِه) و سبقتگيري در تحقق اراده او (أَلسَّابِقينَ إِلي إِرادَتِه).
گونههاي ياري سلبي و تدافعي: دفاع در برابر دشمن (نصرت)، دفاع جانانه (ذب) و حمايت و دفاع همهجانبه (حمايت).
تمامي اين گونههاي ياري، به زمينهسازي برميگردد؛ چرا که مهمترين حاجت امام طبق آيه Gأَمَّن يجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيکشِفُ السُّوءَF (سوره نمل، آيه62)؛ و روايت ذيل آن، ظهور است[20] و طبق اين فقره از دعا «المسارعين اليه في قضاء حوائجه»، ياور مهدي بايد براي برآوردن حاجت امام (ظهور) تلاشي مضاعف نمايد. نيز از مهمترين اوامر امام، زمينهسازي براي ظهور است (فجدّوا و انتظروا و...)[21] براساس جمله «والممتثلين لأوامره»، مهديياور بايد به بهترين نحو در فرمانبرداري از اين امر کوشش نمايد. اراده امام در جهت تعجيل ظهور است؛ از اينرو خود براي فرجش دعا و تلاش مينمايد و از منتظران ميخواهد براي فرجش آماده شوند. عبارت «والسابقين إلي إرادته»، از ياوران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ميخواهد براي تحقق اراده امام، يعني ظهور، همت گمارند.
ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با موقعيتشناسي بهترين موضعگيري تدافعي را انتخاب ميکند (نصرت). هرگاه سطح دشمني بالاتر رود، او هم با شدت بيشتري مقابله ميکند (ذب)؛ چنانچه دشمن ناجوانمردانه به صحنة کارزار وارد شود؛ او نيز همهجانبه به رويارويي ميپردازد (حمايت). آري؛ ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از هيچ تلاشي دريغ نميکند و تا سرحد شهادت پيش ميرود «والمستشهدين بين يديه».
جالب توجه آنکه اين جملات، هم زمانِ ظهور را ميگيرد و هم زمان غيبت را، يا فقط زمان غيبت را ميگيرد؛ زيرا جملات قبل «اللهّمَ إنّي اُجدِّدُ لَه في صبيحةِ هذا اليومِ و ما عِشْتُ من أيّامي عهداً...» و جملات بعد «اللّهَم إنْ حالَ بيني و بينه الموتُ» به زمان قبل از ظهور مربوط است.
اين مضمون در دعاهاي ديگر هم تکرار ميشود: (كفعمي، 1403: ص675؛ كوراني، 1411: ج3، ص205، ح726).
اگر گفته شود، مراد از اين فقرات دعا، انصار حضرت در زمان ظهور است، ميگوييم: اولاً، اطلاق واژة نصرت شامل قبل از ظهور و نيز بعد از ظهور ميشود؛ ثانياً، کسي ميتواند ياريکننده در ظهور باشد که قبل از ظهور درصدد ياري باشد و مشق ياوري را به تمام و کمال نوشته و بدان عمل کرده باشد. آيا مدعي ياوري مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به صرف ادعا و بدون اينکه قبل از ظهور قدمي براي نزديکشدن آن بردارد؛ ميتواند ياور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در ظهور باشد؟! کسي که در مقدمات و ايجاد شرايط ظهور ياري نميکند، چهطور ميتواند بعد از ظهور ياور باشد؟!
7ـ رواياتي که به طور خاص به ياران زمينهسازي اشاره ميکنند که پس از جنگ، پرچم پيروزي را به دست امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميسپارند:
خداوند آخرت را بر دنياي ما اختيار كرد و اهلبيت عليهم السلام من از من بلا و مصائب ميبينند تا اينكه قومي از مشرق با پرچمهاي سياه ميآيند، حق را دو يا سه بار طلب ميكنند اما به دست نمي آورند مي جنگند يا اينكه حق به آنان داده مي شود. اما نمي پذيرند و به اهل بيت من عليهم السلام مي سپارند و او جهان پر ستم را از عدل و داد پر مي گرداند. هر كس اين امر را درك كرد به آنان ملحق مي شود ولو خود را بر برف بكشد. زيرا اين شخص مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است (حلي، 1416: ص30 و 117؛ كوراني، 1411: ج1، ص381 ـ 386، ح245 و 246؛ مجلسي، 1403: ج52، ص243).
در اين روايت، به زمينهسازانِ ويژه و اهميتِ کارِ آنان اشاره شده است؛ همانها که با فراهم آوردن آخرين زمينههاي ظهور، حکومت را به جايگاه اصلياش بازميگردانند.
اين مضمون در روايات اهل سنت، به نام «مُوَطّئُون» معرفي ميشوند.[22] پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد:
«يَخرجُ قومٌ مِن قِبَلِ المشرقِ فيْوَطَّئونَ لِلمهدي سلطانهَ» (طبراني، 1415: ج1، ص289 و سنن ابن ماجه، ج2، ص1368).
«يوطئون»، از ماده «وطئ» به معناي تمهيد و آمادهسازي است و مراد از سُلطان، سلطنت و حکومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است.
اين دسته از ياوران با رو در رويي نظامي و جهاد در راه خدا، زمينههاي ظهور را محقق ميسازند و با به ميدان آوردن جان خود، آخرين حلقههاي مفقود را تکميل مينمايند و در نهايت پرچم را به دست امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميسپارند. ما بايد با بالابردن معرفت امام و ايجاد بسترهاي ولايتپذيري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ميان مردم (آمادگي فرهنگي) و نيز آمادگيهاي ديگر، همانند آمادگي سياسي، اجتماعي و نظامي سطح جامعه را بالا برده و به سطح زمينهسازان خاص نزديک کنيم. گويا در اينگونه روايات، بسترها و حلقههاي مفقود تا ظهور گزارش ميشود تا با شناسايي و برنامهريزي بتوانيم آنها را تکميل کنيم و زمينه ظهور را فراهم سازيم.
8ـ رواياتي که بين نصرت و تعجيل فرج جمع ميکند:
«فعجَّلَ اللهُ فَرَجَک و سهَّلَ مَخْرجَک و قَرب زمانَک و کثر أنصارَک و أعوانَک و أنجَزَ لک ما وَعَدَک» (محمد بن مشهدي، 1419: ص671؛ مجلسي، 1403، ج98، ص374).
اين گروه از روايات بر ارتباط تعجيل ظهور و وجود ياران و نيز با در نظر گرفتن روايات ديگر، بر اثرگذاري نصرت در تعجيل ظهور اشاره مينمايند؛ گويا وجود ياران لازمة ظهور است.
با دو جمله «عجّلَ الله فَرَجک و قرَّبَ زمانَک» بر تغييرپذيري زمان ظهور و نزديک شدن آن تأکيد ميورزد. سپس با عبارت «کثَّرَ انصارَک و اعوانَک» بر تأثير ياران در ظهور اشاره ميکند؛ چنانکه در جمله پاياني «أَنجزَ لَکَ ما وعدَک» تحقق وعدة الاهي را پس از درخواست ياران قرار ميدهد؛ گويا وجود ياران، بر تحقق وعدة الاهي (ظهور) اثرگذار است.
جالب توجه آنکه در اين روايت، به کثرت ياران توجه ميشود و اين فرد و جامعه زمينهساز هستند که بايد ياران لازم را فراهم آوردند.
9ـ رواياتي که به صراحت بين نصرت و زمينهسازي جمع ميکند:
حضرت علي عليه السلام در روايتي به مردم ميفرمايد: از خدا درخواست نصرت کنيد؛ ولي طلب ياري کافي نيست؛ بلكه بايد زمينه آن را فراهم آوريد: «اسْأَلوا النَّصرَ و وَطِّنَوا أنفُسَکُمْ عَلي القِتال.» (كافي، ج5، ص38، ح1؛ مجلسي، 1403، ج33، ص448، ح8).
به اين معنا در آيات و روايات متعددي اشاره شد که در بحث بعدي (معيار و مکانيسم حضرت الاهي) به آن ميپردازيم.
پس، ناصر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کسي است که به طلب ياري و دعا براي ظهور بسنده نميکند؛ بلکه خود به ميدان ميآيد و مردانه کمر همت ميبندد و در خود و ديگران آمادگي فردي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايجاد ميکند و سست و ناتوان به گوشهاي نميخزد و يا به حداقلها بسنده نميکند.
چنانكه امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در اولين خطبه خود هنگام قيام، ميفرمايد: «أيهّا الناسُ إنّا نَسْتَنصِرُ اللهَ و مَن أجابَنا مِن الناسِ» و در آخر خطبه چنين خواهد فرمود: «لا تَخْذَلونا و اُنصُرونا يَنصرْکُم اللهُ تَعالي» (نعماني، 1383: ص290، ب14).
نداي نصرتخواهي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، نه تنها زمان ظهور بلند است؛ بلکه چنين ندايي همين الان نيز بلند ميباشد. ما بايد پنبهها را از گوشهاي خود بيرون آوريم و براي ياري همهجانبه حضرت آماده باشيم.
10ـ رواياتي که اهل برخي شهرها را ناصر معرفي ميکند:
قم؛ «اهل قم انصارنا»؛ (مجلسي، 1403: ج60، صص16 و 214) «أما انهم أنصار قائمنا» (مجلسي، 1403: ج60، ص218).
طالقان؛ «هَمْ أَنصارُ المَهدي فِي آخِرِ الزَّمان» (اربلي، 1405: ج3، ص268 و كوراني، 1411: ج3، ص84، ح629).
عراق؛ «يَکُونُ بِالشامِ جُنْدٌ و بِالعِراقِ جُنْدٌ و بِاليَمَنِ جُنْدٌ...» (ابنحنبل، ج4، ص110).
شام؛ «أَلأَبدالُ يکونُونَ بِالشَّام» (ابنحنبل، ج1، ص112 و كوراني، 1411: ج1، ص283، ح183).
مصر؛ «يُبايُع القائمَ... عدّةُ اهلِ البدرِ فيهم النُجباء مِن اهل المصر و الأبدالُ مِن أهلِ الشامِ و الأخيارُ مِن أهلِ العراقِ»، (طوسي، 1411: ص284).
اشکال: بحث ما در زمينهسازان است نه ياوران. زمينهسازان پيش از ظهور در فراهمسازي ظهور نقش اجرا ميکنند و ياوران در هنگامه ظهور و پس از آن.
جواب: اين تفاوت ميان زمينهسازان و ياورانِ خاص هست؛ اما اين زمينهسازان هستند که با فراهم کردن محيط فردي و اجتماعي، جامعه را به سوي تشکيل ياران ويژه سوق ميدهند و بدينگونه ياران زمينهساز، در سرعت بخشيدن به ظهور مؤثر ميگردند. ياران زمينهساز بستر تحقق ياران ويژه را فراهم ميسازند. علماي دين مهمترين دسته از زمينهسازان هستند؛ چرا که اگر آنان نبودند هيچ دينداري باقي نميماند. امام عسکري عليه السلام از امام هادي عليه السلام نقل ميکند:
«لولا مَنَ يبقي بعد غيبةِ قائمِنا من العلماءِ الداعيَن إليه، والدّالّينَ عليه، والذّابينَ عن دينهِ بُحججِ اللهِ والمنقِذينَ للضُعفاء عبادُ اللهِ مِن شبُّاک إبليس و مَرَدَتِه، و مِن فِخاخِ النواصبِ، لَما بَقِيَ أحدٌ إلّا ارتدَّ عن دينِ اللهِ ولکنّهم الذينَ يمسکونَ أزِمّةَ قلوبِ ضُعفاءِ الشيعةِ، کما يمسک صاحبُ السفينةِ سُکّانَها، أولئک هم الافضلونَ عند اللهِ عزَّوجلَّ». (طبرسي، 1386: ج2، ص260 و مجلسي، 1403: ج2، ص6).
در اين روايت، علما به عنوان ياوراني (ذابّ) معرفي ميشوند که فرمان کشتي هدايت مردم در زمان غيبت دست آنان است. آنان از حريم دين مراقبت مينمايند و اينان بايد اين کشتي را به دست سکاندار اصلي بدهند و تا آن زمان، محافظت از اين کشتي دست علم است تا كشتي غرق نشود.
نتيجه
زمينه سازي، با چندين دسته از روايات نصرت قابل اثبات است. اين روايات عبارتند از:
سه دسته از رواياتي که بر ياري امام ترغيب ميکنند؛ نصرت امام حق را واجب ميدانند و آن را ميثاق الاهي ميشمارند.
دستهاي از روايات که وجود ياران را شرط لازم قيام هر امامي ميشمارند و نبود ياران را موجب محروميت از ظهور ميخوانند.
دو دسته از رواياتي که ياران را به عنوان موطئون و زمينه سازان معرفي ميکنند و شهرهاي ياران امام مهدي را نام ميبرند.
دستهاي از روايات که بر دعا براي ياري امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف تأکيد ميکنند.
در نهايت، دو دسته از روايات که ميان نصرت و تعجيل فرج و همچنين بين نصرت و زمينهسازي جمع ميکنند.
منابع
قرآن كريم.
نهجالبلاغه.
ابن حنبل، احمد، مسند، بيروت: دارالصاد، بيتا.
ابن فارس، احمد، معجم مقاييس اللغه، بيجا، مکتبه الاعلام الاسلامي، 1404ق.
اربلي، عليبن عيسي، کشف الغمة، بيروت: دار الاضوا، 1405ق.
انوري، دکتر حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: سخن، 1382ش.
تلعکبري (شيخ مفيد)، محمد، الاختصاص، بيروت: دارالمفيد، 1414ق.
تلعکبري (شيخ مفيد)، محمد، مصنفات الشيخ المفيد رسالات في الغيبة (الرسالة الثالثة، الموتمر العالمي بمناسبه ذکري الشيخ المفيد، 1372ش.
جعفريان، رسول، حيات فکري و سياسي امامان شيعه عليهم السلام، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369ش.
جوهري، اسماعيل بن حماد، تاج اللغة و صحاح العربية، تحقيق: احمد غفور عطار، بيروت: دار العلم للملايين، 1407ق.
حلي، ابن طاوس، الملاحم و الفتن، اصفهان: گلبهار، 1416ق.
حلي، حسن بن سليمان، مختصر بصائر الدرجات، نجف: حيدريه، 1370ق.
حويزي، عبد علي، نورالثقلين، دفتر نشر نويد اسلام، 1389ش.
دهخدا، فرهنگ دهخدا، تهران: مؤسسه، لغت نامه دهخدا، بيتا.
سليم بن قيس، کتاب سليم بن قيس، تهران: دارالکتب الاسلاميه، بيتا.
سيدرضي، الفصول المختارة، بيروت: دار المفيد، 1414ق.
شهيد صدر، سيدمحمد، التکليف الاسلامي في عصر الغيبة، بيروت: دارالمفيد، 1423ق.
صدوق، محمد، الخصال، تصحيح علي اکبر غفاري، قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، 1403ق.
صدوق، محمد، کمالالدين و تمام النعمة، قم: موسسة النشر الاسلامي، 1405ق.
صفار، محمدبن حسن، بصائرالدرجات، تهران: اعلمي، 1404ق.
صفايي حائري، آيتالله عباس، تاريخ اميرالمؤمنين عليه السلام، قم: مسجد مقدس جمكران، 1378ش.
طبراني، المعجم الاوسط، دارالحرمين، 1415ق.
طبرسي، ابوالفضل، مشکاة الأنوار، قم: دار الحديث، 1418ق.
طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، نجف: دار النعمان، 1386ق.
طوسي، محمدبن حسن، الغيبة، تحقيق، عباد الله تهراني و علي احمدناصح، قم: مؤسسة المعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411ق.
عسکري، ابوهلال، الفروق اللغويه، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اول، 1412ق.
فقيه ايماني، محمدباقر، شيوههاي ياري قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف، اصفهان: عطر عترت، 1381ش.
فيروزآبادي، القاموس المحيط، بيجا، بيتا.
فيومي، احمد بن محمد، المصباح المنير، قم: دار الکتب العلمية، 1398ق.
قزويني، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، بيروت: دار الفکر للطباعه و النشر، بيتا.
قمي، علي بن ابراهيم، تفسير قمي، تصحيح سيد طيب موسوي جزايري، قم: دار الکتاب للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1414 ق.
کفعمي، ابراهيم بن علي، جن المان الواقية و جنة الايمان الباقة المشتهر به المصباح، بيروت: مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، 1403ق.
کليني، محمدبن يعقوب، الكافي، تصحيح علي اکبر غفاري، تهران: دار الکتب الاسلامية، 1363ش.
کوراني، علي، عصرالظهور، قم: مكتب الاعلام الاسلام، چاپ اول، 1408ق.
کوراني، علي، معجم احاديث المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، اول، قم: مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411ق.
مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، بيروت: مؤسسة الوفا، چاپ دوم، 1403ق.
محمد بن مشهدي، المزار، قم: موسسه النشر الاسلامي، 1419ق.
مدني، سيدعليخان، رياض السالکين في شرح صحيفة سيد الساجدين، قم: موسسة النشر الاسلامي، ق1415.
نعماني، محمد، الغيبة، قم: المکتب الصابري، 1383ق.
نقوي، سيد حامد، خلاصة عبقات الأنوار، تهران: موسسةالبعثة، 1405ق.
â عضو هيأت علمي مؤسسه آينده روشن. این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2]. العون: الظهير علي الأمر.
[3]. النصر: يختص علي الاعداء و المعوفة: عامة من کل شييء فکل نصر معونة و لا ينعکس و يدل عليه قوله تعالي انا لننصر رسلنا، ينصرک الله نصراً عزيزاً، و نصرهم فکانوا هم الغالبين فإن مساق الآيات الإخبار عن ظفر الانبياء و نصرتهم علي اعدائهم اما بالغلبة او بالحجة؛ نصرت داراي معاني است ولي هرجا به معناي ياري آمده با قيد علي عدوه است. ر.ک: الصحاح، مصباح المنير، اساس اللغة و...
[4]. در روايات، بيشتر دشمنان نظامي و فرهنگي مورد نظر قرار گرفتهاند.
[5]. «حريم»، در لغت به معناي اطراف يک چيز و چيزي است که حرمت دارد.
[6]. الاصحاب جمع صَحْب مثل فرخ و افراخ.
[7]. چند تعريف براي صحابي شده است: يک: مَن ألقي النبيَ مؤمِناً به و ماتَ علي الاسلامِ و لَو تَخَلَّلَتْ رِدّة (تعريف بالا)؛ دو: مَن طَلَّتْ مُجالَسَتَهُ له صلي الله عليه و آله و سلم علي طريقِ التَبَع و الأخَذِ عنه (تعريف اصوليان). حدود 114000 صحابي عنوان شده است که آخرين آنها ابوطفيل عامر بن وائله بوده که در سال 100 هجري قمري فوت کرده است.
[8]. در روايتي از امام علي عليه السلام ميخوانيم: «الاُمّةُ المَعْدودةُ اصحاب القائمِ الثَّلاثِمَأة و البِضْعَةُ عَشرة»، امام باقر عليه السلام در ذيل آيه Gوَلَقَدْ کتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرْضَ يرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَF ميفرمايد: هُم اصحابُ المهدي في آخرِالزمان. قمي، 1414: ج1، ص323؛ كوراني، 1411: ج17، ص249؛ حلي، 1416: ص286 و مجلسي، 1403: ج15، ص178.
[9]. امام صادق عليه السلام به ابوخالد کابلي فرمود: «إنَّ أهلَ زمانِ غَيْبَتِهِ القائِلينَ بإمامَتِهِ و المُنتظرينَ لِظُهُورهِ أفْضَلُ مِنْ أهْلِ کُلِّ زمان».
سپس وجه برتري را اينگونه معرفي ميکند: «إنَّ الله تَبارکَ و تَعالي أعطاهُم مِنَ العُقُولِ و الأفْهامِ و المَعرفةِ ما صارَتْ به الغَيْبَةُ بمَنْزِلَةِ المُشاهَدَةِ... اولئِکَ المُخْلصونَ حَقّاً و شيعتُنا صِدْقَاً». (صدوق، 1405: ج1، ص319، ب31، ح2، كوراني، 1411: ج3، ص195)
در برخي روايات تصريح شده که ياوران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در زمان غيبت، از ياران پيامبر و ياران زمان ظهور امام عصر افضل هستند. امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «اَنْتُم أفضلُ مِن أصحابِ القائِمِ» و وجه برتري را سختي و تقيه ميشمارد. (تلعكبري (شيخ مفيد) 1411: صص20ـ21 (كليني، 1363: ج1، ص333، ح3)
[10]. در ادامه خواهد آمد که «مضطر» در آيه «أمَّنْ يُجيبُ المُضْطَرَّ...»، بر به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف تطبيق داده ميشود.
[11]. در ادامه، نصوص نصرت به صورت مبسوط مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
[12]. مانند روايات «لَوْ کَمُلَتِ العِدّةُ...» که بعداً ذکر ميشود و در آنها آمده است: «أظْهَرَ اللهُ أمْرَهُ يا لَقامَ قائِمُنا».
[13]. انبياء، آيه 105.
[14]. مانند روايات لو کملت العدةُ... که بعداً ذکر ميشود و در آنها آمده: «أظهر الله أمره يا لقام قائمنا».
[15]. در ادامه بيان ميشود که وجه تام نصرت الاهي، تحقق ظهور است و با ظهور، خداوند بالاترين نوع نصرت خود را به نمايش درميآورد؛ چنانکه در روايات نيز از نصرت الاهي، به ظهور و زمان ظهور تعبير شده است.
[16]. مانند: فأعينوني علي ذلک بورعٍ و اجتهادٍ (كليني، 1363، ج8، ص212)؛ امام صادق عليه السلام نيز فرمود: واللهِ إنّکُم لَعَلي دينِ الله و دين ملائکته، سپس دو مرتبه فرمود: فأعينوني بورع و اجتهاد؛ امام صادق عليه السلام: إنّ شيعةَ علي عليه السلام خَمْصُ البطون، ذبلُ الشفاة و اهلُ رأفةٍ و علمٍ و حلمٍ، يعرفونَ بالرهبانيةِ فأعينوا علي ما أنتم عليه بالورع و الاجتهاد (همان، ج2، ص233).
[17]. در توقيعي از امام زمان آمده است: « الاخ السديد».
[18]. پيامبر دو مرتبه فرمود: اللهم لقّني اخواني! اصحاب گفتند: مگر ما برادران تو نيستيم؟! پيامبر فرمود: «لا، اِنّکُم أصحابي، و إخواني قومٌ من آخرالزمانِ آمَنوا بي و لم يَرَوْني... لَأحدُهم أشدُّ بقيةً علي دينهِ مِن خَرْطِ القطاة في اللّيلة الظلماء أو کالقابضِ علي جَمْرِ الغضا اولئک مصابيحُ الدُجي يُنجيهم اللهُ مِن کلّ فتنة غَبْراء مُظلمة». پس، رسيدن به مقام برادري پيامبر و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به استقامت فراوان نيازمند است؛ چرا که در روايت همانند دست بر خار کشيدن و زغال گداخته در دست نهادن است (محمد صفار، بصائرالدرجات، ص104، ب14، ح4).
[19]. تلعکبري (شيخ مفيد)، محمد، امالي، ص 33، ح 7؛ در اين زمينه روايات ديگري با چنين مضموني موجود است. ر.ک: فقيه ايماني، آيتالله محمدباقر، شيوههاي ياري قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف، ص 19-15.
[20]. امام صادق عليه السلام در ذيل آيه ميفرمايد: نُزِلَتْ فِي القائِم مِنْ آلِ مُحَمدٍ صلي الله عليه و آله و سلم هو و اللهِ المُضْطرُّ إذا صَلّي في المَقامِ رَکَعتَيْنِ و دَعا اللهَ فَأجابَه و يَکشفُ السوءَ و يَجعَلَه خليفةً فِي الارضِ (قمي، 1441: ج2، ص129؛ حويزي، 1389: ج4، ص94، ح93).
[21]. در دسته اول از ادله زمينهسازي به آن اشاره شد.
[22]. اين مضمون به عنوان روايات رايات سود، حديث اهل مشرق، حديث ما يلقي اهل بيته صلي الله عليه و آله و سلم بعده ـ که ميان آنها روايات معتبر نيز موجود است ـ معروف است (كوراني، 1411، ص220).
نویسنده:
سيد محمدرضي آصفآگاه