بررسی سندی و تحلیل دلالی روایات پیشگويی‌های عصر ظهور با موضوع شاخص‌ها و کارکردهای یاران مهدی موعود عج

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 22 - 44 دقیقه)

120c

چکیده

حضرت مهدی4 را درتحقق دولت کریمه، یارانی همراهی می­کنند که از صفات و ویژگی­های گوناگون جسمی و روحی و اخلاقی و رفتاری برخوردارند؛ مانند ایمان عمیق، روشندلی، بصیرت، استوارگامی، نترسیدن از سرزنش­كنندگان و مطیع محض امام خود بودن. جهاد در راه خدا برنامه هميشگي آنان است و روحیه سلحشوری و شهادت طلبی دارند. از این رو، خدا آنان را دوست دارد، آنان خدا را دوست دارند.

آنان رویکردها و کارکردهای گوناگونی در رکاب امام زمانشان دارند؛ مانند نبرد با ستمگران و همکاری با امام7 در مبارزه بـا انـحـرافـات و بـرداشت­های نادرست از دین و تبیین درست معارف دینی و برپاسازی عدالت.

بی‌تردید بررسی سندی و تحلیل دلالی روایات پیشگويی­­های حجّت­های الاهی درباره شاخص­های یاران امام مهدی4؛ افزون بر روشنگری افکار دلدادگان مهدویت، به پاسخ شبهات حق ستیزان کمک می­کند. همچنین می‌تواند تلاش‌آفرین باشد و راه را برای آمادگی بیش­تر و بهترِ جوانان و زمینه‌سازی آنان برای ظهور موعود ادیان هموار گرداند.

 

مقدمه

«شاخص» در لغت تیری است که ازبالای نشان درگذرد (ابن فارس، 1404: ج 3، ص254)؛ امّا در مفهوم کاربردی­اش در این نوشتار، صفات برجسته‌ و ویژگی­های بنیادینی هستند كه فرد با كمك آنان مي‌تواند اطلاعات بي‌شماری درباره يك پديده (چیزی يا اتفاقی يا روند حركتي) را طبقه‌بندي كند و با استفاده از آن، با سرعت و دقّت بيش­تر، به بررسي تحوّلات آن پديده بپردازد.

«جوان» به معنای هر چیزی است که از عمرش، زمان بسیاری نگذشته باشد، انسان یا حیوان یا نبات؛ در مقابل پیر و شیخ (معین،1380: ص360). در زبان عربی درباره جوان دو تعبیر وجود دارد: «فَتَی»از ریشه «فتی/ فتو» به معنای طراوت و شادابی (ابن فارس، 1404: ج4، ص473) و «شاب» از ریشه «شبب» به معنای شکوفايی و برخورداری از حرارت (فراهیدی، 1409: ج6، ص223).

این دو صفت باید در جوان وجود داشته باشد؛ یعنی جوان هم باید بانشاط و شاداب باشد، هم ایستا نباشد و همواره نوآوری و شکوفايی داشته باشد تا به سوی کمال پیش برود. این شادابی ظاهری باید با شادکامی درونی نیز همراه باشد؛ یعنی چنان دل شاد باشد که در اوج مشکلات حالت امید را از دست ندهد؛ قرآن مجید از افرادی با ایمان استوار، با لقب «جوان» یاد می­کند:

Gإِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًىF؛ آنان جوانانی بودند که به آفریدگار و پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم (کهف:13).

امام صادق7 مي­فرمايد:

انَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا كُلُّهُمْ كُهُولاً، فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْيَةً بِإِيمَانِهِمْ؛ اصحاب كهف پيرمرداني بودند كه خدا به سبب ايمانشان آنان را جوان ناميد (عیاشی، 1380: ج2، ص323)

(به قرینه مقابله با کهل به معنای پیر؛ چنان که در سوره مبارک یوسف7 آیه 36 نیز واژه «فتیان» به معنای دو جوان آمده است). یعنی در حقیقت مؤمنان راستین هرچند در ظاهر پیرند؛ ولی قلب­هاي جوان و با نشاطی دارند و درخت پربار ايمان در زمين مساعد و با بركت روح آنان، شكوفا مي­شود.

بهره برداری از شاخص­ها و کارکردهای یاران حضرت مهدی4 که در روایات اشاره شده، براي برنامه‌ريزي‌ و هم رنگ کردن خود با یاران آن حضرت بسیار سودمند است و دست کم دو اثر دارد: به دست آوردن خشنودی خدا؛ ایجاد آمادگی لازم برای حضور در رکاب آن حضرت.

با توجّه به کمبود پژوهش‌های مستند در زمینه روایات عصر ظهور، تحقیق مبتنی براصول و قواعد فهم حدیث، با جداسازی احادیث صحیح از ضعیف و مطالب مستند از نامستند اهمیّت دارد، چون افزون بر پالایش معارف مهدویّت از خرافات، زمینه‌های سوءاستفاده از این موضوع نیز از میان برداشته می­شود.

دراین نوشتار تلاش خواهد شدكه با اعتماد به روایات معتبر از نگره سند و دلالت؛ تصویری منسجم و معقول از شاخص­ها و کارکردهای یاران امام مهدی4 ارائه و مطالب مستند از مطالب نامستند جدا گردد.

یادسپاری مهم: روش علمی این پژوهش حدیثی در اعتبارسنجی روایات بر این پایه­مهم استوار است: «بررسی سند و مجموع قرائن درون متنی.» لذا شاید سند حدیثی ضعیف، ولی به دلیل محتوای متعالی و منطبق بر خطوط کلی دین (قرآن و سنّت)، معتبر و قابل استناد باشد.

در این مقاله چهارده شاخص و سه کارکرد از پیشگويی­های عصر ظهور درباره یاران به اختصار (با استناد به نمونه­هايی از روایات مرتبط و متناسب، نه همه آن­ها) از نگره سندی و دلالی بررسی و تحلیل خواهد شد؛ هرچند جا داشت (به دلیل روایات گوناگون و متعدد) پیشگويی­های بیش‌تری صورت گيرد تا حقّ مطلب بهتر ادا گردد.

روایات گوياي شاخص‌های یاران حضرت مهدی 4

روایت یکم:

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي تحيى [تِحْيٍ‏] حُكَيْمِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ‏ سَمِعْتُ عَلِيّاً7 يَقُولُ‏:« إِنَّ أَصْحَابَ الْقَائِمِ شَبَابٌ لَاكُهُولَ‏ فِيهِمْ إِلَّا كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ أَوْ كَالْمِلْحِ فِي الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْح؛

یاران حضرت مهدی4 جوانانی هستند که میان آنان پیرمرد به چشم نمی­خورد؛ مگر خیلی اندک، مانند سرمه در چشم و نمک در غذا، وکم‌ترین چیز در غذا، نمک است (ابن أبی زینب، 1397: ص315).

بررسی سندی

  1. علی بن الحسین؛ از مشایخ «نعمانی» است که حدیث فراوانی از او نقل کرده و امامی ثقه جلیل است (طوسی،1373: ص432). مصحّح کتاب «غیبت نعمانی» در پانوشت سندی با این عبارت «أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ‏ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ بِقُم‏»، می‏نویسد: مراد از علی بن الحسین، به قرینه «بقم»، علی بن بابویه معروف است (همان: ص85).

  2. محمّدبن یحیی العطار؛ استاد شیخ کلینی و از بزرگان طائفه است، ثقه و بسیار مورد اعتماد است. شیخ طوسی; آورده است: «روى عنه الكليني، قمي كثير الرواية» (طوسی،1373: ص439).

  3. محمّد بن حسان رازی وثاقتش ثابت نیست. آیت الله خوئی; می‏نویسد:

فالرجلُ لمْ تثبتْ وثاقته و إنْ کان ضَعفه لَم یثبتْ أیضاً و تضعیفُ ابن الغضائری لایعتمد علیه؛ لأنَّ نسبة الکتاب إلیه لمْ تثبت؛ وثاقت این شخص (محمّد بن حسان رازی) ثابت نیست، هر چند ضعف او هم ثابت نشده است و تضعیف او از سوی ابن الغضائری، از نظر ما، قابل اعتماد نیست،چون نسبت کتاب به او، برای ما ثابت نیست (خویی، 1372: ج15، ص191).

  1. محمّد بن علي صيرفي؛ معروف به احول از ثقات و برجستگان اصحاب امام صادق7 است (نجاشی، 1365: ص125و طوسی، 1373: ص147).

  2. عبدالرحمن بن أبی هاشم؛ دو جا نام ایشان آمده است: گاه عبدالرحمان بن ابی هاشم گاه عبدالرحمان بن محمد بن ابی هاشم.

اگر «عبدالرحمان بن ابی هاشم» باشد، ظاهرا توثیقی ندارد؛ امّا مشکلی هم ندارد، چون در کتب اربعه حدود 50 روایت از او آمده است. آیت الله خویی; می‌فرماید:

در ظاهر ایشان با عبدالرحمان بن محمد بن ابی هاشم یکی است، در این صورت، ثقة ثقة؛ له کتاب النوادر؛ یعنی دو بار توثیق شده است (خویی، 1372: ج9، ص305).

  1. عمرو بن أبي المقدام؛ جناب کشی او را توثیق کرده است (کشی، 1409: ص233). برپایه دیدگاه آیت الله خویی اگر عمرو بن ثابت که کنیه او ابوالمقدام است، همان«میمون»باشد؛ نویسنده کتاب مسائل و مؤثق است که خبر امیرمؤمنان7 به مرد یهودی درآن آمده است (خویی، 1372: ج13، ص74 و 129).

  2. عمران بن ظبیان؛ ذهبی یکی از برجسته­ترین علمای عامه (م748 ق) می­نویسد:

عِمْرانُ بنُ حِطّانَ بنِ ظَبْيَانَ السَّدُوْسِيُّ البَصْرِيُّ مِنْ أَعْيَانِ العُلَمَاءِ؛ لَكِنَّهُ مِنْ رُؤُوْسِ الخَوَارِجِ؛ عمران بن حطان بن ظبیان سدوسی بصری از علمای برجسته؛ امّا ازسران خوارج است. (ذهبی، 1417: ج4، ص214).

  1. حُکیم بن سعد؛ ازاصحاب امام علی7 و شرطة الخمیس حضرت بوده و کنیه‏اش ابویحیی است (همان: ص105 و طوسی، 1373: ص60).

در مجموع می­توان گفت: روایت به دلیل وجود محمد بن حسان و عمران بن ظبیان، از لحاظ سندی اشکال دارد؛ ولی بر پایه مبنای نگارنده در اعتبار سنجی روایت، فقط به ارزیابی سند بسنده نمی­شود و مدلول و محتوای آن نیز بررسی می­گردد و در صورت هماهنگی با خطوط کلی قرآن و عترت یا نبود ناهمگونی آشکار و صریح، بدان اعتماد می­شود.

راهکار اعتماد به روايت فقط درستی سند نیست، بلکه از آن مهم­تر درستی و هماهنگی محتوای آن با خطوط کلی قرآنی و روایی است که از اصحاب کهف به جوان یاد شده؛ نیز در احادیث، توان هر مهدی یاور برابر چهل نفر خواهد بود؛ پس قهراً جوان خواهند بود و نیرومند.

تحلیل دلالی

بر پایه این روایت، شمار یاران غیر جوان امام (شاید هسته مرکزی یاران مراد باشد؛ یعنی 313 نفر؛ نه همه سپاه که در روایت دوم در بیان کارکردها آمده است؛ پس 313 نفر نسبت به ده هزار نفر اندک است) به مقدار سرمه در چشم و نمک در وسایل سفره است. بی­شک این تعبیر به کثرت یاران جوان در حکومت جهانی امام مهدی4 اشاره دارد، نه بیان عدد خاص. براين اساس، پیرمرد در ياران امام كم‌تر است؛ ولی در روايات به چرايی آن اشاره نشده است. از سوی دیگر، جوان بودن ياران، ویژه سپاه امام مهدي4 نيست؛ وقتي با پيروان و ياران پيشوايان گذشته نيز آشنا باشيم، به روشني در مي‌یابيم كه پيروان انبياي گذشته نيز بیش­ترشان جوان بودند. آری جوان شور و خروش بيش‌تری دارد، جوان محافظه كاري و احتياط كم­تري دارد و براي تلاش آمادگي بيش­تري نشان مي‌دهد و دل كندن و جدا شدن از زندگي و دنيا برای جوان راحت­تر است. پيامبر اعظم6 می­فرماید:

أوصيكُمْ بِالشُّبّانِ خَيْراً فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً؛ اِنَّ اللّهَ بَعَثَنى بَشيراً وَ نَذيراً فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ و خالَفَنِى الشُّيوخُ ثُمَّ قَرَأ:فَطالَ عَلَيْهِمُ الاْمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ (حدید: 16)؛ شما را به نيكى با جوانان سفارش مى­كنم؛ چون آنان دل­هاى رقيق­ترى دارند. بی­شک خدا مرا بشارت ده و هشدار دهنده برانگيخت؛ جوانان با من همپيمان شدند و پيران با من به مخالفت برخاستند. آنگاه این آيه را خواند: و عمر آنان به درازا كشيد و دل­هايشان سخت گرديد (ثعالبي، 2008: ج1، ص364 و انصاري، 1371: ج7، ص471).

روایت دوم:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمْزَةَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ قَالا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ7 يَقُولُ:‏إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَحْفُوظَةٌ لَهُ أَصْحَابُهُ؛ لَوْ ذَهَبَ النَّاسُ جَمِيعاً أَتَى اللَّهُ لَهُ بِأَصْحَابِهِ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلّ:َGفَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينF (أنعام: 89) وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ:)يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِه ‏فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ‏يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَايَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ( (مائده، 54)

سليمان بن هارون می­گويد: امام صادق7 فرمود: ياران صاحب اين امر برای او نگهدارى شده‏اند. اگر همه مردم نابود شوند، خدا يارانش را به او مى­رساند و خداى والا‌درباره آنان فرمود: اگر مشركان بدان كفر ورزند، بى‏گمان گروهى ديگر را بر آن می­گماريم كه بدان كافر نباشند (انعام: 89). كسانى كه خدا درباره آنان فرمود: به زودى خدا گروهى ديگر را مى­آورد كه آنان را دوست مى­دارد و آنان نيز او را دوست می­دارند، اينان با مؤمنان فروتن و در برابر كافران سرفرازند؛ در راه خدا جهاد مى­كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى­هراسند؛ اين است فضل خدا، آن را به هر كه بخواهد مى‏دهد و خدا گشايشگر داناست (مائدة: 54) (ابن أبی زینب، 1397: ص316).

بررسی سندی

  1. احمد بن محمّد بن سعید ابن عقده؛ از مشایخ مهم «نعمانی» و احادیث فراوانی از او نقل كرده است. نعمانی در مقدمه‌ کتابش می‌نویسد: «در وثاقت و اطلاع از حدیث وی، جای هیچ بحث و تاملی وجود ندارد» (همان: ص25).

  2. علی بن الحسن بن الفضال؛ فطحی مذهب و به امامت عبدالله بن جعفر الصادق7 معتقد بود. نجاشی ضمن بیان شرح حال علی بن فضال می­نویسد: «و لا أستحلّ أن أرویها عنه» (نجاشی، 1365: ص257). روایت از وی را روا نمی­شمرم. علامه حلّی می­نویسد: «کان مذهبه فاسداً» (علّامه حلّی، 1411: ص93)؛ امّا فساد مذهبش مانع از وثاقتش نیست. شیخ طوسی; وی را موثق شمرده (طوسی، 1373: ص584) و برخی دیگر وی را از اصحاب اجماع دانسته­اند (کشی، 1363: ج2، ص608).

  3. حمادبن عثمان؛ ثقه امامی (نجاشی، 1365: ص143) و از اصحاب اجماع است (کشی، 1409: ص357).

  4. سلیمان بن هارون عجلی؛ از اصحاب امام باقر و امام صادق8 است (برقی، 1342: ص13و17؛ طوسی، 1373: ص137و216).

با توجه به این که «ابن عقده» از مشایخ «نعمانی» است و به وسیله او توثیق شده، روایت از نظر سند معتبر است.

تحلیل دلالی

با توجّه به این آیات و روایات، در آخرالزمان، نوعی ارتداد و عقب­گرد ارزشی برای جوامع اسلامی و مسلمانان رخ می­دهد و در مقابل، به جای افراد دین­گریز، انسان­های دیگری با شاخص­هایی که در آیه آمده؛ جایگزین می­شوند (طباطبائی، 1390: ج5، ص370).

در روایات از یک سو آسیب­هایی آمده که در آخرالزمان متوجّه مقدّسات و ارزش­هایی چون امر به معروف و نهی از منکر و قرآن و اذان و برخورد با علما می­شود؛ و از سويي برای آحاد جامعه، مانند عالمان و حاکمان، پدران و مادران و فرزندان، زنان و مردان پیش می­آید.

از دیدگاه دیگر می­توان به موضوع این گونه نگاه کرد: آسیب­هایی ممکن است از نظر اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و اعتقادی گریبان­گیر مردم شود که دانستن آن­ها افقی را پیش روی انسان باز می­کند که مراقبت جدّی نسبت به خودش داشته باشد و وظیفه­اش را بهتر تشخیص دهد.

روایت سوم:

وَ مِنْ ذلِك‏ََََََََََُيَرْفَعُهُ إِلَى الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7، قَالَ:«...رِجَالٌ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ لَايَشُوبُهَا شَكٌّ فِي ذَاتِ اللَّهِ؛ أَشَدُّ مِنَ الْحَجَرِ؛ لَوْحَمَلُوا عَلَى الْجِبَالِ لَأَزَالُوهَا؛ لَايَقْصُدُونَ بِرايَاتِهِمْ بَلْدَةً إِلَّا خَرَّبُوهَا؛ كَأَنَّ عَلَى خُيُولِهِمُ الْعِقْبَانَ يَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْإِمَامِ يَطْلُبُونَ بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ؛ وَ يَحُفُّونَ بِهِ يَقُونَهُ بِأَنْفُسِهِمْ فِي الْحُرُوبِ وَ يَكْفُونَهُ مَا يُرِيدُ فِيهِمْ؛ رِجَالٌ لَايَنَامُونَ اللَّيْلَ؛ لَهُمْ دَوِيٌّ فِي صَلَاتِهِمْ كَدَوِيِّ النَّحْلِ؛ يَبِيتُونَ قِيَاماً عَلَى أَطْرَافِهِمْ وَ يُصْبِحُونَ عَلَى خُيُولِهِمْ؛ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ؛ هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَيِّدِهَا؛ كَالْمَصَابِيحِ كَأَنَّ قُلُوبَهُمُ الْقَنَادِيلُ؛ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ مُشْفِقُونَ؛ يَدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ يَتَمَنَّوْنَ أَنْ يُقْتَلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ؛ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ؛ إِذَا سَارُوا يَسِيرُ الرُّعْبُ أَمَامَهُمْ مَسِيرَةَ شَهْرٍ؛ يَمْشُونَ إِلَى الْمَوْلَى إِرْسَالًا، بِهِمْ يَنْصُرُ اللَّهُ إِمَامَ الْحَق مرداني (ياراني) است كه دل‌هاي آنان همچون پاره آهن سخت و محكم است و ترديد در ايمان الاهي آن‌ها ايجاد نمي‌گردد. دل‌هايشان قوي‌تر از سنگ است و اگر به كوه حمله‌ور گردند آن را از جاي بركنند و با پرچم خود به هيچ آبادي و شهري هجوم نمي‌آورند جز آن كه آن را از پاي درآورند. چون عقاب بر اسب نشسته اند كه با دست خود به زين اسب امام مي‌كشند و طلب بركت و رحمت مي‌نمايند. به اطراف امام پروانه مانند مي‌چرخند و در نبرد ها با جان خود از او محافظت و حمايت مي‌كنند. آنچه را مورد نظر امام است، عملي مي‌سازند. در ميان آنان لشكريان امام افرادي ديده مي‌شوند كه شب‌ها بيدار و همچون زنبور عسل در دعا و عبادت زمزمه مي‌كنند و نيز شب‌ها را به دفاع و نگهباني به سر مي‌رسانند و در روز همچون شيران بيشه زار هستند. آن‌ها مطيع‌ترين غلام‌ها براي آقاي خود هستند. آرزوي شهادت در راه خدا دارند و شعار آنان «يا لثارات الحسين» است. وقتي به حركت در مي‌آيند ترس و وحشت نيز در پيشاپيش آنان در دل دشمنان افتاده و خداوند توسط آنان امام حق را نصرت و ياري مي‌بخشند (نیلی نجفی، 1426: ص96 و مجلسی، 1403: ج52، ص307).

بررسی سندی

فضیل بن یسار؛ همه رجال‌شناسان شیعه بر وثاقت و دانش او تأکید دارند؛ کشّی او را در زمره کسانی قرار داده که تمام عالمان و فقیهان شیعه بر عدالت و وثاقت او اتّفاق دارند و روایات او را صحیح می‌دانند و ایشان را افقه اصحاب امام باقر و امام صادق8 به شمار آورده‌اند (کشی، 1363: ج2، ص507). شیخ مفید وی را در گروه فقیهان بزرگ شیعه نام برده که شیعیان برای فراگرفتن احکام دین به آنان رجوع می‌کردند و هیچ‌کس آنان را مذمت نکرده است (خویی، 1372: ج13، ص336).

این روایت مشکل سندی دارد؛ چون مرفوع است و از مراسیل به شمار می­رود؛ ولی بر پایه مبنای نگارنده در اعتبار سنجی روایت، فقط به ارزیابی سند بسنده نمی­شود، بلكه مدلول و محتوای آن نیز بررسی می­گردد و در صورت هماهنگی با خطوط کلی قرآن و عترت یا نبود ناهمگونی آشکار و صریح، بدان اعتماد می­شود.

تحلیل دلالی

در این روایت، امام صادق7 شاخص­های یاوران حضرت مهدی4 را بیان کرده است که گوياي بخش بزرگی از فضایل عالی الاهی در انسان ملکوتی است که با سخنان امام علی7 در بیان ویژگی­های متقیان، مجاهدان و حق پاسداران (شریف الرضی،1414: ص302)؛ هماهنگ است. بی­تردید با رویکرد به طهارت دل، برازنده خلعت خلّت و نصرت مهدوی می­گردد.

شاخص‌های یاران حضرت امام مهدی4

اکنون بـا تـوجّـه بـه این روایت­ها، مـی­تـوان گـفت هسته مرکزی و اعضاي ستاد فرماندهی تشکیلات حکومت جـهـانـی مـهـدی موعود4 چـه شاخص­هایی خواهند داشت:

  1. شاخص‌های جسمی

شاخص­های جسمی یاران حضرت مهدی4 طبق این روایات، عبارت است از:

یکم: جوان بودن

یکی از شاخص­های مهم یاران حضرت مهدی4 «جوان بودن» آنان است. حضرت علی7 می­فرماید:

إِنَّ أَصْحَابَ الْقَائِمِ شَبَابٌ لَا كُهُولَ‏ فِيهِمْ إِلَّا كَالْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ أَوْ كَالْمِلْحِ فِي الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْح»؛ میان یاران حضرت مهدی4 پیرمرد به چشم نمی­خورد؛ مگر خیلی اندک مانند سرمه در چشم و نمک در غذا، و کم‌ترین چیز در غذا نمک است. (ابن أبی زینب،1397: ص315).

دوم: برخورداری از روحیه جهادی

در مسیر خدای والا از مال و جانشان مایه می­گذارند. روحیّه جهادی و بسیجی دارند و در مسیر خدا از همه هستی خودشان می­گذرند: Gيُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهF (مائده: 54).

  1. شاخص‌های روحی

شاخص­های روحی یاران جوان امام زمان4 برپایه روایات از این قرار است:

یکم: ایمان عمیق و استوار

رِجَالٌ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ لَا يَشُوبُهَا شَكٌّ فِي ذَاتِ اللَّهِ أَشَدُّ مِنَ الْحَجَرِ؛ مرداني که دل­هایشان مثل پاره­هاي آهن است. در دل اينان، شک در ذات الاهي راه نيافته و سخت­تر از سنگ است (نيلي نجفي، 1426: ص96).

در حکومت جهانی حضرت مهدی4 عنصری که بیش از همه اهـمـیـّت دارد و مـی­تـوانـد مانند کـلیـدی کارگشا قـفـل­هـای بـسـتـه را بـاز کـنـد؛ ایـمـان عمیق و استوار است که هم همّت را بر می­انگیزاند، هم بـازوان و گام­ها را محکم می­کند، هم دل­ها را استحکام می­بخشد؛ به گونه­ای که حوادث دنـیـا نمی­تواند هیچ تزلزلی درآنان­پدید آورد.

جنگ با مستکبران جهان و در افتادن با کفر و شرک و نفاق، تحمّلی بسیار بالا می­خواهد. باید کسانی باشند که در برابر مشکلات خم به ابرو نیاورند. یـاران جوان حـضـرت دلی دریـایـی دارنـد. امـواج مـتـلاطـم سـخـتـی­هـا، دل آنان را نمی­لرزاند. در اعتقاد خودشان چنان اخلاص دارند که لحظه­ای تردید در دلشان سایه نمی­گستراند و کُنج قلبشان را تسخیر نمی­کند، بلکه با همه وجودشان امام خود را پذیرفته و در همه حال، خدمتگزار اویند.

دوم: بصیرت و روشندلی

«كَأَنَّ قُلُوبَهُمُ الْقَنَادِيلُ؛ گويا دل‌هاي آنان مشعل نوراني است.» یاران حضرت مهدی4 از شمّ سیاسی بالا، آگاهی به زمان و مکان، تـحـلیـل سـیـاسـی از مـسـایـل جـهـانـی و در یـک کـلمـه از بصیرت و ضمیری روشن برخوردارند.

آنـان بـه سبب روشندلی و چـنـیـن بصیرتی:

از رفتن کسی وحشت نمي كنند و از آمدن کسی به جمع خود،شادمان نمی­شوند؛... لایَسْتَوحِشُونَ اِلی اَحَدٍوَ لا یَفْرَحُونَ بِاَحَدٍ دَخَلَ فیهِمْ (مقدّسی شافعی سلمی، 1428: ص91).

سوم: داشتن روحیّه سلحشوری و شهادت طلبي

شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ إِذَا سَارُوا يَسِيرُ الرُّعْبُ أَمَامَهُمْ مَسِيرَةَ شَهْرٍ يَمْشُونَ إِلَى الْمَوْلَى إِرْسَالاً، یاران امام مهدی4 بـرای درهـم کـوبیدن ظلم و استکبار و با شعار انتقام گیری از خون امام حسین7 به راه می‌افتد. ابهّت و آوازه آنان جـلوتر و سریع‌تر از خـودشان حرکت می­کند و در دل دشـمنان اسلام رعب می­افکند.

«يَتَمَنَّوْنَ أَنْ يُقْتَلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ یاران حضرت مهدی4 شیفته لقای الاهی و عاشق شهادت­اند و پیوسته آرزو مـی­کـنـنـد کـه در راه خـدا بـه شـهـادت بـرسـنـد.

چهارم: داشتن روحیه شکست ناپذیری

لَوْ حَمَلُوا عَلَى الْجِبَالِ لَأَزَالُوهَا لَا يَقْصُدُونَ بِرَايَاتِهِمْ بَلْدَةً إِلَّا خَرَّبُوهَا؛ سخت­تر از سنگ­اند. اگر به کوه­ها حمله­ور شوند، آن­ها را متلاشي می­سازند، با پرچم­هایشان آهنگ هيچ دياري را نمی­کنند؛ جز آن که ويرانش می­کنند.

یاران حضرت مهدی4 در راه پیشبُرد اهداف خود چنان با اراده هستند که اگر بر کوه­ها یورش برند، از بُن بَرمی­کَنند. آری اکسیر تقواست که زندگی قدرتمندانه را به ارمغان می­آورد: «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ‏ قَوِيّاً» (راوندی، 1407: ص292)؛ بدیهی است هیچ قدرتی بدون پشتوانه علمی تحقّق نمی­یابد، پس یاران آن حضرت از لحاظ دانش نیز در مرتبه والایي هستند.

3.شاخص های اخلاقی

خصوصیاتی مانند ایمان عمیق و استوار، خدا ترسی، بصیرت و روشندلی، عبادت و بندگی واقعی، شب زنده­داری، صبر و مقاومت، ... از جمله شاخص­های اخلاقی یاران خاص حـضـرت مهدی4 است که در روایات به آن‌ها اشاره شده است و ما به بیان برخی بسنده می­کنیم:

یکم: خدا هراسي

«وَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِاللَّهِ مُشْفِقُونَ»؛ آنان از خشیّت حضرت حق چون بید می­لرزند؛ چون بصیرتشان کامل است و اعتقادشان خالص و شهودشان حق الیقین و در این مرتبه است که نیران صاعقه جلال و هیبت و قهّاریّت، خرمن هستی را می­سوزاند و ترس بر وجود، سیطره مطلق می­یابد:

قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ‏ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيم؛ به سوهان ترس چونان تیرهای نازک تراشیده شده­اند؛ تا جایی که هر بیننده­ای بیمارشان می­پندارد، در حالی که بیماری ندارند یا آنان را دیوانه می­پندارند؛ در حالی که امری عظیم از خود بی­خودشان ساخته است (شریف الرضی، 1414: ص304 و 306)

دوم: عبادت و بندگی راستین

رِجَالٌ لَا يَنَامُونَ اللَّيْلَ لَهُمْ دَوِيٌّ فِي صَلَاتِهِمْ كَدَوِيِّ النَّحْلِ؛ شب‌ها نمي‌خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران، از كندو به گوش مي‌رسد.

رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ لُيُوثٌ بِالنَّهَار؛ یاران امام مهدی4 شیران روز و نیایشگران شب­اند.

برعکس شب زنده داران دنیوی، روز را در خواب و غفلت نمی­گذرانند؛ بلکه از هرگونه بطالت و لهو و لعب دورند. روح بندگی و راز و نیاز، با جانشان درهم آمیخته، همواره خود را در محضر خدا می­بینند و از یاد او لحظه­ای غفلت نمی­ورزند.

حضرت مهدی4 بر قدرت معنوی و اراده برآمده از ایمان و انسانیّت یارانش تکیه می‌کند و به آن اهمیّت مـی­دهـد. از ایـن رو در هر موقعیّتی آنان را به تعبّد و تضرع سفارش می­کند تا آنان هدف را فـرامـوش و مـقـصـد را گـم نـکـنـنـد و پیروزی­های پیاپی، آنان را به غفلت و غرور دچار نـسـازد؛ هـمـواره پیروزی را از خدا ببینند و مناجات و نماز را کلید نصرت او بدانند. امام باقر7 می­فرماید:

چون حضرت مهدی4 بر فراز نجف برآید، به یارانش خطاب می­کند: «تَعَبَّدُوا لَیْلَتَکُمْ؛ فَیَبیتُونَ بَیْنَ راکِعٍ وَ ساجِدٍ یَتَضَرَّعُونَ اِلَی اللّهِ» ؛ امشب را به عبادت روز کنید؛ برخی در رکوع و بعضی در سجده شب را به سحر می­رسانند و به درگـاه خـدا تـضـرّع مـی­کـند. (بحرانی، 1384: ص172).

عبادت و بندگی، نماز و روزه، ذکر خدا، تلاوت قرآن، شب زنده داری، تضرّع و راز و نـیاز با خدا، ارتباط دل­ها با خدای والا، خدا را هدف قرار دادن، فریب ظواهر را نخوردن، دلبـسـتـگـی پـیـدا نـکـردن بـه زر و زیـور و زخـارف دنـیـا و ...معرّف بنیان معنوی افراد است. بر پایه ایـن گـونـه روایـات، یـاران مـهـدی موعود4 در انـقـلاب جهانی­اش، عاشوراییانی هستند که عرفان و معنویت را با حماسه در هم آمیخته­اند.

سوم: دوستداری متقابل آنان و خدا

پیوند عاطفی دو سویه میان این گروه از مؤمنان و خدا وجود دارد:)يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ( برپایه کاربرد مطلق«حبّ»، حبّ خدا متعلّق به ذات ايشان است؛ بدون تقيید به وصفى؛ امّا دوست داشتن آنان نسبت به خدا یعنی آفریدگار و پروردگارشان را بر هرچيز ديگرى مانند مال و جاه و خويشاوندان مقدّم می­دارند. براين اساس، قومى كه خدا وعده آمدنشان داده،کسى از دشمنان خدارا دوست نمى‏دارند.

  1. شاخص های رفتاری

شاخص­های رفتاری یاران جوان مهدی موعود4 براساس روایات عبارت است از:

یکم: ولایتمداری

كَأَنَّ عَلَى خُيُولِهِمُ الْعِقْبَانَ يَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْإِمَامِ7 يَطْلُبُونَ بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ يَحُفُّونَ بِهِ يَقُونَهُ بِأَنْفُسِهِمْ فِي الْحُرُوبِ؛ گويا بر اسب­هایشان عقابانند؛ بر فراز اسب‌هاي خود دست بر زين اسب امام7 مي‌كشند و بدان تبرّك مي‌جويند؛ پروانه‌وار شمع وجود امام7 را در ميان گرفته و او را با جانشان حفاظت مي‌كنند.

یاران حضرت، امام خود را به شایستگی می­شناسند و به او اعتقاد دارند. این معرفت، از گونه شناسنامه­ای نیست؛ بلکه از مقوله شناخت به حق ولایت است. ازاین رو، به امامشان عشق می­ورزند و دل­های آنان از محبّت او لبریز است. ایـن شـیـدایـی بـه حـدّی اسـت کـه دست بر زین اسب امام می­کشند و بدان تبرّک می­جـویند. آنان هنگام نبرد، پروانه­وار شمع وجود امام را در میان می­گیرند و از او حراسـت مـی­کـنـنـد.

هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَيِّدِهَا؛ یاران امام زمان4 در برابر فرمان امامشان از برده مطيع، فرمانبردار‌ترند.

بر اطاعت بی­چون و چرای مولای خود کمر بسته­اند و دل در رضای او سپرده­اند و هر چه را او بخواهد، حق محض می­شمرند. اینان ولایتمداران بی­همتایند که به هیچ روی از فرمان ولیّ خود سر برنمی­تابند و سالک نستوه صراط مستقیم هستند:

)أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ( (نساء:59).

«بِهِمْ يَنْصُرُ اللَّهُ إِمَامَ الْحَق»؛ خدا به وسیله آنان امام زمان4 را یاری می­کند. بنابراین، رسیدن به منزلت واسطه­گری و نصرت قائم آل محمّد6 برترین کمال­ها را می­طلبد و باید در بی بدیل­ترین فراز کمال و عشق بود تا به این خلعت عالی مخلع گردید.

دوم: دانش و توانش همه سویه

«يَكْفُونَهُ مَا يُرِيدُ فِيهِمْ»؛ یاران حضرت مهدی4 کفایت فوق العاده برای انجام وظایف دارند، چون کفایت، از زلال علم پدید می­آید و یاران آن حضرت چون از مَشرب تقوای بی­بدیل و خالص سیراب شده­اند، به اقتضای Gوَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُF ( بقره: 282) دانش هر کاری را دارند و هر آنچه حضرت از آنان بطلبد، توان احسن و اتم انجام دادنش را دارند.

سوم: فروتنی در برابر مؤمنان

این صفت نشان دهنده ارتباط سالم اجتماعی میان این گروه است. همچنین كنايه از شدّت تواضعشان در برابر مؤمنان ‌است و تواضع آن گوياي بزرگداشت خدايى است كه ايشان اولياى اويند: Gأذلَةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَF.

چهارم: صلابت و نستوهی در برابر ستمكاران

در برابر بیگانگان و دارندگان افکار و اعمال ناسالم که در حدّ کفر و نفاق هستند، موضع‌گیری سختی دارند و هیچ نرمشی در برابر آنان نشان نمی­دهند: )أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَF

پنجم: استوارگامی و بی­باکی از ملامت كنندگان

یاران جوان مهدی موعود4، از نکوهش سرزنش کنندگان نمی­هراسند و در برابر جنگ روانی دشمن مقاومت دارند و ميدان را خالي نمي‌كنند: )وَلَا يَخَافُونَ لَومَة لَائِم(.

خدای والا در پایان آیه مي‌فرمايد: به دست آوردن اين امتيازات (افزون بر كوشش افراد) وامدار فضل الاهي است كه تنها به شايستگان داده مي‌شود: Gذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُF؛ اين عطاي فضل نیز بر پایه وسعت رحمت خداست: Gوَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌF

کارکردهای یاران حضرت مهدی4

مأموریت‌ها و برنامه‌های اجرايی مهدی یاوران را «کارکرد» آنان می­نامیم که در برخی روایات که به تبیین آن­ها در حکومت جهانی حضرت مهدی4 پرداخته­ شده است:

یکم: جنگ تمام عیار با مستکبران عالم

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّيْبَانِيُ‏ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى8 إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ تَكُونَ الْقَائِمَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً! فَقَالَ7: يَاأَبَا الْقَاسِمِ مَا مِنَّا إِلَّا وَ هُوَ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَادٍ إِلَى دِينِ‌اللَّهِ ... فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ، أَظْهَرَ اللَّهُ أَمْرَهُ فَإِذَا كَمَلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَايَزَالُ يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَتَّى يَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ عبدالعظيم حسنى می­گويد: به امام جواد7 گفتم: اميدوارم شما قائم اهل بيت محمّد6 باشيد؛ كسى كه زمين را پر از داد می­کند؛ چنان كه آكنده از ظلم باشد. حضرت فرمود: «اى أبوالقاسم! هيچ يك از ما نيست جز آنكه قائم به امر خداى والا و هادى به دين الاهى است و چون اين تعداد از اهل اخلاص گرد او درآيند، خداى والا امرش را ظاهر سازد و چون عقد ]=ده هزار مرد[ كامل شد، به اذن خداى والا قيام كند و دشمنان خدا را بكشد تا خداى والا خشنود گردد (ابن بابویه، 1395: ج2 ، ص377).

بررسی سندی

1.محمّد بن احمد شیبانی؛ در بعضی نسخه­ها «محمّد بن احمد السنانی» آمده و ظاهراً هر دو، یک نفر است. شیخ صدوق از ایشان به نیکی نام ‌برده است: «رحمة الله عليه يا رضی الله عنه» و ترحّم و ترضّی (درخواست رحمت و رضایت حق) ایشان می­تواند گوياي اعتبار و اعتماد به «محمّد بن احمد شیبانی» باشد.

2.محمّد بن أبی عبدالله کوفی؛ درباره ایشان در منابع مطلبی نیامده؛ امّا چون علی بن ابراهیم در تفسیرش که توثیق عام دارد، از ایشان روایت نقل کرده و بیش­ترین روایت ایشان در کتب اربعه است؛ ایشان توثیق می­شوند.

3.سهل بن زیاد؛ ایشان مورد اختلاف است؛ امّا با توجّه به کثرت روایت از او در کتب اربعه، به تقویت ایشان نیازی نیست.

  1. حضرت عبد العظیم حسنی؛ در جلالت و منزلت و وثاقت، علم و کمال این بزرگوار جای هیچ گونه تردیدی نیست (خویی، 1372: ج10، ص46 و 49).

روایت از لحاظ سندی اشکال ندارد.

تحلیل دلالی

از اين روايت مي­توان استفاده کرد که ياران حضرت را سه گروه تشکيل مي­دهند:

  1. یاوران جوان و اهل اخلاص که313 نفرند و با اجتماع آنان، ظهور به اذن خدا واقع مي­شود؛

  2. ياوراني که حدود ده هزار نفرند و با اجتماع آنان، قيام به اذن خدا صورت مي­گيرد؛

  3. ياوراني که در طول قيام، به صفوف سربازان حضرت مي­پیوندند.

نخستین کارکرد یاران جوان حضرت مهدی4 جنگی تمام عیار با مستکبران جهان است که در آغاز انقلاب بـزرگ حـضـرت، در رأس هـمه کارها قرار دارد.

یاران جوان حضرت، در بـُعـد فکری، اندیش­ورزان انقلاب و در بُعد عمل، سربازانی شجاع و فداکار در رکاب امـام زمـان4 و گـوش بـه فـرمان آن حضرت هستند. وقتی حلقه یاران پس از 313 نفر کـامـل شـد (عدد ده هـزار نـفـر) قـیـام شـروع می­شود و با ستمگران جهان در می­افتند و آنان را قلع و قمع می­کنند؛ به گونه­ای که خدا خشنود شود.

دوم: همراهی با امام در مبارزه با برداشت‌های نادرست از دین

أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْن‏ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ7 يَقُولُ‏:«إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ6 مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ.» قُلْتُ: وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ:«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ6 أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ‏ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ؛ امام صادق7 می­فرماید: آزاری که قائم ما هنگام رستاخیز خویش از جاهلان آخرالزمان می‌بیند، بسی سخت­تر است از آن همه آزار که رسول خدا6 از مردم جاهلیّت دید. راوی می­گوید: چگونه چنین چیزی شدنی است؟ امام فرمود: «پیامبر اکرم6 میان مردم آمد، در حالی که ایشان سنگ و صخره و چوب و تخته­های تراشیده را می­پرستیدند و هنگام قیام قائم ما، مردم[1] از کتاب خدا علیه وی دلیل می­آورند و قرآن را تأویل می­کنند (ابن أبی زینب، 1397: ص296).

بررسی سندی

  1. ابوعباس احمد بن محمّد بن سعید ابن عقده؛ شیخ طوسی; او را چنین ستوده است: «جلیل القدر، عظیم المنزلة؛ له تصانیف کثيرة ذکرناها فی کتاب الفهرست و کان حفظه» (طوسی، 1373: ص409)؛ و از مشایخ «نعمانی‌» است كه احادیث فراوانی از او نقل كرده است. نعمانی در مقدمه‌ کتابش می‌نویسد: «در وثاقت و اطلاع از حدیث وی، جای هیچ بحث و تاملی وجود ندارد» (ابن أبی زینب، 1397: ص25)؛

  2. محمّد بن مفضل بن ابراهیم؛ ثقه و مورد اعتماد است (نجاشی، 1365: ص340)؛

  3. محّمد بن عبد الله بن زراره، امامی ثقه هست (همان: ص36).

  4. فضیل بن یسار، از اصحاب امام باقر و امام صادق8 (طوسی، 1373: ص143 و‌269 و کشی، 1363: ج2، ص507).

با توجه به این که «ابن عقده» از مشایخ «نعمانی» است و روایاتش به وسیله نعمانی توثیق شده؛ روایت از نظرسند معتبراست.

تحلیل دلالی

دومـیـن کارکرد یـاران امـام مهدی4 در آغـاز انقلاب، «مبارزه با انحراف­ها و تـحـریـف­هـا و بـرداشـت­های نـادرسـت» از دیـن اسـت که در اصول و فروع احکام الاهی پدید آمده و قرن­ها در ذهن جامعه اسلامی رسوخ کرده است. عـوامـل اصـلی ایـن انـحـرافات، زرداران (سرمایه داران و اشراف) و زورمداران (حـکـومت­های به ظاهر اسلامی) و تزویرگرایان (دانشمندان وابسته و دنـیـاپـرسـت و جـیـره­خـوار حـکـومـت ها و طبقات اشراف) هستند.

آری، زرداران و زورمداران سفارش دهندگان تـحریف­ها و برداشت­ها و تفسیرهای غلط هستند و تزویرگران آن را عملیاتی می­کنند.

مشکل فراروي حضرت ولی عصر4 توده­های نادانی هستند که در دوران عمرشان، گرفتار بدآموزی­های گسترده در تعالیم دین بوده­اند و به رهبری و راهنمایی تزویرگران عالم نما از سر جهل، رو در روی امام و منجی خویش می­ایستند و با تحریک مدعیان دروغین علم دین، با امام بر حق خود به ستیز برمی­خیزند.

کارکرد یاران جوان حضرت، افشای خطوط انحرافی و جریانات فـکـری مـنـحـرف، پاسخگویی منطقی و مستدل، روشنگری و تبیین درست آموزه­های دینی و جنگیدن با کسانی است که از اندیشه­های نادرست خویش دست بر نمی­دارند و حق خالص و اسلام ناب را نمی­پذیرند.

یـاران جوان حضرت مهدی4 در پرتو آموزه­های امام خویش، به شناختی دست می­یابند که هیچ اشـتباه و انحرافی در آن وجود ندارد. آنان راه و روش دین خدا و امام عظیم الشأن خویش را بـه گـونه منسجم برای توده­های ناآگاه بیان می­کنند و به طور هماهنگ بـه نـشـر تـعـالیـم نـاب اسـلامـی مـی­پردازند. اینان افزون بر توانمندی­های مدیریّتی قـابـل تـوجّـه، در دیـن شـنـاسـی تخصص دارند و از اسلام شناسان راستین هستند. از این رو، امام صادق7 فرمود:

إِذَا قَامَ‏ الْقَائِمُ4 جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ6 فِي بُدُوِّ الْإِسْلَامِ‏ إِلَى أَمْرٍ جَدِيد؛ هنگامی که مهدی4 قیام می­کند، امر جدیدی می­آورد؛ همان گونه که رسول خدا در ابتدای اسلام، مردم را به امر جدید دعوت کرد (مفید، 1413: ج2، ص384).

سوم: عدالت پیشگی و دادگری

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ7 فِي‏قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ:G يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها( (روم: 19)؛ قَالَ: لَيْسَ يُحْيِيهَا بِالْقَطْرِ وَ لَكِنْ يَبْعَثُ اللَّهُ رِجَالًا فَيُحْيُونَ الْعَدْلَ فَتُحْيَا الْأَرْضُ لِإِحْيَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَةُ الْحَدِّ لِلَّهِ أَنْفَعُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً؛ امام کاظم7 در تفسير آيه)يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها( (روم: 19)؛ فرمود: مراد اين نيست که خدای والا زمين را به وسيله باران زنده مي­کند؛ بلکه خدا مرداني را بر­مي­انگيزد که عدالت را زنده مي­کنند؛ در نتيجه زمين با احياي عدالت زنده مي­شود، بر پايي حدّ براي خدا در زمين، از چهل روز باران سودمندتر است (کلینی، 1407: ج7، ص174).

بررسی سندی

  1. احمد بن مهران، ضعیف است (واسطی بغدادی، 1364: ص42)؛

  2. محمّد بن علی، از غالیان شمرده شده است (کشی، 1409: ص545)؛

  3. موسی بن سعدان، ضعیف است (نجاشی، 1365: ص404)؛

  4. عبد الرحمن بن الحجّاج؛ ثقه است (حلّی، 1342: ص474).

سند حدیث ضعیف است؛ ولی بر مبنای نگارنده در اعتبار سنجی روایت، فقط به ارزیابی سند بسنده نمی­شود و مدلول و محتوای آن نیز بررسی می­گردد و در صورت هماهنگی با خطوط کلی قرآن و عترت یا نبود ناهمگونی آشکار و صریح، بدان اعتماد می­شود.

تحلیل دلالی

دولت امام مهدي4 هوادار عدالت است، هر چيز و هر کس که استعداد زنده شدن داشته باشد، به دست او و با دولت او زنده مي­شود. از کارکردهای یاران جوان مهدی موعود4 پس از اقتدار یافتن دولت مهدوی، اجرای عدالت و اداره کـشـورهـاست که از سوی ایـشان بر عهده می­گیرند و هر یک عازم منطقه­ای می­شوند و پـایـه­هـای مـسـتحکم بنای رفیع حکومت جهانی مهدوی را بنا می­نهند و به آبادی کشورها می­پردازند و عدالت اسلامی را برقرار می­سازند.

امام صادق7 می­فرماید:

یُفَرِّقُ الْمَهْدِیُّ اَصْحابَهُ فـی جـَمـیـعِ الْبـُلْدانِ وَ یـَأ مـُرُهـُمْ بـِالْعَدْلِ وَ الاِحْسانِ وَ یَجْعَلُهُمْ حُکّاماً فِی الاَقالیمِ وَ یـَاءْمـُرُهـُمْ بـِعـُمـْرانِ الْمـُدُنِ؛ هـنـگـام قیام قائم آل محمّد6 یـارانـش در هـمـه شـهـرهـا پراکنده می­گردند و به آنان دستور می­دهد که عـدل و احـسـان را شـیـوه خـود سـازنـد. حـضـرت، آنان را فرمانروایان کشورهای جهان می­گـردانـد و بـه آنان فـرمان می­دهد که شهرها را آباد سازند (سلیمان، 1427: ص338).

نتیجه گیری

از روايات عصر ظهور استفاده مي‌شود كه یاران امام به ویژه جوانان، در دو زمينه نقش ايفا مي‌كنند:

أ) درجريان ظهور: بر پایه روايات، ياران حضرت را جوانان تشكيل مي‌دهند؛ كساني‌كه پیش از ظهور، دست به خودسازي زده و خود را براي ياري امام زمان آماده كرده‌اند و در زمان قيام، همراه با حضرت مهدي4، به مبارزه با مظاهر شرك و ظلم مي‌پردازند.

ب) پس از قيام و دوران حاكميّت عدل مهدوي: در آن دوران، جوانان، حضرت را در چگونگی حكومت­داری ياري مي‌دهند.

در مجموع می­توان گفت: چهارچوب حرکت سرنوشت ساز امام مهدی4 را، همّت والای 313 جوانی رقم می­زند که دارای ایمان راسخ و علم و قدرت و درایت کافی هستند و مسئولیّت خطیر اجرايی و دفاعی و سازماندهی این نهضت اسلامی جهانی، بیش از همه، بر دوش پرتوان جوانان جان برکف و متّقی و دارای نبوغ سرشار سنگینی خواهد کرد.

منابع

قرآن كريم.

  1. ابن أبی زینب، محمّدبن ابراهیم (1397ق). الغیبة ، مصحّح: علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق.

  2. ابن بابویه، محمّدبن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، مصحّح: علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه.

  3. ابن فارس، أحمد بن فارس (1404ق). معجم مقاييس اللغة، مصحّح: عبدالسلام محمّد هارون، قم، مکتب الأعلام الإسلامی.

  4. انصاری، عبد الله بن محمّد (1371). کشف الأسرار و عدة الأبرار، پدید آور: احمد میبدی، تهران، امیر کبیر.

  5. بحرانی، هاشم بن سلیمان (1384). سیمای حضرت مهدی4 در قرآن، ترجمه: مهدی حائری قزوینی، تهران، نشر آفاق.

  6. برقی، احمدبن محمّدبن خالد (1342). رجال البرقی، مصحّح: محمّدبن الحسن طوسی و حسن مصطفوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

  7. بهاء الدين نيلى نجفى، على بن عبد الكريم (1426ق). سرور أهل الإيمان في علامات ظهور صاحب الزمان4، مصحّح: قیس عطار، قم، دلیل ما.

  8. ثعالبی، عبدالملک بن محمّد (2008م). الإقتباس من القرآن الکریم، اردن- عمان، جدار للکتاب العالمی.

  9. حلّي، حسن بن عليّ بن داود (1342). الرجال، تهران، دانشگاه تهران.

  10. خویی، ابوالقاسم (1372). معجم رجال الحدیث، قم، الثقافة الإسلامیة.

  11. ذهبی، محمّد بن أحمد (1417ق). سیر اعلام النبلاء، مصحّح: مأمون الصاغرجی، بیروت، مؤسسة الرساله.

  12. سليمان، كامل (1427ق). يوم الخلاص في ظل القائم المهدي4، قم، دار المجتبى.

  13. شريف الرضي، محمّد بن حسين (1414ق). نهج البلاغة، قم، هجرت.

  14. طوسی، محمّدبن الحسن (1373). رجال الطوسی، مصحّح: جواد قیّومی اصفهانی، قم، مؤسسۀ النشر الإسلامی.

  15. حلّی، حسن بن یوسف (1411ق). رجال، مصحّح: محمّد صادق بحر العلوم، نجف اشرف، دار الذخائر.

  16. عیاشی، محمّدبن مسعود (1380ق). تفسیرالعیاشی، مصحّح: رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیّه.

  17. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله (1407ق). الدعوات، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی4.

  18. کشّى، محمّد بن عمر (1363). رجال الکشی، مصحّح: مهدی رجایی، قم، مؤسسه آل البیت:.

  19. ــــــــــــــــــــ (1409ق). رجال الکشی، مصحّح: محمّدبن الحسن طوسی و حسن مصطفوی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد.

  20. کلینی، محمّد بن یعقوب (1407ق). الکافی، مصحّح: علی اکبر غفاری و محمّد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه.

  21. مجلسی، محمّدباقر (1403ق). بحارالانوار، مصحّح: جمعی از محققان، بیروت، دارالإحیاء التراث العربی.

  22. معین، محمّد (1380). فرهنگ فارسی، تهران، نشر سرایش.

  23. مفيد، محمّد بن محمّد (1413ق). الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، مصحّح: مؤسسه آل البیت:، قم، کنگره شیخ مفید.

  24. مقدّسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی (1428ق). عقدالدُرر فی أخبار المنتظر، قم، مسجد مقدّس جمکران.

  25. نجاشی، احمدبن علی (1365). رجال النجاشی، قم، مؤسسۀ النشر الإسلامی.

  26. واسطي بغدادي، احمد بن حسين (1364). الرجال، مصحّح: محمّد رضا حسینی، قم، دار الحدیث

[1] . (شاید برخی اهل تسنن مراد باشد!).

نویسندگان:

مجید حیدری فر ـ روح اله مقدّسی

 


چاپ   ایمیل