روش شناسي و گونه شناسي مصادر تاريخ الحجه بحارالانوار

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 26 - 51 دقیقه)

101c

چکيده

علامه مجلسي در «تاريخ الحجه» که بخشي از کتاب بحارالانوار است، به گزينش و گزارش روايات مهدويت پرداخته است. مسئله اصلي اين پژوهه، روش شناسي روايي و گونه شناسي مصادر علامه مجلسي در اين بخش است. نتايج بررسي و ارزيابي «تاريخ الحجه» نشان داد که علامه در روش شناسي خود از فهم متن و فهم مقصود بهره جسته و ژرف انديشانه به چينش و تحليل روايات مهدويت پرداخته است. ايشان پس از احراز صحت متن از طريق توجه به اختلاف نسخه ها، تصحيف و توجه به تقطيع، به دنبال فهم متن به واسطه بررسي غريب الحديث­ها و توجه به بلاغت و خانواده حديث است و از طريق گردآوردن قرينه­هايي چون آيات قرآن کريم، عقل باوري، تاريخي­نگري به دنبال کشف مراد جدي و مقصود اصلي معصوم مي­باشد. تنوع، اعتبار و اصالت سه ويژگي مصادر مجلسي در«تاريخ الحجه» به شمار مي‌آيد.

 

مقدمه

در باره مهدويت مصادر روايي مشهوري چون الغيبة، تأليف محمد بن ابراهيم نعماني(342 ق)، اکمال الدين و اتمام النعمة، تأليف محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه؛ شيخ صدوق (381 ق)، الغيبه، تأليف شيخ طوسي (460 ق) در قرن چهارم و پنجم هجري نوشته شده است و اين در زماني است که از طرف فرقه­هاي مختلف نسبت به شيعه طعن­ها و شبهه‌هاي زيادي در مورد امام غايب و نحوه غيبت مطرح مي­شده است و علماي اماميه با نوشتن اين کتاب‌ها در صدد پاسخ دادن به اين شبهه‌ها بودند.

علامه مجلسي در کتاب بحارالانوار تاريخ ائمه را عنوان کرده و در جلد 51 به تاريخ الحجه پرداخته است. ايشان با استفاده از اين سه کتاب و منابع متعدد ديگر، حدود 1297 روايت را در 31 باب با دسته بندي و ساختاري نيکو، به گونه اي عرضه كرده که يافتن حديث براي مخاطب آسان باشد و بسياري از روايات در زمينه موضوعات مختلف که در کتاب‌هاي قبلي ذکر نشده؛ عنوان نموده‏ است؛ مانند مبحث رجعت، جانشينان حضرت مهدي و آنچه بعد از وي روي مي‌دهد.

جامعيتي که علامه در تاريخ الحجه دارد، در سه کتاب ديگر نيست. علامه از روش روايي استفاده کرده؛ هرچند در بحث‌هاي کلامي از کتاب شيخ طوسي فراوان نقل قول مي‏کند. برخي از عناوين باب ها عبارتند از: ولادت حضرت مهدي، نام‌ها و لقب ها، صفات بارز و علامات، رواياتي از پيامبر و ائمه در باب حضرت مهدي، تصريح به امامت امام زمان از قول خداوند و از پدران، اخبار کاهنان به حضور حجت، اخبار معمرين تاريخ بشر، معجزات حضرت، علت غيبت امام زمان، فضيلت انتظار فرج، علامات ظهور، روز قيام حضرت و مباحث مربوط به رجعت.

در اين پژوهش سعي بر اين است که هدف علامه مجلسي در تاريخ نگاري، مصادر تاريخ الحجه روش و فهم احاديث تاريخي در انديشه وي روشن گردد. علامه در مصادر تاريخ الحجه از منابع روايي، تفسيري، رجالي، تاريخي و ادبي بهره جسته و در فهم حديث خود ابتدا به دنبال احراز صحت متن است که با روش گوناگون اثبات شده و سپس دنبال کشف معناي حقيقي در ماوراي واژه‌هاست. وي به معنا و فهم ظاهري بسنده نكرده است. لذا ساختار مقاله به دو بخش اصلي تقسيم مي‌گردد: 1. مصادر تاريخ الحجه؛ 2. فهم احاديث تاريخي در انديشه علامه مجلسي.

پيشينيه پژوهش

باتوجه به جست و جوهايي که درباره سابقه و پيشينه اين پژوهش با عنوان «روايات تاريخ الحجه بحارالانوار مصادر و روش­شناسي علامه مجلسي» در منابع و مآخذ صورت گرفته است؛ هيچ گونه پژوهشي که به روايات تاريخ الحجه بحارالانوار علامه مجلسي پرداخته باشد، مشاهده نشده؛ اما درباره روش علامه مجلسي در بحار الانوار آثاري چون مباني و روش‌هاي فقه الحديثي علامه مجلسي در بحارالانوار از عبدالهادي فقهي زاده، و آشنايي با بحارالانوار از احمد عابدي نگاشته شده است که اينان نيز به طور خاص مهدويت در بحار الانوار را مورد بررسي قرار نداده اند.

هدف علامه مجلسي در تاريخ الحجه

بهترين منبعي که مي­تواند هدف علامه مجلسي را در نگارش آثار تاريخي به ما نشان دهد آثار مکتوب و موجود علامه مجلسي است. آنچه علامه مجلسي را وارد اين عرصه کرده دو چيز بوده است:

  1. اعتقاد علامه به تشيع و دوازده امام و دفاع از حريم اهل بيت

  2. جمع آوري کتاب‌هاي روايي و جلوگيري از، از بين رفتن آثار شيعي.

بهترين گواه و شاهد ما عباراتي است که از خود علامه در مقدمه عنوان شده و در نوشتار وي اعتقاد به شيعه بودن به صراحت ديده مي‏شود. علامه در مقدمه کتاب بحارالانوار چنين بيان مي‏کند:

از هر چشمه اي شربتي نوشيدم …چون نيک انديشيدم فهميدم بايد دانش را از چشمه صافي بجويم که سرچشمه آن وحي و الهام است: يک رشته آن قرآن مجيد و ديگري آثار اهل بيت است لذا در اخبار آل محمد به فحص و بحث پرداختم و اخبار آنان را کشتي نجات امت يافتم (مجلسي، 1421، ج1: 3) و در ادامه بيان مي‏کند: بلاد مختلف را جست‌وجو کردم؛ بسياري از اصول معتبره را جمع آوري نمودم و چون کتاب‌هاي مشهور خالي از آن بود و مي‌توانست مدرک بسياري از احکام قرار گيرد، مصمم شدم به جمع آوري آن اصول بپردازم که مبادا آن اصول از بين برود (همان: 4).

گونه شناسي و تحليل مصادر

علامه مجلسي براي نوشتن تاريخ الحجه در کتاب بحارالانوار از کتاب‌هاي مختلف روايي، تفسيري، تاريخي و رجالي در بحار استفاده كرده است. همچنين در مقدمه بحارالانوار در فصل دوم به اعتبار سنجي کتاب‌ها مي‌پردازد و در اين فصل اطلاعات کتاب شناسي و رجالي ارزشمندي ارائه مي‏کند. وي در صحت انتساب اين کتاب‌ها به مولفان آن‌ها بحث و ميزان اعتماد خود را بر نسخه‌هاي فراهم شده از آن آثار و چگونگي نقل مطلب از آن‌ها بيان کرده است. در ذيل کتاب هايي که علامه از حديث، تاريخ، رجال و…استفاده كرده مشاهده مي‌کنيم و ميزان بهره برداري از هر کدام در نمودار مشخص گرديده است.

1-1. روايي محض

علامه مجلسي تاريخ را با روش روايي بيان مي‏کند؛ لذا بسيار از کتاب‌هاي روايي استفاده كرده است. در تاريخ الحجه از 51 منبع روايي استفاده كرده که بيش‌ترين استفاده را از کتاب‌هاي ذيل است: اکمال الدين و اتمام النعمه(324 روايت)، الغيبه نعماني(321 روايت)، الغيبه طوسي(320 روايت)، مختصر بصائر الدرجات(84 روايت)، الکافي(77 روايت). که در ادامه نگاهي به اعتبارسنجي اين منابع داريم:

تحليل

کتاب کمال‌الدين و تمام‌النعمه: تأليف محمدبن علي بن بابويه، معروف به شيخ صدوق(381ق) است. اين کتاب مورد توجه علماي شيعه بوده و در ميان عالمان اماميه مورد اعتبار و ارجاع بوده است (آزادي، 1390: 174). صدوق فردي بزرگوار، داراي حافظه قوي، آشنا به رجال حديث و ناقد اخبار بوده و در ميان قميون کسي همانند او در حفظ و کثرت علم ديده نشده است (حلي، 1411: 147). برخي از علماي رجال متاخر، مراسيل وي را در حکم مسانيد دانسته­اند (آزادي، 1390: 174).

کتاب غيبت شيخ طوسي: تأليف ابو جعفر محمد بن حسن طوسي، معروف به «شيخ الطائفه»، يكى از بهترين و مهم‏ترين منابع شناخت امام زمان مي‌‏باشد. شيخ آقابزرگ تهراني در معرفي کتاب الغيبه درمقدمه اين کتاب نوشته ­است: «يتضمن هذاالکتاب اقوي الحجج والبراهين العقليه علي وجود الامام الثاني عشر…» (طوسي: 217).

کتاب الغيبه نعماني: تأليف ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بن جعفر، کاتب نعماني، معروف به ابن ابي زينب از مشايخ بلند مرتبت و والا منزلت حديث شيعه (نجاشي، 1408، ش 1043)؛ كتاب وي از مهم ترين کتاب‌هاي روايي اماميه در موضوع ائمه اثنا عشر و غيبت دوازدهمين امام است. ملاک نعماني در گزينش و نقل احاديث، حصول وثوق به صدور آن‌ها از معصوم است لذا گاه در اين اثر احاديثي از روات ضعيف نقل شده است؛ ليکن تعدد طرق روايات و وثوق به صدور آن‌ها از معصوم، جبران کننده ضعف‌هاي احتمالي احاديث الغيبه نعماني است (نادري، 1391: 181).

كتاب الکافي: تأليف محمد بن يعقوب بن اسحاق کليني (م 329ق) است. اين کتاب يکي از مهمترين کتاب‌هاي حديثي و نخستين كتاب از كتب اربعه شيعه است که از بالاترين درجه اعتبار برخوردار است؛ زيرا در حوزه اي مثل حوزه قم نوشته شده و مؤلفش متفکر دوران خودش بوده است و هدف را اين‌گونه مي‌گويد که تا قيامت، راهنماي همه دانش‌پژوهان باشد. يا خودش مي‌گويد من فقط روايات صحيح را در اين کتاب مي‌آورم. اين معيارها باعث مي‌شود امتياز اين کتاب بالا برود.

آنچه مشخص است علامه از کتاب‌هايي که اعتبار آن‌ها بيش‌تر است افزون تر نقل كرده و در نقل مطالب از كتاب‌هايي كه اعتبار آن‌ها کم‌تر است، دقت كرده است. هر چهار کتاب الغيبه طوسي و نعماني و اکمال الدين و اتمام النعمه و کافي اعتبار بسيار بالايي دارند که در بخش روايي علامه بيش‌ترين روايت را از اين کتاب‌ها بيان كرده است.

2-1. تفسيري

علامه مجلسي در تاريخ ائمه از کتاب‌هاي تفاسير روايي هم بهره برده است؛ چه تفسير شيعي، چه تفسير سني. همان‌طور که در نمودار مشاهده مي‌شود، علامه از تفاسير شيعي از تفسيرعلي بن ابراهيم قمي (66 روايت)، تفسير عياشي (48 روايت)، تفسير فرات (10 روايت)، مجمع البيان (4 روايت) تفسيرنعماني (2 روايت)؛ و از تفاسير سني از تفسير بيضاوي (3 روايت)، تفسير کشاف زمخشري (2 روايت) بهره برده است.

تحليل

تفاسير شيعي که علامه از آن­ها نقل كرده است، از تفاسير متقدم به حساب مي­آيند. در واقع مولفان آن‌ها در عصر حضور امامان و يا بسيار نزديک به ايشان مي­زيستند. علامه بيش از همه از تفسيرقمي بهره برده است؛ تفسيري که مولف آن از عالمان بزرگ شيعه و از محدثان و فقيهان حوزه قم بوده و کليني حدود نيمي از احاديث «الکافي» را از طريق او نقل کرده است. نجاشي در کتاب فهرست خود وي را به صراحت توثيق مي‏کند و او را «ثبت، معتمد و صحيح المذهب» مي­داند (نجاشي، 1408: 260) و نجاشي و شيخ طوسي هر دو عالم کتاب شناس شيعه، به کتاب­هاي علي بن ابراهيم و از جمله تفسير او، طريق­هاي متصل و معلوم دارند و طريق شيخ کاملا مورد اعتماد است. از اين رو طريق وصول کتاب به نسل­هاي پس از مولف مشکل ندارد. ليکن نسخه در دسترس از تفسير دربردارنده عبارت­هايي است که انتساب دست کم بخشي از کتاب موجود را به «علي بن ابراهيم» تضعيف مي‏کند. لذا روايات به بررسي سندي و به ويژه متني نياز دارد که بايد از طريق شيوه اعتبار سنجي محتوايي بررسي شود (مسعودي، 1392: 25).

علامه پس از تفسير قمي حدود 48 روايت از تفسير عياشي در بحث تاريخ الحجه بيان داشته است. تفسير عياشي هم از تفاسير کهن تشيع و به زمان ائمه نزديک است و هم اين‌که دو نسخه قديمي از اين تفسير را علامه مجلسي ديده است. ابن نديم، نجاشي و شيخ طوسي هرسه کتاب تفسير وي را در صدر فهرست کتاب‌هاي او آورده اند (نجاشي، 1408: 350، ش 944؛ طوسي، بي‌تا: 396، ش605، ابن نديم، 2009م: 244). اين کتاب به طريق وجاده است (عياشي، 1380، ج 1: 73) و نويسنده اسناد روايت را هنگام نسخه برداري حذف و کتاب را به مشکل جدي بي سند و مرسل بودن دچار مي‏کند (مسعودي، 1392: 28). البته گستردگي دانش عياشي و منابع متعددي که از هر دو حوزه حديثي شيعه و اهل سنت در اختيار بوده است، کتاب تفسير او را از ديگر تفاسير متقدم، متمايز و آن را به رغم بي سند بودن مقبول محدثان و مفسران متاخر پس از خود کرده است (همان).

علامه روايت اندکي هم از «تفسير فرات» نقل مي‏کند که موضوع تفسير فرات بيش‌تر درباره آموزه‌هاي شيعي و فضايل اهل بيت است. درباره شخصيت مولف هيچ کس از رجال شناسان متقدم شيعه، مانند کشي، نجاشي و شيخ طوسي و حتي متاخران، ابن داوود و علامه حلي وي را معرف نکرده­اند. مشکل ديگر تفسير فرات ضعف اسناداست که يا منقطع است و يا با حذف واسطه­هاست.

چنان که ديده شد، علامه از تفسير قمي و عياشي بسيار نقل نموده‏ که تفسير قمي به اعتبارسنجي محتوايي نيازمند است و تفسير عياشي هم با بررسي صحت سندي بسياري از رواياتش به گردونه اعتبار باز مي­گردد. علامه از تفاسير ديگر چون مجمع البيان، المحکم و المتشابه، و تفاسير سني بسيار اندک در حد يک يا دو روايت نقل كرده که آن‌ها نيز در شرح احاديث مي­باشد.

3-1. رجالي

علامه براي تبيين احاديث از کتاب‌هاي فهرست نگاري و رجالي هم بهره برده است؛ داستان‌ها، روايت‌ها و نکاتي که براي شناخت کتاب‌ها و اشخاص رهگشا مي‏باشد. براي نمونه (رک: مجلسي، ج 51: 307 و ج 51: 608)، گاهي هم از اين کتاب‌هاي روايت و يا حديثي بيان مي­کند که شاهد احاديث ديگر است؛ مانند(مجلسي، 1403، ج52: 284).

علامه در تاريخ الحجه بحار از اختيار رجال کشي(11 مرتبه)، رجال نجاشي(6 مرتبه)، الفهرست طوسي(3 مرتبه)، الفهرست منتجب الدين (3 مرتبه)، خلاصة الاقوال علامه حلي و رجال طوسي(هر کدام يک مرتبه) استفاده كرده است.

تحليل

رجال كشي: محمد بن عمر بن عبدالعزيز (م حدود 340)، معروف به كَشّي داراي كتاب رجالي مهمّي بوده كه نخستين بار درباره رجال شيعه تدوين يافت و به «معرفة الرجال يا معرفة الناقلين عن الائمة الصادقين» معروف است.

شيخ الطائفه، محمد بن حسن طوسي با اذعان به جايگاه علمي كشي و اعتبار كتاب، تلخيصي از آن كه تنها شامل رجال شيعه بود، فراهم آورد و نام كتاب را «اختيار معرفة الرجال» گذاشت. کشي در کتاب رجال خود با ارائه مستندات داوري رجالي نشان مي‌دهد که قواعد و اصول شيعه اصالت دارند و اطلاعات آن گسترده مي‏باشد. کتاب رجال کشّي که در درون خودش روايات فراوان دارد، در حوزه حديثي مشهور شيعه نوشته نشده و همين باعث مي‌شود اعتماد به اين کتاب کاهش پيدا کند.

رجال نجاشي: (م 450) به دليل تنوع اطلاعات و دقت مولف نزد رجاليون شيعه ممتاز بوده است. نجاشي عالمي دقيق و واقف بر وجود اغلاط و اشتباهاتي است که در رجال کشي بوده (رحمان ستايش، 1385: 132) و در دانش انساب و تاريخ متبحر بوده است (همان: 134). در عظمت و جايگاه علمي نجاشي همين بس كه كتاب رجال او به عنوان بهترين منبع اوليه رجال شيعه قلمداد شده و عموماً ديدگاه او به عنوان قول فصل در بررسي راويان مورد توجه قرار مي‌گيرد.

رجال و فهرست طوسي: تأليف ابو جعفر محمد بن حسن بن على طوسى (385 - 460ق) از بزرگان شيعه در قرن پنجم هجرى که از اصول اوليه رجال شيعه محسوب مي‌شوند و مورد اعتماد بزرگان رجالي مي‏باشد.

فهرست منتجب الدين: نام کامل آن «فهرست اسماء علماء الشيعه و مصنفيهم» از شيخ منتجب الدين علي بن عبيدالله بن حسن بن بابويه قمي، از بزرگان شيعه در قرن ششم هجري(ولادت504- وفات، بعد از 600 ق) مي‌باشد. درمورد اعتبار اين کتاب به هيچ سخني نياز نيست؛ چرا که بزرگان وقتي در خصوص شخصيتي سرگردان شوند همين که در «الفهرست» توثيقي در مورد او بيابند، براي آن‌ها كافي است.

کتاب‌هاي رجالي ما منابعي براي دستيابي به اطلاعات رجالي است و داراي بالاترين درجه اعتبار هستند. علامه حتي در بيان تاريخ از اين کتاب‌ها غافل نبوده و از آن­ها ياري جسته­ است. در واقع اين کتاب‌ها هم از جهت قدمت متعلق به قرن چهارم و پنجم هجري است و هم از جهت اعتبار شخصيت علمي مولفان آن‌ها از زمره علماي برجسته شيعه اند و هم داراي جامعيت نسبي هستند (همان: 25)

4-1. تاريخي

به دليل پيوند حديث و تاريخ از همان قرن‌هاي نخست که تاريخ شيعه از احاديث گرفته شده است بسياري از تاريخ ما درباره ائمه از روايات گرفته شده و علامه از اکثر اين کتاب‌ها بهره جسته­اند که بيش‌ترين بهره را از اين کتاب‌ها برده‌اند: كتاب الارشاد شيخ مفيد (حدود 57 روايت)، کشف الغمه عن معرفه الامامه از علي بن ابي الفتح اربلي (14روايت)، دلائل الامامه طبري (10 روايت)، منتخب الانوارالمضيئه (9 روايت) و….

تحليل

کتاب الارشاد: تأليف محمدبن محمدبن نعمان عکبري بغدادي، معروف به شيخ مفيد (م 413 ق) مهم ترين نوشته اي است که در طول تاريخ اماميه از سوي يکي از متکلمان اين مکتب در موضوع زندگاني ائمه به صورت مجموعي نگاشته شده است. از اين كتاب معتبرترين منابع روايي شيعه و از منابع دست اول درباره زندگاني ائمه مي‏باشد. شخصيت نويسنده اين کتاب را مي‌توان داراي رفعيع­ترين جايگاه در طول تاريخ اماميه دانست (صفري، 1386: 16). علامه در مقدمه بحارالانوار درباره کتاب الارشاد مي‌فرمايد: «اين کتاب از مولفش مشهورتر است.»

كتاب کشف الغمة في معرفة الائمه: تأليف علي بن عيسي اربلي (متوفاي 692 ق) از عالمان شيعه قرن هفتم است. اين کتاب در شرح حال، فضائل چهارده معصوم نوشته شده و نويسنده در معرفي امامان شيعه، استفاده از منابع اهل سنت را بر منابع شيعي مقدم دانسته و اهميت بيش‌تر کتاب در بيان روايات از کتاب هايي است که برخي از آن‌ها امروزه در دست نيست.

علامه مجلسي از برخي کتاب‌ها زياد روايت نكرده و علت آن را هم در مقدمه بيان داشته­ است، مانند کتاب مشارق الانوار، تاليف حافظ رجب برسي. علامه مجلسي درباره اين کتاب مي­فرمايد:

من به خاطر اشتمال برخي اشتباهات و آميختگي­ها بر رواياتي که او در نقل آن­ها منفرد است، اعتماد نمي­کنم….بلکه صرفا از آن­ها اخباري را برمي­گزينم که از اصول معتبر اخذ شده‌اند. (مجلسي، 1421، ج1: 14).

ايشان از کتاب سليم بن قيس در تاريخ الحجه يک روايت بيش‌تر بيان نکرده است. شيخ مفيد درباره کتاب سليم بن قيس مي‌فرمايد:

اصل اين کتاب ثابت است؛ ولي به دستبرد دچار شده و شايسته اعتماد نيست (همان).

5-1. ادبي

علامه مجلسي فقط به منابع شيعي تکيه نكرده و از منابع سني هم استفاده كرده است و علل نقل از آن‌ها را شناسانده است. وي در اين زمينه مي‌نويسد:

ماگاه به کتاب‌هاي مخالفين خود(اهل سنت) نيز براي تصحيح الفاظ خبر و بيان معاني آن‌ها مراجعه مي‌کنيم، مانند کتاب لغت صحاح جوهري(64)، قاموس فيروزآبادي(43)، نهايه جزري(35)، الفائق و مستقصي الامثال زمخشري…. (بحار، ج1: 22-23).

تحليل

توضيح لغات و اصطلاحات و مباحث ادبي روايات و احاديث خود راهي است که به فهم درست احاديث منجر مي‌گردد و علامه به اين مهم اشاره داشته است و در صورت برخورد به واژة مشكلي به کتاب‌هاي مربوط مراجعه مي‌كرد. علامه از سه کتاب لغوي مهم متعلق به قرن چهارم و هفتم و نهم فراوان استفاده كرده است: صحاح اللغة، از اسماعيل بن حمّاد جوهرى (م 393)؛ القاموس المحيط، نوشته محمّد بن يعقوب فيروزآبادى (م 816) و در ميان كتاب‌هاي غريب الحديث، از النهاية فى غريب الحديث و الاثر، نوشته ابن أثير جوزى (606). اين سه از مهم ترين معاجم زبان عربي به شمار مي­آيند. سيوطي کتاب صحاح اللغة جوهري را دقيق ترين کتاب عرب مي­داند. فيروزآبادي که دليل نامگذاري کتاب خود را چنين بيان كرده است: «آن را القاموس المحيط ناميدم چون درياى عظيمى از لغات را دربر مى‏گيرد»؛ در مورد معنايى كه براى لغت ذكر كرده فراوان به قرآن كريم و احاديث نبوى استدلال مى‏كند.[1] جزري هم در النهايه احاديث غريبى را كه در متون و منابع دينى پراكنده‏است، گرد آورده و به شرح و توضيح آن‌ها از جهت لغوى پرداخته‏است.

جمع بندي

علامه مجلسي در هر دسته از مصادر روايي، تاريخي، تفسيري، رجالي و ادبي سعي كرده از منابعي که داراي بالاترين اعتبارند استفاده كند. وي از کتاب‌هايي که از جهت قدمت به قرن‌هاي اوليه متعلق است و هم از جهت اعتبار شخصيت علمي مولفان شخصيت‌هاي ويژه علمي هستند فراوان استفاده كرده و از برخي کتاب‌ها که آن­ها را بر اشتباهات و آميختگي مشتمل مي‌داند، کم‌تر نقل مي‏کند و اگر هم نقل کند اخباري را برمي­گزيند که از اصول معتبر اخذ شده است.

در بحث روايي از سه کتاب «الغيبه طوسي»، «الغيبه نعماني» و «اکمال الدين» شيخ صدوق بهره برده است که هر سه مولف از عالمان بزرگ شيعه و کتاب‌هاي آن‌ها مشهور مي‏باشند و از اعتبار بالايي برخوردارند. در رجال و تفسير و ادبي و تاريخي نيز از کتاب‌هاي معتبر بهره برده است و کتاب‌هايي چون تفسير قمي هم که ترديدهايي نسبت به آن مي‏باشد، به اعتبارسنجي محتوايي نيازمند است.

  1. فهم احاديث تاريخي در انديشه علامه مجلسي

علامه مجلسي در بررسي روايات تاريخ الحجه براي رسيدن به فهم احاديث، ابتدا صحت متن روايت را احراز و تلاش مي‏کند متن معيار فاقد هرگونه تحريف را به دست آورد و فهم را بر آن استوار كند. بعد از دريافت فهم متن با قرينه­هاي گوناگون مقامي و کلامي به دنبال مراد جدي گوينده مي‏باشد. در واقع به فهم ظاهري متن بسنده نكرده و به دنبال کشف مراد جدي گوينده است. لذا در ادامه ذيل سه عنوان صحت متن، فهم متن و فهم مقصود بررسي روايات تاريخ الحجه علامه مجلسي را بيان مي‌کنيم.

بررسي صحت متن (متن معيار)

نخستين مرحله پيش از ورود به فهم متن، احراز صحت متن منقول روايت است. از اين رو علامه مجلسي نخست به بررسي صحت متن روايت‌هاي مورد بحث مي‏پردازد و در مرحله بعد آن‌ها را شرح مي‌دهد. وي براي احراز صحت متن از روش‌هاي فرعي زير بهره مي‏گيرد:

  1. توجه به نسخه‌هاي گوناگون

دستيابي به نسخه‌هاي متعدد يکي از بهترين راه‌هاي احراز صحت متن و اطمينان نسبي براي دريافتن متن اصلي مي‏باشد. باتوجه به نبود امکانات نشر و رواج نسخه برداري در قرون گذشته، احتمال ورود آسيب‌هاي مختلف در متن روايات، فراوان ديده مي‏شود. علامه مجلسي به اختلاف نسخه­ها توجه زيادي دارد و از ويژگي­هاي ايشان اين است که براي تحصيل نسخه‌هاي خطي تصحيح شده و کتاب‌هاي روايي بسيار دقيق و کوشا بوده و واقعا بهترين نسخه‌ها را تهيه كرده است (عابدي، 1378: 96)؛ چرا که مهم‌ترين نکته در تصحيح متن، اطمينان از نسخه‌هايي است که متن از آ‌ن‌ها اخذ مي‌شود. علامه نسخه‌هاي مختلف را مقايسه و مقابله مي‌كرد. ايشان، در مواردي که تفاوت نسخ، موجب تفاوت معاني مي‌شوند، اختلاف نسخه و معاني آن‌ها را تذکر مي‌دهد. علامه در ذيل روايتي پس از مقابله با نسخه­هاي ديگر، چنين بيان داشته‏ است: كانت النسخ مصحفة محرفة في أكثر ألفاظها (مجلسي، 1421، ج21: 89)؛ و يا در روايت­هاي مختلف کلمه مورد اختلاف را بيان مي‏کند[2]: …فَسَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَبْقَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةً شَرْقِيَّةً…(مجلسي، 1421، ج21: 47).

علامه بيان مي‏کند در بعضي از نسخه‌ها به جاي تبقر، بالنون و الفاء أي تنفر آمده است و يا در مواردي اختلاف اسامي ناقلان روايت را از اشتباه ناسخان دانسته است (مجلسي، 1421، ج21: 314).

  1. توجه به تصحيف در روايات

«مصحّف» حديثي را گويند که قسمتي از سند يا متن آن به کلمه يا عبارت مشابه آن تغيير يافته باشد (مامقاني، 1411، ج1: 237). «تصحيف» به هرشکلي که در متن حديث رخ دهد به فهم درست و درک مقصود اصلي گوينده آن صدمه خواهد زد. يکي از راه­هاي شناخت تصحيف در متن، مراجعه به نسخه­اي مختلف از يک متن است (شبيري، 1375: 20). همان‌طور که بيان شد، علامه پس از مقابله با نسخه­هاي ديگر مصحف بودن حديث را بيان مي‏کند و گاهي هم اگر متن حديثي با مسلمات در تضاد باشد، بيان مي‏کند:

روايتي است از رسول خدا که مي­فرمايند:

… اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أَبِيهِ اسْمَ أَبِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛

علامه مي‌فرمايد:

اگر گفته شود، اسم پدر مهدى با نام پدر پيغمبر تطبيق نمي­كند؛ خود چند جواب داده­ است؛ اما بهترين جوابي که خود پذيرفته­، اين است: «ابى» تصحيف «ابنى» است (مجلسي، 1421، ج21: 80).

3.توجه به تقطيع روايت‌ها و افتادگي در متن

يکي ديگر از روش­هاي علامه رعايت اصل اختصار است که يکي از ويژگي­هاي برجسته کتاب بحارالانوار علامه مجلسي است. علامه براي جلوگيري از طولاني شدن مجموعه حديثي خود، جاهايي که متن يا سند حديث با حديث قبلي شبيه است با کلمه «مثله» بيان مي‏کند[3] و يا اگر حديث را تقطيع کرده باشند از آن خبر مي­دهد و محل اصلي نقل آن را هم بيان مي‏کند.[4] علامه از افتادگي در متن هم خبر مي­دهد:

ني، [الغيبة للنعماني‏] ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّيْمُلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ الْقَائِمِ سِنِينَ خَدَّاعَةً يُكَذَّبُ فِيهَا الصَّادِقُ وَ يُصَدَّقُ فِيهَا الْكَاذِبُ وَ يُقَرَّبُ فِيهَا الْمَاحِلُ وَ فِي حَدِيثٍ وَ يَنْطِقُ فِيهَا الرُّوَيْبِضَةُ قُلْتُ وَ مَا الرُّوَيْبِضَةُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ أَ مَا تَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ قَوْلَهُ وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ قَالَ يُرِيدُ الْمَكْرَ فَقُلْتُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ يُرِيدُ الْمَكَّارَ

در ذيل اين روايت علامه چنين بيان مي‏کند:

لعل في الخبر سقطا؛ گويا از روايت چيزي افتاده است (مجلسي، 1403، ج‏52: 246).

فهم متن

پس از اطمينان از صحت متن روايات؛ سراغ فهم متن مي‌رويم. متن يک حديث، حاوي لغات و اصطلاحاتي است که براي دستيابي به فهم اوليه روايت، ناگزير بايد آن‌ها را بفهميم. علامه مجلسي براي فهم متن از مواردي چون معناشناسي واژه، بررسي واژه‌هاي غريب، بلاغت، کنايه و شعر بهره برده و گاهي هم براي فهم احاديث به تشکيل خانواده احاديث پرداخته است.

غريب الحديث مهدويت

براي دستيابي به معناي لغوي، بهترين روش، مراجعه به کتاب‌هاي لغت است. همان‌طور که در مصادر ذکر شد، علامه براي تبيين لغات به طور عمده از الصحاح جوهري، قاموس المحيط فيروزآبادي، النهايه ابن اثير جزري استفاده کرده که ما را در رسيدن به معناي صحيح تر رهنمون مي­سازد. علامه معناي لفظ «جران» را از کتاب قاموس المحيط فيروز آبادي بيان كرده است:

الجران باطن العنق و منه حتى ضرب الحق بجرانه أي قر قراره و استقام كما أن البعير إذا برك و استراح مد عنقه على الأرض (مجلسي، 1421، ج 21: 68).

يا در روايت ديگر که گوياي برطرف شدن سختي و گرفتاري از روزگار پس از ظهور حضرت مهدي است معناي عبارت «يذهب الزمان الکلب» را از کتاب النهايه ابن جزري استفاده كرده است:

قال الجزري كلب الدهر على أهله إذا ألح عليهم و اشتد (همان: 561).

و در روايت ديگري «مبدح البطن» را از کتاب قاموس معنا کرده است:

«أي واسعة و عريضة قال الفيروزآبادي البداح كسحاب المتسع من الأرض أو اللينة الواسعة و البدح بالكسر الفضاء الواسع و امرأة بيدح بادن و الأبدح الرجل الطويل السمين… (همان: 29).

علامه برخي از واژه هايي هم که در روايت آمده است و به نظر مبهم مي‌آيد با توجه به اطلاعات بيروني خود شرح مي‌دهد؛ مانند روايتي كه علائم قائم را بيان مي‌كند:

شَامَةٌ بَيْنَ كَتِفَيْهِ مِنْ جَانِبِهِ الْأَيْسَرِ تَحْتَ كَتِفَيْهِ وَرَقَةٌ مِثْلُ وَرَقَةِ الْآسِ ابْنُ سِتَّةٍ وَ ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ؛ در سمت چپ شانه‌هاي او خالي است و هم در زير شانه‌هايش نشانه‌اي است چون برگ درخت آس فرزند شش مي‌باشد و مادرش بهترين كنيزها است (همان: 35).

علامه در توضيح اين روايت چنين بيان مي‏کند:

در اين روايت و ساير روايات که مي­فرمايد امام فرزند شش مي­باشد ابن سته يا مقصود وقت رسيدن امام زمان به مقام امامت است که شش ساله بوده، و يا پدران حضرت جمعا شش اسم داشته اند: محمد، علي، حسين، جعفر، موسي، حسن، اين موضوع براي هيچ يک از ائمه حاصل نشده است و… (همان).

گاهي اوقات هم اطلاعاتي پيرامون محل، شهر و… ارائه مي‌دهند: در روايت استاباد آمده است و علامه ذيل اين روايت بيان مي‏کند که شايد «استاباد» همان جاست که امروز به اسد آباد معروف مي‏باشد (مجلسي،1403، ج‏52: 42) و يا در روايتي که از کتاب غيبت نعماني از امام صادق بيان شده است که صاحب الامر از نظرها غايب است؛ چون چاره اي ندارد و طيبه براي منزل کردن چه جاي خوبي است؛ علامه در ذيل اين روايت بيان مي‏کند كه «طيبه» اسم مدينه طيبه است (مجلسي، 1421، ج21: 389-390).

توجه به بلاغت

علامه علاوه بر معناي لغوي بر اين آگاه است که براي رسيدن به فهم هر متن بايد اصول و قواعد زبان آن متن را کشف كرد و به آن اشراف داشت. وي در شرح احاديث بعد از معناي لغت در مواضع متعدد به قواعد صرفي و نحوي دقت دارد؛ از جمله علامه به ارجاع ضميرها که بر معنا تاثير مي‏گذارد، دقت داشته‏ و بيان مي‏کند كه مرجع ضمير به چه کسي برمي­گردد (مجلسي، 1403، ج‏51: 326)، و يا به قواعد عربي مانند استفهام انکاري توجه دارد که اين بر درک معنا خيلي مؤثر است. براي نمونه مي‌بينيم: شخصي خدمت امام صادق مي­رسد و مي­پرسد: شما صاحب ما هستيد؟ حضرت مي‌فرمايد: من صاحب شما هستم؟ آن‌گاه پشت بازوى مباركش را گرفت و فرمود: من پيرمردى سالخورده‏ام صاحب شما جوانى نورس است. علامه ذيل اين روايت چنين بيان مي‏کند: «من صاحب شما هستم» استفهام انكارى است (يعنى صاحب الامر نيستم) (همان: 280)؛ يا در روايت‏هاي ديگر علامه حتي نقش کلمات مانند حال را بيان مي‏کند (همان: 91).

روايات ائمه از فصاحت و بلاغت سرشار و به همه گونه زيبايي‌هاي لفظي و معنوي آراسته است، گونه­هايي چون استعاره و کنايه… همه از موارد صنايع ادبي است (مسعودي، 1384: 101). علامه به اين صنايع هم عنايت داشته است. براي نمونه در روايت آمده است: «… الْفَرَجَ مِنْ تَحْتِ أَقْدَامِكُمْ…»علامه بيان مي‏کنند که انتظار فرج از زير قدم کنايه از نزديکي فرج و آساني حصول آن است؛ يعني در آن زمان­ها در عين اين‌که بايد در انتظار فرج به سر ببريد، از آمدن آن حضرت هم مأيوس نباشيد (مجلسي،1403، ج‏51: 159). در نمونه­هاي ديگر منظور از «اختلاف سنين» قحطي و خشکسالي است، يا اين‌که کنايه از حوادثي است که در آن سال­ها پديد مي‌آيد (مجلسي، 1403: 112) و يا در روايتي واژه «بنو مرداس» به کار رفته است. علامه بيان مي‏کند اين کنايه از «بني عباس» است؛ زيرا مردي در ميان صحابه بود که او را «عباس بن مرداس» مي­گفتند (مجلسي،1421، ج21: 447).

بهره­مندي تاريخي از متون ادبي (استفاده از شعر)

در برخورد با مطالعه تاريخي ما با متن مواجه هستيم. در متن مهم اين است که بتوان از آن متن استفاده تاريخي كرد و لازم نيست الزاما خود آن متن يک متن تاريخي باشد؛ مثلا حتي از اين شعر حافظ «عشقت رسد به فرياد تا خود بسان حافظ قرآن ز بر بخواني در چهارده روايت» مي­توان فهميد که در زمان او قرائت‌هاي مختلف رواج داشته است (پاکتچي، 1391: 25). همچنين علامه اشعاري را از ديوان امام علي ذکر کرده‏ که خود بر تاريخ دلالت دارد و گوياي به قدرت رسيدن حضرت مهدي و به عدل حکومت کردن وي مي‌باشد (مجلسي،1403، ج‏51: 132): أَقُولُ فِي دِيوَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الْمَنْسُوبِ إِلَيْهِ‏:

بُنَيَّ إِذَا مَا جَاشَتِ التُّرْكُ فَانْتَظِرْ

وَلَايَةَ مَهْدِيٍّ يَقُومُ فَيَعْدِلُ‏

وَ ذَلَّ مُلُوكُ الْأَرْضِ مِنْ آلِ هَاشِمٍ

وَ بُويِعَ مِنْهُمْ مَنْ يَلَذُّ وَ يَهْزَلُ‏

صَبِيٌّ مِنَ الصِّبْيَانِ لَا رَأْيَ عِنْدَهُ

وَ لَا عِنْدَهُ جِدٌّ وَ لَا هُوَ يَعْقِلُ‏

فَثَمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنْكُمْ

وَ بِالْحَقِّ يَأْتِيكُمْ وَ بِالْحَقِّ يَعْمَلُ‏

سَمِيُّ نَبِيِّ اللَّهِ نَفْسِي فِدَاؤُهُ

فَلَا تَخْذُلُوهُ يَا بَنِيَّ وَ عَجِّلُوا

تشکيل خانواده حديث

احاديثي که هم مضمون و مرتبط هستند و وجه اشتراک اصلي آن‌ها نظر داشتن به يک موضوع محوري است؛ مي‌توانند با هم تشکيل يک خانواده حديث دهند. از اين طريق مي‌توان معناي سخن معصوم را دريافت. علامه مجلسي هم در فهم احاديث از احاديث ديگر ياري گرفته که اين همان خانواده حديث است. براي نمونه علامه روايتي که مادر حضرت مهدي را «فرزند کنيزي سياه» معرفي کرده است[5] با روايات وارد در اين موضوع مخالف مي‌داند[6] (مجلسي، 1421، ج21: 162). موارد بسياري در بررسي مدت غيبت صغرا (مجلسي، 1403: 367) تاريخ ولادت (همان: 4) است که علامه با قراردادن روايت‌هاي مختلف کنار هم به نتيجه رسيده­ است.

فهم مقصود

فهم مقصود دست يافتن به معناي واژه‌ها و ترکيب آن­هاست که در گرو گردآوري همه قرينه‌‌ها، اعم از قرينه‌هاي داخلي و خارجي، لفظي و مقامي و نيز توجه به احاديث متعارض است (مسعودي، 1389: 69). علامه در فهم مقصود از طريق گردآوردن قرينه­هاي حديثي، مانند آيات قرآن کريم، عقل، احاديث ديگر اهل بيت، و توجه به احاديث معارض به دنبال کشف مراد جدي و مقصود اصلي معصوم مي­باشد. به برخي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم:

عنايت به ميراث حديثي پيشينيان

علامه در بحارالانوار از نظريات و ايده‌هاي عالمان و محدثان و مورخان بهره بسيار برده است و با ذکر نام آن­ها ايده‌هاي آنان را بيان مي‏کند. براي نمونه علامه مجلسي ذيل آيه 105 سوره انبياء: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ»؛ نظر علي بن ابراهيم قمي را بيان مي‏کند که «ذکر» را تمام کتاب‌هاي آسماني مي­داند. بنابراين، معني آيه اين است: قبل از زبور نيز در کتاب‌هاي آسماني نوشتيم. مفسرين ديگر گفته­اند: «ذکر» تورات است و نيز گفته شده که «زبور» نوع کتاب‌هاي آسماني و «ذکر» لوح محفوظ است (مجلسي، 1421، ج21: 38).

نمونه­هاي ديگر: علامه در باب دوازدهم تاريخ الحجه بحار نظريه شيخ طوسي را درباره اثبات وجود اقدس امام زمان از کتاب غيبت بيان مي­کند و به بيان اشکالات و پاسخ آن­ها پرداخته و نيز از سخنان سيد مرتضي در کتاب شافي درباره علت غيبت امام زمان و اين‌که غيبت امام لطف است؛ سخن مي‏گويد (همان: 127 و 158). در باب چهاردهم معمرين از کمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق بسيار بهره برده است و پاسخ سيد مرتضي به ايراد مخالفين درباره طول عمر را بيان مي­کند (مجلسي،1403، ج‏51: 287). علامه براي تاييد روايي از کتاب‌هاي تاريخي مانند ابن خلکان بهره برده و بيان كرده که به عقيده شيعه امام زمان که امام دوازدهمين است، زنده مي‏باشد و شيعيان او را منتظر و قائم و مهدي مي‌نامند (همان: 21). و يا از کتاب‌هاي ديگري مانند الفصول المهمه، الدروس شهيد اول مطالبي عنوان مي‏کنند. (همان: 23). در نمونه اي ديگر علامه براي فهم بخشي از روايت «خَرَابُ الْبَصْرَةِ عَلَى يَدِ رَجُلٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ يَتْبَعُهُ الزُّنُوجُ…؛ شهر بصره به وسيله شخصي از نسل تو که پيروان زنگيان مي­باشند، خراب شود.[7] از کتاب‌هاي تاريخي چون شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، کامل ابن اثير و مروج الذهب مسعودي بهره برده است (همان: 55 ـ 57).

مرجعيت قرآن در فهم حديث

قرآن معيار اصلي سنجش محتواي احاديث و مهم ترين مأخذ و مرجع مورد استفاده در دستيابي به فهم صحيح از روايات است. علامه مجلسي از آيات قرآن در موارد متعددي براي رسيدن به فهم صحيح از حديث استفاده مي‏کند. وي در بسياري از موارد آيات قرآن را شاخص فهم حديث شناسانده است. درواقع برداشت درست و صحيح از حديث را با توجه به مفاهيم آيات قرآني بيان کرده است. براي نمونه بر اساس حديثي از پيغمبر پرسيدند:

آيا شيعه از وجود قائم در مدت غيبتش، بهره‏مند مى‏شود؟ حضرت فرمود: آرى؛ به خداوندى كه مرا به پيغمبرى مبعوث گردانيده؛ آن­ها از وجود او منتفع مي­شوند و از نور ولايتش در طول غيبت استضائه مي­كنند؛ چنان كه از آفتاب پشت ابر استفاده مي‌برند.» علامه در توضيح روايت به آيه 33 سوره انفال استناد مي‏کند و مي‌فرمايد: اگر آن‌ها نبودند مردم به وسيله اعمال زشت مستحق انواع عذاب الاهى بودند؛ چنان كه خداوند فرموده است: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ … (مجلسي، 1421، ج21: 344).

علامه آياتي از قرآن (حدود 66 آيه) را که در روايت‏هاي مختلف تأويل آن را به امام زمان دانسته­­ از کتاب­هاي مختلف تفسيري در باب پنجم از تاريخ الحجه بيان كرده است که نمونه اي از آن را مي­نگريم: از کتاب تفسير قمي در ذيل آيه هشتم سوره هود: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّةٍ مَعْدُودَة….»، آمده است: «امه معدوده» اصحاب قائم آل محمد است که سيصد و سيزده نفر مي­باشد (مجلسي، 1403، ج51: 44).

علامه با توجه به اين‌که بطون آيات در يک سطح نيستند و برخي نسبت به برخي ديگر از عمق و ژرفاي بيش‌تر برخوردارند؛ در بررسي روايات به اين امر، يعني مراتب بطون آيات و دشواري فهم آنها توجه داده است. به عنوان نمونه، در روايتي از علي معناي آيه شريفه «أن اشکر لي و لوالديک؛ اين که از من و از پدر و مادر سپاسگزاري کني»(لقمان: 31)؛ سؤال شد. ايشان در پاسخ فرمود:

الوَالِدَانِ اللَّذَانِ أوْجَبَ اللّهُ لَهُمَا الشُّکْرَ، هُمَا اللَّذانِ وَلَدا العِلْمَ وَ وَرَّثَا الحُکْمَ…؛ مقصود از والدين که خداوند، سپاسگزاري از آنان را لازم دانسته، کساني هستند که دانش مي­آفرينند و حکمت را به ميراث مي­گذارند.

علامه مجلسي در تبيين اين روايت چنين آورده است:

…والتأويل الوارد في الخبر من أغرب التأويلات، علي تقدير صدوره عنهم، من البطون العميقة البعيدة عن ظاهر اللفظ و علمه عند من صدر عنه؛ تأويلي که در اين رواياتْ آمده، از پيچيده ترين تأويل هاست و اگر اصل صدور آن‌ها را از اهل بيت بپذيريم، بايد آن را از جمله بطن‌هاي عميق قرآن بدانيم که از معناي ظاهري لفظ دور بوده و آگاهي از آن نزد ائمه است.

چنان که پيداست، ايشان، تأويل پدر و مادر مورد اشاره در آيه شريفه را به بنيان گذاران علم و حکمت، تأويل غريب و ناآشنا دانسته و عميق بودن بطن آيه را از جهت دور بودن آن از ظاهر لفظ بر شمرده است. ايشان در جايي ديگر، تأويل چاه تعطيل شده و قصر برپا را ـ که در آيه شريفه «وبئر معطلة و قصر مشيد» (حج: 22)، آمده؛ به ترتيب، به امام خاموش و امام گويا تفسير شده است نيز، از جمله تأويل‌هاي غريب و نامأنوس دانسته است. مقصود ايشان از تأويل غريب، ژرفاي عميق باطن آيه است که از دسترس ظاهر دور است و در روايت به آن اشاره شده است (نصيري، 1380: 3).

عقل باوري

بحارالانوارکه دايرة المعارف علوم نقلي شيعه است، از مسائل عقلي بيگانه نبوده و مجموعه­اي از دانش معقول و منقول را در خود جاي داده است (نورالدين، 1388: 253). علامه مجلسي درآثار خود به نقل به تنهايي بسنده نكرده، بلكه ادله عقلي را نيز بيان كرده‌، براي عقل شش معني ذکر كرده است (مجلسي،1403، ج1: 99). علامه مجلسي معتقد است که عقل بايد در ذيل وحي حرکت کند و در غير از مباحث اوليه (که در آن‌ها عقل مستقل عمل مي‌کند) در مابقي موارد عقل بايد در کنار وحي و در ذيل نور وحي حرکت کرده و به فهم و تبيين آن بپردازد. علامه در جلد هفتم بحارالانوار برخي از مباني شيعه را در اعتقاد به ائمه اثبات مي‏کند؛ از جمله ضرورت احتياج به امام؛ امامت با تعيين و نص؛ لزوم شناخت امام و وجوب اطاعت امام.

ايشان براي اثبات وجود امام زمان و طولاني بودن عمر ايشان از کتاب کشف الغمه اربلي علاوه بر ادله نقلي ادله عقلي را عنوان مي‌كند:

پاسخ کسي که از راه طول زمان غيبت، منکر مهدي شده است به دو گونه است: نقلي و عقلي… (مجلسي،1421، ج21: 77).

نمونه ديگر در باب دوازهم تاريخ الحجه علامه مجلسي گفتار شيخ طوسي را در زمينه اثبات غيبت وجود اقدس امام زمان بيان مي­کند و به رد عقيده کيسانيه، ناووسيه، واقفيه و رد عقائد باطل فرقه­هاي گمراه درباره آن حضرت پرداخته، اشکالات را مطرح و پاسخ‌ها را بيان مي­کند (همان: 127 ـ‌158) و در آخر خود علامه بيان مي­کند:

به نظر ما خوب است كه پاسخ مخالفين را بدين گونه بدهيم كه لطف در صورتى‏شرط تكليف است كه مشتمل بر مفسده‏اى نباشد. درباره امام زمان هم مي‌گوييم:

ممكن است آشكار بودن حضرت براى معتقدان مشتمل بر مفسده عظيم باشد؛ به طورى كه موجب استيصال و احتياج آن­ها شود و ناگفته معلوم است كه ظاهر بودن امام با اين حالت براى معتقدين به حضرتش لطف نيست» (همان: 159).

اختلاف و تعارض

اختلاف اخبار و تعارض به تنافي و ناسازگاري در مفاد و مدلول خبرها و روايات اطلاق مي‏شود که خود اسباب و عوامل متعددي دارد (دلبري،1386: 35-40). اگر در سخنان معصومين توهم تناقضي حس شود، از باب علل مختلف مي­باشد؛ چنان‌كه امام علي مي‌فرمايند:

بدانيد که سخن شاخه­ها و حالت­هاي گوناگوني دارد،…و کلام تحت تأثير حالت­هاي گوناگون است (مسعودي،1384: 189).

لذا اختلاف و تعارض از دانش­هاي مهم حديثي است که شناخت آن براي عالمان و دانشوران ضروري است. علامه مجلسي در ذيل روايات به اين مهم توجه داشته‏ و در مواردي به برطرف نمودن اين اختلاف و تعارض سعي دارد. براي نمونه علامه رواياتي از کتاب‌هاي کافي و کمال الدين بيان كرده که تولد حضرت حجت را در سال 255 هجري بيان کرده ‏است: «كا، [الكافي‏] وُلِدَ لِلنِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ» (مجلسي، 1421، ج21: 7) و در روايت ديگر که آن هم از کتاب کمال الدين شيخ صدوق و غيبت شيخ طوسي است، تولد حضرت را در سال 256 هجري بيان کرده است:

ك، [إكمال الدين‏] جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ خَرَجَ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ ع حِينَ قُتِلَ الزُّبَيْرِيُّ هَذَا جَزَاءُ مَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي أَوْلِيَائِهِ زَعَمَ أَنَّهُ يَقْتُلُنِي وَ لَيْسَ لِي عَقِبٌ فَكَيْفَ رَأَى قُدْرَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وُلِدَ لَهُ وَ سَمَّاهُ م‏ح‏م‏د سَنَةَ سِتٍّ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ؛ در كتاب كمال الدين از معلي بن محمد روايت نموده كه گفت: از امام حسن عسكري نقل شد كه زماني كه زُبيري به قتل رسيد حضرت فرمود: اين است پاداش كسي كه نظر رحمت حق را نسبت به اوليايش دروغ دانست و گفته بود مرا خواهد كشت و فرزندي نخواهم داشت كه جانشين من باشد؛ ولي او ديد كه خود كشته گشت و خداوند فرزندي به نام (م‌ح‌م‌د) در سال 256 هجري به من عطا كرد. (همان).

علامه بين اين دو گونه روايت چنين رفع تعارض مي­كند: 1. از نظر نحوي: روايتي که سال ولادت حضرت را 256 هجري مي­داند، شايد اين عدد ظرف براي کلمه قتل يا خرج باشد. 2. علامه احتمال ديگري هم داده­ است که شايد يکي از تاريخ­ها به قمري و ديگري به شمسي باشد.

تقيه

از جمله علل و عوامل پيدايش تعارض در روايات وجود شرايط «تقيه» است. تقيه يکي از اصول و مباني شيعه است که در روايات از آن فراوان ياد شده است. تقيه مخفي کردن حق و مخفي نگاه داشتن اعتقاد به حق است؛ و پرده پوشي از مخالفان؛ و اين‌که در مقابل دشمن کاري را که به دين يا دنياي تو ضرر مي‌رساند، انجام ندهي (مفيد،1414: 66). در برخي روايات، ائمه خود به صراحت به تقيه كردن سفارش كرده و در برخي خود علامه نظر بر تقيه داشتن موضوع روايت داشته ‏است.

در روايتي از کتاب غيبت نعماني امام فرمايند: …

قَالَ إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِيعَتِنَا فَقِيهاً حَتَّى يُلْحَنَ لَهُ فَيَعْرِفَ اللَّحْنَ.» (مجلسي،1421، ج21: 87).

علامه مجلسي بيان مي‏کند كه «حتي يلحن..»؛ يعني با رمز و ايما و تعريض از جهت تقيه و مصلحت سخن گفته شود وشيعيان ما اين نکته را مي‏دانند.

نمونه ديگر روايتي از کتاب کافي و ارشاد آمده است:

كا، [الكافي‏] شا، [الإرشاد] عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ لَمَّا مَاتَ أَبِي وَ صَارَ الْأَمْرُ إِلَيَّ كَانَ لِأَبِي عَلَى النَّاسِ سَفَاتِجُ مِنْ مَالِ الْغَرِيمِ يَعْنِي صَاحِبَ الْأَمْرِ قَالَ الشَّيْخُ الْمُفِيدُ وَ هَذَا رَمْزٌ كَانَتِ الشِّيعَةُ تَعْرِفُهُ قَدِيماً بَيْنَهَا وَ يَكُونُ خِطَابُهَا عَلَيْهِ لِلتَّقِيَّةِ…. (همان: 223).

علامه مجلسي بيان مي­کنند: «غريم» در ابتداي روايت از باب تقيه گفته شده و مقصود امام زمان است و بعد به توضيح اين لفظ مي‌پردازند که چرا اين واژه به کار برده شده است. اين لفظ يا به معني بدهکار يا طلبکار است. اگر مقصود معني اول باشد، بايد گفت امام زمان بدهکار مردم است؛ زيرا مردم او را مي­طلبند تا علوم و احکام دين را از وي بگيرند؛ ولي او روي مصالحي از جامعه غايب شده؛ پس او غريم و مديون مردم و غايب و پنهان است و اگر به معني دوم باشد، خيلي روشن است؛ زيرا اموال امام در دست مردم و به ذمه آن‌ها است و بنابراين امام طلبکار مردم است.

نمونه ديگر روايتي است که خود ائمه در روايات ما را به تقيه امر مي‏کنند:

… كُونُوا كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الطَّيْرِ…؛ مانند زنبور عسل ميان پرندگان باشيم؛ يعني آنچه از دين حق در دل خود داريد براي دشمنان ظاهر نگردانيد که شما را مي­کشند؛ چنان‌كه زنبور عسل آنچه در شکم دارد براي پرندگان آشکار نمي‏سازد كه اگر آن را آشكار سازد، او را نابود خواهند ساخت (همان: 223).

بينش تاريخي علامه

علامه تاريخ را با واقعيت گرايي و پرهيز از هر گونه مبالغه و خيال پردازي از طريق روايات بيان و در نگارش تاريخ خود سعي كرده‏ تا با ارائه دادن سلسله سند امکان نقد بيروني را فراهم کند که اين خود مجالي براي نقد متن است و امکان ارزيابي و بررسي متن روايت را ايجاد مي‏کند. در غير اين صورت، تمام اعتماد ما بر روي شخص علامه مجلسي باقي مي­ماند.

ويژگي بارز ديگر که از نظر تاريخي حائز اهميت است اين‌که وقتي يک واقعه را از منابع مختلف نقل مي‏کند، روايت­هاي مختلف را که ديدگاه‌هاي متفاوتي دارند، مخلوط نمي­کند؛ يعني هر واقعه و داستاني را جدا از واقعه ديگر نقل مي‏کند و نظر شخصي خود را در روايت‏ها وارد نمي‏کند.

ويژه بارز ديگر علامه که ايشان را از ديگران متمايز مي­گرداند، تفحص علامه و بيان احاديث از کتاب‌هاي مختلف است. علامه براي يک موضوع روايت‏هاي متعدد از راويان و کتاب‌هاي گونه‌گون بيان مي‏کند. از جمله ابزارهايي که علامه درتاريخي نگري خود به کار مي‌برد، شواهد تاريخي، منقولات ديگران، اخبار مشهور و روايات تاريخي است که در ذيل به دو نمونه اشاره مي‌کنيم.

شواهد تاريخي

منابع تاريخي که محققان از آن استفاده مي‏کنند بر سه قسم است: منابع باستان شناسي، منابع اطلاعات کتبي، منابع اطلاعات شفاهي. مدارک باستان شناسي بسيار متنوع است (شارل، 1375: 276). منابع باستان شناسي از اسنادي استخراج مي‌شوند که هيچ گاه در متون ثبت نشده و بعد از گذشت چند نسل تنها از طريق کاوش­هاي باستان شناسي در اختيار ما قرار گرفته است (همان). منابع مکتوب مدارکي هستند که به صورت کتبي نوشته شده و منابع شفاهي اسنادى هستند که سينه به سينه منتقل شده يا در خاطرات مردم قرار دارند و از حافظه‌ها گرفته مى‌شوند.

علامه مجلسي در روش خود به منابع باستان شناسي هم توجهي داشته‏اند؛ هرچند از منبع مکتوب بيان مي‏کنند؛ از آن جمله مي­توان به الواح و صخره هايي که درباره حضرت مهدي نوشته شده است؛ اشاره داشت:

علامه از کتاب مقتضب الاثر ابن عياش نقل مي‏کند که خبر رسيده شهري از طلا يا سرب يا برنز را حضرت سليمان بنا کرده و گويند سليمان به جني‌ها دستور داد که آن را بنا کنند و…. بر روي ديوار آن شهر اشعاري نوشته شده است به اين مضمون که سليمان پس از بنا کردن شهر و… از دنيا مي‌رود و از اولاد هاشم بهترين مولود به وجود آيد و خداوند او را با نشانه‌هاي مخصوص در نزد مردم جهان ممتاز گرداند. آن‌ها پيشوايان دوازده‏گانه و حجت پروردگارند تا زمانى كه قائم آن‌ها به فرمان خداوند قيام كند و اين هنگامى است كه او را از آسمان به نام صدا زنند (مجلسي،1421، ج21: 127).

نمونه ديگر: علامه بيان مي‏کند که در لوح اهرام مصر نوشته‌اي از آمدن امام زمان خبر مي­دهد که ريان بن دومغ[8] جمله اي را بر اهرام مصر نوشته بود:

…. من صاحب همه اهرام مصر هستم…در اهرام گنج­هاى زياد و عجايب بسيار هست، … روزى فرا مى‏رسد كه ولى پروردگار من قفل­ها از اين اسرار بگشايد و عجايب كار و صنعت مرا آشكار سازد! او كسى است كه در آخر الزّمان و در اطراف خانه خدا ظاهر مى‏شود. و كارش بالا مى‏گيرد و نامش مشهور ميگردد. گروه انبوهى از مردم هنگام ظهورش كشته خواهند شد و جمعى او را اطاعت مي‌كنند.[9]

فهم شناسي غيبت و عمر امام زمان در پرتو تاريخ

علامه در باب سيزدهم سعي كرده است غيبت امام زمان را با توجه به غيبت انبيا قابل فهم گرداند. علامه در اين باب به حديث سدير صيرفي از کتاب کمال الدين شيخ صدوق اشاره کرده است…….که امام صادق فرمودند:

…..خداوند سه چيز را در مورد پيغمبران عملي ساخت، در خصوص قائم ما نيز عملي مي­سازد: ولادتش را مانند ولادت موسي و غيبتش را چون غيبت عيسي و طول عمرش را بسان طول عمر نوح مقدر فرموده، و سپس طول عمر بنده صالح خدا، خضر پيغمبر را دليل طول عمر آن حضرت قرار داده است و بعد علل هر کدام از اين معاني را شرح مي‌دهد…….. (همان: 162 ـ 165).

علامه مجلسي در باب چهاردهم بحارالانوار به اخبار معمرين تاريخ بشر و دفع استبعاد مخالفين غيبت طولاني آن حضرت پرداخته بيش‌تر موارد را از کتاب کمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق عنوان كرده است. ازجمله کساني که عنوان شده اند ابو دنياي معمر، لقمان بزرگ عاد پانصد و شصت سال و به روايتي ديگر سه هزار و پانصد سال عمر كرد. هبل بن عبدالله کنانه هفتصد سال و…[10]. در ادامه روايتي را از اهل سنت بيان مي‏کند که پيغمبر اکرم فرمود: آنچه در مردم پيشين بوده طابق النعل بالنعل در اين امت نيز هست. اين‌گونه عمرهاي طولاني و غيبت­هايي که براي پيغمبران در قرون گذشته واقع شده از نظر تاريخي ثابت و صحيح است. بنابراين، منکرين براي انکار وجود قائم آل محمد و غيبت و طول عمر آن­ حضرت با آن همه اخباري که از پيغمبر و ائمه درباره او رسيده چه راهي دارند (همان: 189)؟

علامه بعد از اين همه مثال تاريخي، در برابر ايراد کساني که به طول عمر حضرت ايراد وارد مي‏کنند، پاسخي عقلي هم از سيد مرتضي عنوان مي­دارد. (مجلسي،1403، ج‏51: 287). گفتاري هم از علامه کراجکي در اين باب وجود دارد که تمام پيروان اديان آسماني در اين عقيده متفقند که عمرهاي زياد و طول آن امر جايزي است؛ چنان که تورات هم متضمن اين معني است و از اين حيث ميان يهود در گفته تورات اختلافى نيست.[11]

نتيجه گيري

  1. کتاب بحارالانوار علامه مجلسي هم از نظر حديثي و هم از نظر تاريخي منبعي با ارزش براي ماست. علامه با استفاده از منابع کهن،متعدد و متنوع روايي، رجالي، تفسيري، ادبي و تاريخي، حدود 1297 روايت را در 31 باب دسته­بندي و به نيكويي ساختاربندي كرده است.

  2. علامه اعتبار منابع حديثي را يکسان نمي‌داند و در مقدمه کتاب خود بحثي به عنوان توثيق المصادر دارد. در تاريخ الحجه بيش‌ترين روايت ايشان از منابعي چون الغيبه طوسي و الغيبه نعماني و اکمال الدين و اتمام النعمه و کافي است که از اعتبار زيادي برخوردار هستند.

  3. علامه تاريخ را با روش روايي و حديث را با سند بيان مي‏کند که از نظر تاريخي کمک کننده ما در نقد بيروني است و مجالي براي نقد متن ايجاد مي‏کند. علامه همين‌طور زماني که يک واقعه را از منابع مختلف ذکر مي‌کند، روايت­هاي مختلف را که ديدگاه‌هاي متفاوتي دارند با هم مخلوط نمي‏کند و تحليل و نظر خود را بعد از روايت بيان مي­کند که اين نظريه‌هاي ايشان ذيل روايات خيلي اوقات، راهگشاي مسائل تاريخي است.

  4. علامه مجلسي در بررسي روايات تاريخ الحجه براي رسيدن به فهم احاديث ابتدا صحت متن روايت را احراز مي‏کند و بعد از دريافت فهم متن با قرينه­هاي گوناگون مقامي و کلامي به دنبال مراد جدي گوينده مي‏باشد. در واقع به فهم ظاهري متن بسنده نكرده است و به دنبال کشف مراد جدي گوينده است.

  5. کتاب علامه منبع غني از حديث و روايت است و اولويت نگاه روايي علامه بر نگاه تاريخي واضح است. علامه به تاريخ با ديد ابزاري نگاه کرده و درواقع تاريخ در خدمت علامه است و براي اثبات باورهاي خود تاريخ را اثبات کرده است.

منابع

قرآن كريم.

  1. آزادي، پرويز، (بهار و تابستان 1390). بررسي جايگاه اهميت و اعتبارسنجي کتاب کمال الدين و تمام النعمه، مشهد، مطالعات قرآن و حديث، سال چهارم، شماره دوم.

  2. ابن بابويه، محمدبن علي (1382). کمال الدين و تمام النعمه، قم، دارالحديث.

  3. ابن نديم، محمدبن اسحاق (2009م). الفهرست، ترجمه محققين، د. أيمن فواد وليد، مؤسسه الفرقان للتراث الاسلامي.

  4. پاکتچي، احمد (1391ش). نقد متن، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق.

  5. حلي، ابن داود(1383 ق). رجال ابن داود، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

  6. دلبري، علي (1386). مباني رفع تعارض اخبار، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامي رضوي.

  7. رحمان ستايش، محمدکاظم (1385). آشنايي با کتب رجالي شيعه، تهران، انتشارات سمت.

  8. عياشي، محمد بن مسعود (1380ق). کتاب التفسير، تهران، چاپخانه علميه.

  9. شارل، شاماران (1375). روش­هاي پژوهش در تاريخ، ترجمه: ابوالقاسم بيگناه و ديگران، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي.

  10. شبيري، سيدمحمد جواد (1375). «تصحيف و تحريف» دانشنامه جهان اسلام، زير نظر غلامعلي حداد عادل، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي.

  11. صفري فروشاني، نعمت الله (تابستان، 1386). «شيخ مفيد و تاريخ نگاري او در کتاب الارشاد»، فصلنامه شيعه شناسي، سال پنجم، شماره 18.

  12. طوسي، محمد بن حسن (بي‌تا). الفهرست، حجج، عبدالعزيز حلب حبائي، قم، مكتبة المحقق الطباطبائي.

  13. عابدي، احمد (1378). آشنايي با بحارالانوار، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

  14. فيروزآبادي، محمدبن يعقوب (بي‌تا). القاموس المحيط، بيروت، دارالکتب العلميه.

  15. مامقاني، عبدالله (1413ق). مقباس الهداية في علم الدراية، قم، بي‌نا.

  16. مجلسي، محمدباقر الف (1421ق). بحارالانوارالجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار، تحقيق: شيخ محموددرياب، بيروت، دارالتعارف.

  17. ــــــــــــــــــ ب (1403ق). بحارالانوارالجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار، بيروت-لبنان، موسسه الوفاء الاسلامي.

  18. ــــــــــــــــــ (1375). بحارالانوار(مهدي موعود)، ترجمه: علي دواني، تهران، دارالکتب الاسلاميه.

  19. مسعودي، عبدالهادي (بهار و تابستان 1392). «اعتبارسنجي منابع تفسير روايي شيعه»، مجله تفسير اهل بيت.

  20. ــــــــــــــــــ، (1384). روش فهم حديث، تهران، انتشارات سمت.

  21. ــــــــــــــــــ، (1389). درسنامه فهم حديث، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحديث.

  22. مفيد، محمدبن محمدبن نعمان (1414ق). تصحيح اعتقادات الاماميه، بيروت، دارالمفيد.

  23. نادري، مرتضي (زمستان1391). «اعتبار و تداول کتاب الغيبه نعماني»، فصلنامه تخصصي مطالعات قران و حديث سفينه، سال دهم، شماره 37.

  24. نجاشي (1408ق). رجال النجاشي، تحقيق: سيد موسي شبيري زنجاني، قم، انتشارات اسلامي.

  25. نورالدين، حيدر (بهار 1388). «نقش عقل در معرفت از ديدگاه علامه مجلسي»، شماره 39، پژوهش‌هاي فلسفي- کلامي.

  26. نصيري، علي (زمستان1380). «علامه مجلسي و تعامل با روايات تفسيري اهل بيت»، شماره22، مجله علوم حديث.

[1]. به‏طور مثال در مورد كلمه« وقب» يكى از معانى آن را دخل مى‏داند و در اين مورد به آيه‏(غاسقٍ اذا وَقَب) استشهاد مى‏كند:« از شر هر موجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مى‏شود، به خدا پناه مى‏برم».

[2]. موارد بيشتر رک: بحارالانوار، ج‏51: 40 و 300، ج 21 : 33؛ بحارالانوار، ج‏52 :30 و40.

[3]. ج، [الإحتجاج‏] عن حنان بن سدير مثله، بحارالانوار، ج‏51: 133، ج21: 101 باب سوم حديث اول، بحارالانوار، ج‏51: 150، ج21: 115، باب هفتم، حديث اول.

[4]. بحارالانوار، ج‏51: 66، ج21: 54 (باب ششم، حديث سوم)، أقول قد مضى كثير من الأخبار في باب النصوص على الاثني عشر و بعضها في باب علل أسمائه، بحارالانوار، ج‏52: 93.

[5]. إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِيهِ سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ ابْنُ أَمَةٍ سَوْدَاءَ؛ صاحب الامر سنتي از يوسف دارد، او فرزند كنيزي سياه است (مجلسي، 1403، ج51: 291).

[6]. براي ديدن روايات مراجعه کنيد به مقدمه کتاب ترجمه مهدي موعود علي دواني در بحث راجع به مادر امام زمان.

[7]. اشاره به داستان «صاحب الزنج» است که در بصره قيام کرد.

[8]. او پدر عزيز مصر است كه حضرت يوسف در خانه او و همسرش، زليخا بوده است. عزيز هفتصد سال و پدرش «ريان» هزار و هفتصد سال و پدر ريان «دومغ» سه هزار سال در جهان زيستند.

[9]. علامه مجلسي اين روايت را از کتاب اکمال الدين شيخ صدوق بيان مي‏کند.

[10]. معمريني که ذکر شده است بسيار است براي مطالعه بيشتر به تاريخ الحجه بحارالانوار باب چهاردهم معمرين مراجعه نماييد.

[11]. در تورات نوشته است: حضرت آدم ابو البشر نهصد و سى سال در جهان زيست؛ شيث نهصد و دوازده سال؛ انوش نهصد و پنج سال، … ابراهيم صد و هفتاد و پنج سال؛ اسماعيل صد و سى و هفت سال؛ اسحاق صد و هشتاد؛ سال بحارالانوار، ج‏51: 292؛ ج21: 218.

نویسندگان:

مريم نساج - علي راد

 


چاپ   ایمیل