گونه‌هاي يادکرد امام مهدي عج در قرآن و روايات تفسيري

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 19 - 38 دقیقه)

65b

چكيده

دوران ظهور امام مهدي ، زمان تحقّق غايت آفرينش انسان در زمين است و در قرآن فراوان از آن سخن رفته است. در تحقيق حاضر، با کمک روايات، سه گونه ياد کرد امام مهدي در قرآن معرّفي مي‌شوند که عبارتند از: 1- يادکرد مستقيم امام مهدي؛ 2- يادکرد امام مهدي ضمن بيان سرگذشت پيامبران الاهي و مردمان پيشين؛ 3- يادکرد امام مهدي ضمن بيان مثال هايي از پديده‌هاي طبيعي. آن‌گاه ضمن بررسي نمونه هايي از هر گونه، با تکيه بر روايات نشان داده مي‌شود شمار آياتي که درباره امام مهدي و آينده جهان پيام دارد، بيش از مواردي است که به طور مستقيم به پيوند آن با امام مهدي در روايات اشاره شده است و با تدبّر در اين آيات مي‌توان حقايق فراواني درباره امام مهدي و دوران ظهور از قرآن استنباط و از درستي بخش عمده روايات مهدويت در عرضه به قرآن، دفاع كرد.

 

مقدمه

خداوند حکيم، انسان و جهان را براي هدفي آفريده و قرآن كريم کساني را که آفرينش جهان را بيهوده و بي‌هدف مي‌دانند، مذمّت مي‌فرمايد (ص: 27) و اين هدف را در آياتي چند تبيين فرموده است (ذاريات: 56؛ بقره:30؛ ملک:2) و با تأکيد بر صفت عزّت و شکست ناپذيري خود، تحقّق اين هدف را وعده مي‌دهد (نور:55؛ مائده: 54). دوران ظهور امام مهدي ، زمان تحقّق وعده الاهي بر زمين و رسيدن بشر به غايتي است که براي آن آفريده شده است. از اين رو، در قرآن آينده روشن جهان در دوران ظهور امام مهدي ترسيم شده است. اگرچه همچون ساير امامان بر نام ايشان تصريح نشده؛ ويژگي‌هاي شخصي امام مهدي و نقش ايشان در جهان و رويدادهاي دوران ظهور و آينده جهان، به صورت‌هاي گوناگون و در آيات فراوان بيان شده و در روايات تفسيري شيعه و اهل سنت از آن سخن رفته است. برخي از نويسندگان اين روايات را که بنابر تحقيقات دانشمندان از اصالت و اعتبار و تواتر اجمالي برخوردار است (اکبرنژاد، 1383: 180؛ صافي گلپايگاني،1400: 64-65؛ مهدوي راد، 1381: 354)؛ در تاليفاتي گردآوري كرده‌اند؛ تاليفاتي مانند:

جلد سيزده بحارالانوار، علامه مجلسي؛ المحجة في ما نزل في القائم الحجة، سيد هاشم بحراني؛ معجم احاديث الامام المهدي ، شيخ علي کوراني؛ موسوعة المصطفي و العترة، حسين شاکري؛ سيماي امام زمان در آيينه قرآن، علي اکبر مهدي پور؛ المهدي الموعود في القرآن الکريم، محمد حسين رضوي؛ پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدي ؛ جعفر شيخ الاسلامي؛ غريب غيب در قرآن، محمد حسين صفا خواه؛ اثبات مهدويت از ديدگاه قرآن، علي صفائي کاشاني؛ القرآن يتحدث عن الامام المهدي ، مهدي حسن علاء الدين (رضايي اصفهاني، 1388: 52).

البته در اين‌باره، از جمع آوري آيات و روايات تفسيري دغدغه‌اي فراتر وجود دارد. يکي از مهم‌ترين ملاک‌هاي سنجش درستي احاديث، عرضه آن به کتاب خداست. سخن در اين است که آيا مي‌توان از ظواهر کتاب خدا که تبيان همه مسائل است، حقايقي درباره امام مهدي و نقش ايشان در آينده جهان دريافت كرد؟ اين که احاديث مهدويت را به کدام دسته از آيات قرآن مي‌توان عرضه کرد؟ اساسا خداوند در کتاب خود، به چه صورت هايي از امام مهدي يادکرده است؟

شناسايي مورد اخير، يعني گونه‌هاي يادکرد امام مهدي که مسئله اصلي اين پژوهش است؛ چنان که خواهد آمد، بستر ساز توسعه آيات مهدوي در پرتو رواياتي است که ملاک بازشناسي اين آيات را به دست مي‌دهد. در اين صورت، علاوه بر آياتي که در روايات به صراحت از پيوند آن با امام مهدي سخن مي‌گويد، آيات ديگري کشف مي‌گردد که حاوي پيام هايي درباره امام مهدي است؛ اگرچه در روايات به طور مستقيم از آن سخن نرفته است.در اين پژوهش، با تبيين تمام آيات مهدوي در سه دسته، زمينه بازشناسي بسياري از آيات مهدوي که از سوي عموم پژوهشگران مغفول مانده است، فراهم مي‌گردد؛ به اين صورت که روشن مي‌شود، قرآن به سه صورت از امام مهدي ياد كرده است:

  1. به طور مستقيم به ترسيم آينده روشن حيات بشري پرداخته که بنابر روايات معتبر شيعه و سنّي با دوران امام مهدي پيوند دارد.

  2. سنّت‌هاي پايدار الاهي را در قالب سرگذشت پيامبران و مردمان پيشين بيان كرده و آن را نمونه و نشانه‌اي براي وقوع اين سنّت‌ها در دوران پيامبر خاتم خوانده است که اجراي برخي از اين سنّت‌ها تا دوران آخرين وصي پيامبر خاتم به تأخير افتاده است. بنابراين، بسياري از داستان‌هاي قرآن به عنوان نمونه و نشانه اي براي ويژگي‌هاي امام مهدي و دوران ظهور بيان شده است.

  3. پديده هايي در جهان طبيعت را به عنوان مثالي براي جايگاه امام مهدي در جهان بيان کرده است.

آن گاه با استناد به روايات تأکيد مي‌شود که بسياري از آيات قصص قرآن و نه تنها مواردي که در روايات مستقيما به پيوند آن با امام مهدي اشاره شده، در دسته دوم جاي دارند.

همچنين با تکيه بر روايات، روشن مي‌گردد بسياري از آيات که در وصف آينده جهان است و از سوي مفسران به احوال قيامت دانسته مي‌شود، در واقع به روزگار امام مهدي نيز اشاره دارد.

اکنون به دليل تکيه اين مقاله بر احاديث تفسيري، مبناي علماي شيعه در اعتماد به روايات تفسيري را به طور کوتاه مرور مي‌کنيم. سپس نمونه هايي از هر سه گونه يادکرد امام مهدي را در قرآن ارائه مي‌دهيم:

حجيت روايات تفسيري

در مقاله‌اي با عنوان «حجيت خبر واحد از نفي تا اثبات» تاريخچه روش سنجش اعتبار روايات در ميان متقدمان شيعه و اهل سنت بررسي شده است، مقاله مذكور گوياي آن است كه اكنون دانشمندان مسلمان حجيت خبر واحد ثقه را پذيرفته‌اند (طارمي، 1392: 166-173).

البته دانشمندان در حجيت خبر واحد در حوزه روايات فقهي و غير آن همداستان نيستند. در اين ميان، دانشمنداني چون آيت‌الله خوئي(1394: 398؛ بي‌تا: 180و239)؛ آيت‌الله فاضل لنکراني(1384: 174-176)؛ آيت‌الله سبحاني(بي‌تا: 490)؛ آيت‌الله معرفت (1379: 142-146)؛ با تأکيد بر اين نکته که سيره عقلا بر قبول خبر واحد شخص ثقه استوار است؛ ميان حجّيت خبر واحد در احکام فقهي و غير آن تفاوتي قائل نيستند.

استاد مهدوي راد از نظر روش شناسانه بحث حجيت خبر واحد را مورد نقد قرار داده و آن را مخدوش مي‌داند. ايشان مي‌نويسد:

اين بحث که در اصول فقه شيعه، زياد مجال طرح نداشته و يکي از نزاع‌هاي اشاعره و معتزله بوده است؛ يک مشکل روش شناسانه دارد و آن اين است که روايات را به طور کلي به دو دسته فقهي و غير فقهي تقسيم كرده‌اند؛ سپس حجيت روايات اعتقادي را به دليل مشکلات عقيدتي (که سلفيون با حجّت دانستن روايات اعتقادي پيدا کردند) نپذيرفته‌اند. در پي آن، روايات اعتقادي را که در مقابل روايات فقهي بود، به عنوان «روايات غير فقهي» مطرح نموده و به عدم حجّيت خبر واحد در آن‌ها قائل شده‌اند؛ در حالي که اين تقسيم بندي درست نيست؛ چراکه نبايد روايات غيرفقهي را با روايات اعتقادي مقوله‌اي مساوي دانست؛ زيرا روايات غير فقهي، مشتمل بر اخبار تفسيري، تاريخي، معيشتي، اجتماعي، اخلاقي و نيز اعتقادي است. پس، اخبار اعتقادي تنها يکي از انواع روايات غير فقهي است، نه همه آن. اگر چنين دسته بندي را از آغاز درست انجام مي‌دادند، به نظر مي‌رسد کساني که به عدم حجيت روايات تفسيري قائل شده‌اند؛ به حجيت آن، اذعان و اعتراف مي‌كردند؛ بدين دليل که اگر حجيت خبر واحد را سيره عقلا بدانيم، نه جعل شارع، آن‌گاه سيره عقلا، اين تفکيک را برنمي تابد و در همه حوزه‌ها قابل اطمينان بودن آن راتثبيت مي‌کند؛ چه فقه، چه تفسير و چه غير آن (مهدوي راد،1383: 211-214).

آيت‌الله معرفت نيز درباره نقش صحت سندي، در پذيرش خبر واحد تفسيري گفته‌اند:

ارزش خبر واحد در تفسير و تاريخ، تنها با در نظر گرفتن خود متن تعيين مى‏شود، نه سند آن؛ يعنى محتواى حديثى كه وارد شده تا ابهام موجود در يك موضوع را برطرف كند؛ در نظر گرفته مى‏شود و خود متن خبر شاهد صدق آن خواهد بود و اگر ابهام را برطرف نكند- هر چند از نظر سند صحيح باشد- دليلى بر پذيرش تعبّدى آن نداريم (معرفت، 1379، 2: 25).

در اين مقاله نيز با تکيه بر مبناي مذكور به روايات کتاب‌هاي مورد اعتماد شيعه استناد جسته ايم.

1- يادکرد مستقيم امام مهدي و دوران ايشان

عقيده به امام مهدي از عقايد مسلّم فريقين است که روايات فراواني از رسول خدا و اهل بيت معصوم ايشان درباره آن نقل شده است و اين روايات به بيان صاحب نظران از تواتر معنوي برخوردار است (مهدوي راد، 1381: 351-367)؛ حتّي آن دسته از روشنفکران اهل سنّت که در پي مخدوش ساختن اين انديشه به تضعيف احاديث آن پرداخته‌اند، به اعتبار دست کم چهار حديث گواهي داده اند که همين احاديث براي اثبات درستي اساس اين انديشه بسنده مي‌کند (اکبرنژاد، 1383: 180). بنابراين، قرآن که هرچيزي در آن بيان شده است (نحل: 89) ؛ بي‌ترديد از اين اصل اعتقادي اسلام نيز سخن گفته است؛ از جمله در آياتي که به طور مستقيم از آينده روشن جهان در پايان حيات بشر در زمين سخن مي‌گويد؛ مانند آياتي از قرآن که پيروزي جبهه خدا و رسولان (مجادله:21)، و صالحان (نور:55) را نويد مي‌دهد و از تحقق دين خدا (فتح:28؛ توبه:23؛ صف:9) و ظهور تامّ نور خدا بر زمين (توبه:32؛ صف:8؛ زمر:69) و پاک شدن زمين از لوث شرک و عبوديت حقيقي و همگاني پرورردگار (نور:55) وگشوده شدن درهاي برکات آسمان (اعراف:96)؛ سخن مي‌گويد. روايات ذيل اين آيات نيز مویّد اين مطلب است که اين آيات درباره دوران امام مهدي سخن مي‌گويد (سيوطي، 1404، ج3: 231؛ ج2: 241؛ ج6: 58)؛ زيرا روايات فريقين دوران امام مهدي را، دوران شکوفايي عقل بشر (صافي گلپايگاني، 1430؛ ج3: 169) و پيروزي دين حق و غلبه آن بر تمام اديان (همان، 3: 136) و آباداني زمين (همان، ج3: 138-168)؛ ريزش برکات آسماني و زميني بر بندگان(همان، 3: 141) و استقرار کامل عدالت (همان، ج3: 155) و نزول عيسي بن مريم (همان، ج3: 158) دانسته‌اند.

برخي آيات ديگر نيز به وصف آينده جهان در دوران امام مهدي و آخرالزمان اشاره دارند که در تفاسير از آيات وصف قيامت شمرده مي‌شوند. اين دسته از آيات گاه تنها به روزگار امام مهدي و رويدادهاي آخرالزمان اشاره دارند و گاه قيامت و قيام امام زمان را به عنوان دو پديده اي که در يک جهت قرار دارند، اراده کرده‌اند. يک دليل اين مسئله[1]پيوند و شباهتي است که ميان اين دو رويداد وجود دارد. موارد زير نمونه هايي از اين شباهت‌ها است:

ـ با قيام امام مهدي نيکان و بدان از هم متمايز مي‌شوند. نيکان در حکومت امام مهدي در زمين متنعم مي‌شوند و بدان به شمشير امام عذاب مي‌شوند. همين واقعه به شکل عظيم تر در قيامت در صحنه بهشت و دوزخ رخ خواهد داد (جوادي آملي، 1385، ج6: 272).

ـ از وقايع زمان قيام امام مهدي رجعت برخي مردگان است که اين رجع و بعث و نشر در زمان قيامت به شکل عام روي خواهد داد (نمل:83؛ بحراني، 1416، ج4: 228).

ـ با قيام امام بسياري از مسائل پنهان، آشکار و ظاهر مي‌گردند؛ مانند ناخالصي‌هايي که در قلب کافران و منافقان بر اثر فتنه‌ها و ابتلائات شديد آخرالزمان ايجاد شده و در قرآن با واژه «تمحيص» از آن‌ها ياد شده است و موجب جدايي صف کافران از مومنان مي‌گردند (کليني:1362، ج1: 370؛ نعماني، 1397: 204). آشكار شدن اسرار نهان در قيامت به اوج مي‌رسد چرا كه «يوم تبلي السّرائر» است.

ـ قضاوت ميان بندگان و اجراي عدالت و انتقام از ظالمان از ويژگي‌هاي بارز حکومت امام مهدي است که در سطحي وسيع‌تر، در قيامت واقع مي‌شود (فصّلت: 13؛ طباطبائي، 1417، ج15: 34؛ مجلسي، ج24: 72؛ صافي، 1430، ج2: 317؛ روحاني، 1392: 177-188).

بنابراين، ميان واقعه ظهور امام و قيامت مشابهت‌هاي فراواني وجود دارد؛ اما تفاوت اساسي ميان اين دو که مي‌توان به وسيله آن، اين دو رويداد را ازهم بازشناخت؛ اين است که زمان قيامت نظام کيهاني، خورشيد و ماه و ستارگان و زمين از بين مي‌روند و نظام ديگري برقرار مي‌شود که براي حشر همگاني و حساب و بهشت‌هاي جاويدان و جهنم شرايط لازم در آن فراهم باشد؛ اما قيام امام مهدي زماني صورت مي‌گيرد که هنوز نظام کيهاني کنوني برچيده نشده؛ اگرچه در آن تغييراتي به وجود آمده تا زمين را براي بندگان صالح خداوند پرنعمت و آباد سازد؛ تغييراتي که قرآن از آن سخن گفته و در روايات فراوان بدان پرداخته شده است. از اين رو، وقايع عصر امام مهدي به شکل محدود تر در همين دنيا واقع مي‌شود و ماکت و نمونه کوچکي است از قيامت که در سطحي وسيع واقع مي‌شود و عالم را دربرمي گيرد.

علامه طباطبائي ذيل آية: «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» (بقره:210)، به اين نکته اشاره كرده است:

«بايد دانست كه در روايات اهل بيت اين آيه شريفه:

1- به روز قيامت تفسير شده؛ چنان كه عياشى در تفسير خود از امام باقر اين روايت را آورده است.

2- به روز رجعت هم تفسير شده، كه مرحوم صدوق روايت آن را از امام صادق نقل كرده است.

3- به ظهور مهدى نيز تفسير شده و عياشى روايتش را در تفسير خود به دو طريق از امام باقر آورده است.

نظاير اين‌گونه روايات بسيار است، كه اگر بخواهى كتاب‌هاي حديث را صفحه به صفحه ببينى، خواهى ديد كه روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت در تفسير بسيارى از آيات آمده كه يا فرموده‏اند مربوط به قيامت است و يا فرموده‏اند مربوط به رجعت است و يا فرموده‏اند مربوط به ظهور مهدى ؛ و اين نيست؛ مگر به خاطر وحدت و سنخيتى كه در اين سه معنا هست» (طباطبائي:1417، ج2: 106).

اکنون به بررسي چند نمونه از اين آيات مي‌پردازيم که با توجّه به مفاد آن‌ها روشن مي‌شود اين آيه به صراحت درباره آينده روشن جهان پيش از قيامت و در دوران امام مهدي سخن مي‌گويند:

1.1. وعده پيروزي خدا و پيامبران او

كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ خدا مقرر داشته كه البته من و پيامبرانم پيروز مى‏شويم؛ زيرا خدا توانا و پيروزمند است» (مجادله: 21).

در اين آيه، خداوند از قطعيت پيروزي جبهه حق خبر مي‌دهد که پيروزي همه جانبه و بي قيد و شرط خدا و رسولان در دنياست (طباطبائي،1417، ج19: 195) و اين وعده فراگير، وعده اي صادق است که در زمان کنوني محقّق نشده است (سيد قطب،1412، ج6: 3514). در طول تاريخ برخي رسولان الاهي به طور مقطعي و موقت و يا در محدوده اي از جهان پيروزي يافته‌اند؛ مانند نوح که در مقطعي، طوفان او تمام زمين را دربرگرفت (زمخشري، 1407، ج4: 434؛ سيد قطب، 1412، ج4: 2213) و همه کافران هلاک شدند و تنها صالحان نجات يافتند؛ امّا دوباره در ميان نجات يافتگان شرک و کفر آغاز شد. در دوران برخي پيامبران مانند لوط نيز در محدوده‌اي از جهان و در يک شهر پيروزي حاصل شد (انبياء:74). نيز برخي رسولان چون ابراهيم با وجود آيات و نشانه‌هايي چون سرد شدن آتش، بر قوم خود پيروز نشدند و به دستور خداوند از منطقه خود هجرت كردند. (عنکبوت:24-26). بسياري از پيامبران نيز به دست قوم خود کشته شدند (بقره:87؛ نسا: 155) در شرايط کنوني جهان نيز، دين خدا و موحّدان بر مشرکان و کافران غالب و پيروز نيستند و جهان در سيطره قدرت جبهه باطل قرار دارد؛ اما مومنان به وعده‌هاي صادق الاهي در انتظار روزي هستند که منجي موعود، پيروزي فراگير جبهه حق، يعني به گستره همه جهان، تا روز قيامت را رقم زند.

2.1. وعده استخلاف صالحان و برقراري امنيت و غلبه دين توحيد در زمين

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بي‌شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده‏ و كارهاى شايسته كرده‏اند، وعده داده است كه آنان را به يقين در زمين جانشين مى‏گرداند؛ چنان كه كسانى را پيش از آن‌ها جانشين گردانيد و بى‏گمان دينى را كه براى آنان پسنديده است، براى آن‌ها استوار مى‏دارد و ]حال[ آنان را از پس هراس به آرامش بر مى‏گرداند. ]آنان[ مرا مى‏پرستند و چيزى را شريك من نمى‏گردانند و كسانى كه پس از اين كفر ورزند، نافرمانند. (نور: 55).

در روايات بسيارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق مى‏خوانيم: مصداق و تأويل كامل اين آيه روز حكومت حضرت مهدى خواهد آمد (عروسي حويزي: 1415، ج‏3: 618 -620) و صالحان و خليفه شدگان در زمين، شيعيان و محبان اهل بيت هستند (بحراني،1416، ج3: 150؛ قندوزي، 1385، ج3: 245).

مفاد آيه و روايات فريقين ذيل آن، گوياي آن است که آيه در وصف دوران امام مهدي سخن مي‌گويد؛ امّا برخي مفسران اهل سنّت خواسته اند اين آيه را با روزگار خلفا تطبيق دهند که دلايل اين مفسران مورد نقد و بررسي قرار گرفته و نشان داده شده است که:

ـ روايات مورد استناد آنان ضعيف و با تناقض و استنادناپذيري همراه است.

ـ خطاب آيه شريف به حاضران در عصر نزول اختصاص ندارد، بلکه خطاب به همه مسلمانان در همه اعصار است و به بعضي از آنان که داراي ايمان و عمل صالحند وعده استخلاف و... داده شده است.

ـ تمکين از دين به معناي واقعي کلمه و رفع خوف و امنيت کامل در عصر هيچ يک از خلفا محقق نگرديده و تا کنون نيز محقق نشده است. بر اساس روايات متعدد شيعه و سنّي و با توجه به اطلاق تعبير موضوع محل بحث و با توجه به معناي لغوي و اصطلاحي تمکين از دين، اين تمکين در عصر امام مهدي محقق خواهد شد و با استقرار دين در دوران امام مهدي و غلبه آن بر اديان جهان شاهد چنين امنيتي خواهد بود (دژآباد، 1391: 53).

3.1. اتمام نور خدا و غلبه دين حق بر همه اديان

يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (*) هُوَالَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى ‏وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ برآنند كه نور خداوند را با دهان‏هاشان خاموش گردانند و خداوند جز اين نمى‏خواهد كه نورش را كمال بخشد؛ هر چند كافران نپسندند. اوست كه پيامبرش را با رهنمود و دين راستين فرستاد تا آن را بر همه دين‏ها برترى دهد؛ اگر چه مشركان نپسندند (توبه: 32 ـ 33).

همه آياتي که روزي را نويد مي‌دهند که در آن دين حقّ به طور کامل در زمين برپا مي‌شود و بر همه اديان باطل غلبه مي‌کند، به روزگار ظهور امام مهدي اشاره دارد. شبيه آيات مذكور در آيات 8 و 9 سورة صف و آيه 28سورة فتح نيز آمده است. همان‌گونه که ذکر شد تا کنون اين وعده موکّد پروردگار محقق نشده است و تنها در دوران امام مهدي شاهد وقوع آن خواهيم بود. روايات متعدد شيعه (قمي، 1367، ج2: 317؛ کليني، 1362، ج8: 44؛ سيوطي، 1404، ج3: 231؛ طبري، 1412، ج10: 82) ذيل آيه گوياي همين مطلب است.

  1. ياد کرد امام مهدي ضمن بيان قصص انبياي الاهي

به فرموده امير مومنان، علي يک چهارم قرآن به بيان سرگذشت پيامبران الاهي و مردمان پيشين اختصاص يافته است (مجلسي، 1362، ج24: 305). بنابر دلايل فراوان قرآني و روايي، بسياري از پيام‌هاي قرآن درباره امام مهدي و دوران ظهور در داستان پيامبران الاهي بيان شده و ميان سيره پيامبران الاهي با امام مهدي شباهت‌هاي فراواني وجود دارند. هشت دليل زير از جمله اين دلايل هستند:

اول. خداوند متعال سنّت‌هاي پايداري دارد که در همه دوره‌ها و ميان مردمان جاري مي‌گرداند. اين سنّت‌ها تغيير و تبديل نمي پذيرند (اسراء:77؛ فاطر: 43). يکي از اين سنّت‌هاي الاهي، «استخلاف» است (مکارم:1374، ج16: 15) که جامع و دربردارنده چندين سنّت ديگر است. استخلاف به معناي حيات بخشيدن به انسان‌ها است در زمين، به منظور رسيدن به مقام خلافت پروردگار(جوادي آملي:1389، ج3: 105) و بهره مند ساختن آنان از هدايت فطري (حجر: 29)؛ آن‌گاه آزمودن آن‌ها است تا براي رسيدن به اين مقام به شايستگي دست يابند (يونس: 14و73؛ انعام:165) و هدايت بيش‌تر انسان‌ها توسط فرستادگان الاهي و فرصت دادن به آن‌ها است تا در ابتلائات در صورت انتخاب راه درست، صلاح خود را آشکار سازند و در صورت انتخاب نادرست از گروه صالحان خارج شده، به ناپاکان بپيوندند و کينه و ضغن درون (محمد:29) خود را آشکار سازند (آل عمران: 141- 154و 178و 179). پس از سنت ابتلا، سنت عذاب ناپاکان (يونس:102) و نجات پاکان و صالحان (يونس:103) جاري مي‌گردد. اين‌گونه حلقه اول اين چرخه پايان مي‌يابد و با آزمون و ابتلاي نجات يافتگان و فرزندان آنان، حلقه بعد آغاز مي‌گردد (طباطبائي:1417، ج15: 151) و اين چرخه غربالگري به حرکت خود در طول تاريخ ادامه مي‌دهد تا در آخرين حلقه و در دوران امام مهدي برگزيده آدميان در طول تاريخ پديد آيند و هدف خلافت الاهي را در زمين محقق سازند (نور:55؛ طباطبائي:1417، ج15: 156). مطالعه و تفکّر در آيات قصص قرآن ما را به شناخت سنت استخلاف و چگونگي اجراي آن در دوران امام مهدي مي‌رساند.

دوم. قرآن كريم سرگذشت پيشينيان را مثال و نمونه اي براي آيندگان خوانده است (ابراهيم:45؛ نور:34).

«فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِين؛ و آنان را پيشينه و مثلى براى آيندگان كرديم» (زخرف:56).

خداوند از آنان خواسته است در اين مثل‌ها و نمونه‌ها تعقل کنند و تنها دانايان را شايسته چنين تعقلي دانسته است (عنکبوت: 43؛ حشر: 21) و مي‌فرمايد: براي هرچيزي مثل و نمونه اي در قرآن آمده است (روم: 58) که تنها ستيزه جويان (کهف: 54) و حقيقت پوشان (اسراء: 89) از آن متذکّر نمي‌شوند (زمر: 27).

بنابراين، مي‌توان دريافت که بي ترديد خداوند در قرآن براي مهدويت که از اعتقادات مسلّم اسلام است (صافي گلپايگاني، ج15، 1400)؛ مثل‌هايي آورده است تا با تعقل در آن مثل‌ها نسبت به مهدويت بصيرت يابند. از جمله اين امثال، داستان گذشتگان است که به صراحت آن را نمونه اي براي آيندگان مي‌خواند (زخرف: 56).

سوم. داستان گذشتگان را آيت و نشانه اي براي آيندگان و جويندگان حقيقت معرفي كرده است (يوسف: 7) و در سوره شعرا، پس از بيان سرگذشت هفت قوم، هفت بار با جمله‌هايي مشترک بر آيت بودن سرگذشت آنان تأکيد شده (شعراء: 8 و9) و از آنان خواسته است با نگريستن در اين آيات که جزئيات هر چيزي در آن بيان شده (يوسف: 111)؛ نسبت به مسائل پيش روي خود فهم يابند ؛ زيرا بنابر مفاد آيه 5 سوره ابراهيم، رسولان به وسيله آيات، ایّام الله را به مردم خاطرنشان مي‌کردند و اين ایّام در آينده واقع خواهند شد (نيلي، 1430: 333). از جمله ايام الله؛ روزهايي است که ظرف وقوع رويدادهايي عظيم در ميان امت‌هاي پيشين مي‌باشد؛ (مکارم، 1374، ج10: 272 )؛ و اين ايّام، بنابر سنت استخلاف در دنيا بوده است؛ يعني روز جدايي کامل بدان از نيکان و عذاب بدان و نجات نيکان. امّت پيامبر خاتم نيز نسبت به روزي که ظرف چنين رويدادي در دنياست، انذار شده‌اند (طباطبائي، 1417، ج10: 156؛ سيد قطب، 1412، ج4: 1859 )؛ اگرچه زمان وقوع آن به تأخير افتاده است (هود: 8) و اين يوم الله موعودکه وقوع آن به تأخير افتاده، همان روز ظهور امام مهدي است (بحراني، 1416، ج3: 82 ؛ آلوسي، 1415، ج6: 215). پس يوم الله امت‌هاي پيشين آيت و نشانه اي براي يوم الله ظهور قائم است. روايات نيز، روز ظهور امام مهدي را يکي از مصاديق سه گانه ايام الله مي‌خواند (بحراني، 1416، ج5: 28).

چهارم. خداوند فرموده است که مطالعه داستان گذشتگان بايد مايه عبرت و بصيرت بندگان گردد (يوسف:111). بنابراين، داستان‌هاي قرآن که همه مسائل را به تفصيل در خود دارد، حتماً حاوي نکات ارزشمندي درباره امام مهدي و دوران ظهور است؛ چراکه انديشه مهدويت از اصول اساسي اعتقادات مسلمانان است و بنا به راهنمايي آيات مذكور براي فهم و کشف اين نکات بايد در اين آيات تفکر و تعقل نمود؛ زيرا «عبرت»، يعني عبور از صحنه‌اي به صحنه ديگر که با آن، معادل و موازي و همانند است. عبرت از قصص انبيا که خداوند متعال آن را دربردارنده تفصيل هر چيزي شمرده است، در حوزه مسائل اعتقادي است؛ زيرا مسائل اعتقادي، محل نسخ بين شرايع نيست و همواره مسائل اعتقادي و دين همه پيامبران واحد و آن اسلام بوده است. بنابراين، عبرت در مورد فروع دين مطرح نمي شود. پس بر اساس آيه مذكور، از جمله آموزه‌هاي قرآن کريم، اين است که پاسخ سوالات و شبهات اعتقادي خود را در قصص پيامبران و امت‌هايشان جست‌وجو کنيم. اعتقاد به امام مهدي ، طول عمر، غيبت و وقايع عصر ظهورشان نيز در عصر ما يکي از مسائل اعتقادي است که ميدان بحثي گسترده ميان فرق اسلامي گرديده است و مي‌توان با تأمل در سرگذشت پيشينيان در قرآن، پرده از بسياري از مبهمات آن گشود (سند، 1432: 8).

پنجم. در روايات نيز بر مشابهت روش پيشينيان و پسينيان تأکيد شده است (مجلسي، 1362، ‏ج9: 249 ).

ششم. همچنين در روايات متعدد، به طور خاص به شباهت سنّت‌هاي جاري الاهي ميان پيامبران الاهي با امام مهدي اشاره شده است ‏(صدوق، 1395، ج1: 322؛ همان، ج2: 352).

هفتم. بنابر روايتي معتبر (طباطبائي، 1417، ج8: 325 و 329)، خداوند پيش از دنيا در عالم ذرّ انسان‌ها را آزمود و سپس ازآنان که از ديگران پيشي گرفتند بر سر ايمان به خدا و رسول الله و نصرت مهدي پيمان گرفت و آنان که نسبت به اين پيمان عزم نشان دادند و عزم‌ آنان نسبت به امام مهدي ثابت شد، به عنوان رسولان اولوالعزم، برگزيده شدند (کليني، 1362، ج2: 8). در اين صورت، بايد به زندگاني رسولان اولواالعزم از اين منظر نگريست و هدف رسالت و مأموريت آنان را زمينه سازي ظهور و ياوري امام مهدي دانست و از زندگي آنان، سيره امام مهدي را آموخت.

هشتم. خداوند در آياتي چند از قرآن تأکيد مي‌کند مومنان به پيامبران و کتاب‌هاي آسماني و فرشتگان در کنار ايمان به خدا و ايمان به روز قيامت، ايمان آورند و به ايمان اجمالي بسنده نكنند. (بقره:136؛ بقره:285؛ آل عمران:84؛ نساء: 136)؛ زيرا سيره آنان آيتي است که بايد به آن ايمان داشت. بر اساس تفسير اهل بيت ايمان اذعان و باور قلبي است که اثر آن در عمل پديدار مي‌شود (مجلسي، 1362، ج66: 64 ). در واقع ثمره ايمان، عمل صالح است. پس، شايسته است بدانيم ثمره ايمان به رسولان چيست و خود را بدين وسيله در بهره مندي از اين باور محک بزنيم.

با توجه به آنچه درباره آرمان مشترک همه پيامبران گفته شد، همه آنان در زندگي خود منتظر و زمينه ساز ظهور آن آرمان الاهي در زمين بوده اند و نگاهشان را به آن افق دوخته، و به سوي آن گام بر مي‌داشتند و از تمام قوا و آياتي که خدا به آنان عنايت کرده بود، در آن جهت بهره مي‌بردند (کليني، 1362، ج1: 231؛ مجلسي، 1362، ج26: 219؛ ج 13: 5؛ ج52: 318). مطالعه سيره انبياي الاهي در قرآن نشان مي‌دهد که همواره دعاي آنان الحاق به صالحان بوده و عموما در اواخر عمرشان نويد استجابت اين دعا را دريافت کرده اند (ذوالفقار زاده، 1388: 145-160) و صالحان کساني هستند که خداوند آنان را وارثان زمين قرار داده است (انبياء: 105 )؛ يعني امام مهدي و ياوران ايشان. پس، تنها با ايماني که بر چنين معرفتي بنا شده، مي‌توان از آنان در مسير ياوري امام مهدي الگو گرفت و توفيق انجام دادن عمل صالح يافت. همچنين با در نظر داشتن عقيده مسلم رجعت، تبعيت از رسولان (بحراني، 1416، ج3: 317) در دوران رجعت در گرو ايماني است که قبل از آن در دل ايجاد شده است. (قمي، 1367، ج1: 222). از اين رو خداوند به مومنان تأکيد مي‌کند در كنار ايمان به خداوند و روز جزا به پيامبران و کتاب‌هاي آسماني و فرشتگان ايمان آورند و به ايمان اجمالي بسنده نكنند. (طباطبائي: 1417، ج5: 182) تا اين ايمان، آنان را به تبعيت از رسولان به عنوان ياوران امام مهدي موفق سازد. پس آيات سيره رسولان در قرآن حاوي پيام‌ها و درس‌هاي مهدوي است.

با نظر و تدبّر در آيات قصص انبيا، نشانه‌ها و نمونه هايي براي سيره امام مهدي قابل استنباط است. بديهي است برخي مشابهت‌ها، مانند طول عمر حضرت را ما به اشاره روايات دانسته‌ايم و با ذکر نمونه آن در سيره پيامبران از امکان آن دفاع مي‌کنيم. بنابراين، نمي توان چنين تصور كرد که هر آنچه در سيره پيامبران است، در سيره امام مهدي نيز مشاهده مي‌شود. برخي ديگر از مشابهت‌ها که برخاسته از سنت پايدار و تبديل ناپذير الهي است؛ مانند شدت گرفتن ابتلائات و غربال نيکان از بدان و نجات نيکان و عذاب بدان را به طور ضروري مي‌توان براي دوران ظهور امام و آستانه آن اثبات کرد؛ زيرا در سنت‌هاي پايدار و غيرقابل تغيير خداوند ريشه دارد:

1.2. آدم

داستان آدم در قرآن با بشارت خداوند به فرشتگان درباره قراردادن خليفه پروردگار در زمين، آغاز مي‌شود. بيان مقام خلافت به شکل عام نشان مي‌دهد که خليفه لزوماً نبي يا رسول يا شخص آدم نيست (روحاني، 1392: 223)؛ بلکه مفهومي عام است براي آغاز تا انتهاي آفرينش بشر (سند: 1431، 79). در آيات قصص قرآن، سخن از استخلاف صالحان در دوره هايي از زمان به ميان آمده است (يونس: 14) و بنا بر آيه استخلاف (نور:56) و گواهي روايات فريقين، تمکين و غلبه کامل خلفا در زمان امام مهدي واقع خواهد شد (ابن کثير:1419، ج6: 72؛ کوراني:1428، ج7: 39-401). پس داستان آدم به عنوان اولين خليفه و ساير کساني که در قرآن از خلافت آنان سخن رفته است، نمونه و نشانه اي براي خلافت امام مهدي و صالحان در پايان تاريخ است و توجه و تدبر در اين آيت‌ها و مثل‌ها ما را با ذي الآيه و ممثّل آشنا مي‌کند. مقام خلافت، بشارت به آمدن او (بقره:30)؛ بهره‌مندي امام مهدي و ياوران ايشان به عنوان خلفاي الاهي از علم الاسما، اطاعت و تسليم فرشتگان براي آنان (صافي: 1430، ج2: 304 ـ 305؛ نعمانى، 1397: 244)؛ سکونت آنان در بهشت زمين (صافي: 1430، ج3: باب8؛ مجلسي:1362، ج53: 43)؛ با نگاه به داستان آدم از منظر آيت، دريافت مي‌شود (روحاني، 1392: 218-254).

2.2. نوح

داستان نوح به عنوان اولين پيامبر اولوالعزم، همچنين داستان هود و صالح به عنوان پيامبران تابع شريعت نوح نشانه‌ها و شباهت هايي با امام مهدي و دوران ايشان دارد: عمر طولاني(صدوق: 1395، ج1: 322)؛ ماموريت جهاني (زمخشري: 1407، ج4: 434؛ صافات:79)؛ ابتلاي قوم (مکارم: 1374، ج14: 232) و تأخير در تحقق وعده عذاب کافران و نجات مومنان(صدوق:1395، ج2: 354)؛ نابودي کافران قوم در دنيا (اعراف: 59؛ طباطبائي، 1417، ج2: 109؛ جوادي، 1385، ج6: 280؛ آلوسي، 1415، ج4: 388) و نجات صالحان (ذواالفقار زاده؛ 1389: فصل6) و ورود آنان با برکت و سلامت در دنيا (هود: 48)؛ نمونه‌هايي از اين شباهت‌هاست (روحاني، 1392: 255-268).

3.2. ابراهيم

داستان ابراهيم و هاديان پيرو شريعت او، چون يوسف نبي و ذوالقرنين، نيز نشانه‌ها و نمونه هايي براي امام مهدي در خود دارد. پنهاني ولادت (صدوق، 1395، ج1: 138؛ ابن کثير، 1419، ج3: 261؛ صدوق، 1395، ج1: 322)، عمر طولاني(صدوق، 1395، ج2: 524)؛ بشارت و وعده آمدن او (روحاني، 1392: 198)؛ بشارت به تمکين و غلبه (سند، 1431: 64)؛ غيبت (صدوق، 1395، ج1: 144)؛ به معناي پنهاني از شعور و احساس مردم (سند:1431: 35)؛ اجراي وظايف الاهي در دوران غيبت (سند، 1431: 86)؛ وظايف منتظران در دوران غيبت (سند:1431: 110)؛ ظهور(يوسف: 88-90)؛ عذاب کافران (روحاني، 1392: 303) و نجات مومنان و ورود به سرزمين پربرکت (انبيا: 71)، از جمله اين نمونه هاست.

4.2. موسي

داستان حضرت موسي نيز حاوي نمونه‌ها و نشانه‌هاي مهدوي است. پنهاني ولادت (سند، 1431: 33)؛ غيبت‌هاي دوگانه (روحاني، 1392: 310)؛ عامل غيبت، (صدوق، 1395، ج1: 245)؛ ارتباط با شبکه الاهي در دوران غيبت (قصص:23-28)؛ ظهور (قصص: 36)؛ ابتلائات و جدايي نيکان از بدان (روحاني،1392: 313)؛ عذاب فرعونيان (اعراف: 136)؛ تأخير عذاب بني اسرائيل پس از فرعون (روحاني، 1392: 322) و نجات مستضعفان وارث زمين(طه:80؛ اعراف: 137و 161)؛ از اين نشانه هاست که شبيه آن درباره امام مهدي و دوران ايشان جريان دارد.

5.2. عيسي

عيسي که بنابر روايات فريقين در زمان ظهور امام مهدي از آسمان نزول نموده، امام را ياري مي‌کند (ابن کثير، 1419، ج2: 403)؛ در دوران حيات و رسالت خود در زمين با امام مهدي شباهت‌هايي دارد؛ شباهت‌هايي چون اختلاف امت درباره ولادت و وفات او (صدوق، 1395، ج‏2: 354، سند، 1431: 257). غيبت او که همان رفعت به آسمان است و با وجود تفاوت، با غيبت امام نيز شباهت‌هايي دارد (همان: 264). رجعت اصحاب کهف که از پيروان آيين او بودند، نيز به رجعت ياوران امام مهدي شبيه است (روحاني، 1392: 336).

  1. يادکرد امام مهدي ضمن بيان پديده هايي در طبيعت

در برخي آيات، براي تبيين حقايق مهدوي از پديده هايي در عالم طبيعت استفاده شده است. با نظري دقيق تر به اين مسئله ميان تمثيل بشري و تمثيل الاهي تفاوت و تمايزي ديده مي‌شود. از نظر انسان، مفاهيم ملموس و محسوس مادي در دسترس ترند و بشر براي تفهيم مفاهيم انتزاعي و تقريب به ذهن آن از مفاهيم محسوس و مادي، به عنوان مثال بهره مي‌گيرد؛ اما خداوند متعال خالق همه عوالم غيب و شهود است و ميان اين عوالم مراتبي قرار داده؛ عالم ماده را دنيا ناميده و آن را پست ترين عالم شمرده است. در اين نظام،«خلقت»، يعني ظهور اشياي غيبي در عالم دنيا با اندازه‌ها و خصوصياتي است که مشيت خداوند آن را تقدير مي‌کند و خداوند اين ظهور را «نزول» خوانده است (طباطبائي، 1417، ج12: 143-145). او در طرح خلقت دنيا به مفاهيم و موجودات برتر در غيب نظر داشته و هر شيء و قاعده اي را در دنيا مثال و نمونه اي از اشيا و قواعد فرامادّي در عوالم بالاتر آفريده است. او خورشيد را مثال و نشانه اي براي وجود هدايتگر رسول الله قرار داده است که به نور هدايتش همه موجودات عالم انساني روشن مي‌شود و ماه را آيه اي براي وجود مبارک امير المومنين آفريده که بيش‌ترين بهره را از خورشيد رسول الله مي‌برد و آن را به سايرين باز مي‌تاباند (بحراني، 1416، ج5: 670). بنابراين، در مثال‌هاي الاهي، ممثّل و ذي الآيه اصل است و ممثّلٌ به و آيه فرع بر وجود آن است. براي وجود خاتم الاوصيا، امام مهدي نيز آياتي در آفرينش قرار داده که در روايات شيعه تاويل آن بيان شده است كه به مواردي اشاره مي‌شود:

3-1. روز، نشانه و آيه اي است براي امام مهدي

در روايات شيعه، در تبيين آيات ابتدايي سوره شمس (کليني، 1362: 50) و ليل(بحراني، 1416، ج5: 677)؛ «النهار» تشبيه و تأويلي براي دوران امام مهدي معرّفي شده است.

3-2. آب روان، نشانه اي از علم امام مهدي و فرو رفتن آب روان مثالي از غيبت ايشان

در روايات ذيل آيه (ملک:30) آمده است: اگر امام خود را نيافتيد و نديديد چه مي‌کنيد؟(کليني، 1362، ج1: 34؛ بحراني، 1416، ج‏5: 449؛ نعماني، 1397: 176)؛ يا اين که منظور از «آب»، امامان و دروازه‌هاي ميان خدا و خلق اويند. چه کسي مي‌تواند علم امام و اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام (صدوق، 1395، ج1: 326) را براي شما بياورد. رسول خدا در حديث عمار، آخر الزمان را توصيف كرده و با استشهاد به اين آيه از غيبت امام مهدي سخن مي‌گويند (بحراني، 1416، ج5: 448). به راستي عصر غيبت عهد خشکسالي است و جان بشر تشنه علم امام مهدي است و بي‌بهرگان از علم او، از حيات حقيقي بي بهره‌اند.

3-3. باران، نشانه‌اي از حيات بخشي امام مهدي به مردمان زمين

امام باقر در تفسير آيه 17 سوره، حديد فرمود: خداى تعالى زمين را به واسطه قائم زنده مى‏كند، از آن پس كه مرده باشد و مقصود از مردن آن، كفر اهل آن است و كافر همان مرده است (صدوق، 1395، ‏ج2: 668 ).

3-4. طلوع فجر، نشانه‌اي براي ظهور امام مهدي

بنابر روايات ذيل آيات ابتدايي سوره فجر، ظهور امام قائم چون طلوع فجر است که سياهي و تاريکي دولت ابليس را مي‌درد و روز دولت حق را نويد مي‌دهد (بحراني، 1416، ج5: 650)؛ زيرا به گفته امام صادق دنيا از زمان خلقت آدم محلّ نزاع دولت ابليس و دولت الله است و تنها با ظهور امام مهدي دولت الله پيروز گشته و يکه و بي رقيب در دنيا حکومت مي‌کند (همان، ج1: 696) و ملک وپادشاهي الاهي ظاهر مي‌شود.

3-5. ستارگان پنهان شونده، نشانه اي از امام غايب

«الْجَوارِ الْكُنَّسِ» (تکوير:16)، ستارگاني هستند که در پاره اي از زمان پنهانند و آن‌گاه چون شهابي درخشان در شب ظاهر مي‌شوند (مکارم، 1374، ج26: 190)؛ مانند امام مهدي که پس از دوران پنهاني و غيبت، براي اهل زمين آشکار مي‌شوند (کليني، 1362، ج1: 341).

3-6. ماه‌ها و برج‌ها، نشانه ائمه دوازده‌گانه‌اند

«سال»، نشانه ومثالي براي رسول خداست که عصر و زمان به برکت وجود ايشان آفريده شده است و ماه‌هاي دوازدهگانه در آيه 36 سوره توبه امامان معصوم از اهل بيت ايشانند که وارث علوم آن حضرت و رساننده آن علوم تا آخرالزمان به مردمند (بحراني، 1416، ج2: 773و774) و بروج، منازل رفيع و عالي است و مقصود از آن در آيه يكم سوره (بروج: 1) منازل خورشيد و ماه و ستارگان است و آن دوازده برج است. ماه در هر برجى از آن دو روز و دو ثلث روز سير مي‌كند و خورشيد در هر برجى يك ماه سير مي‌كند (طبرسي،1372، ج10: 707)، بروج نشانه هايي براي امامان دوازدهگانه اند که يکي پس از ديگري مي‌آيند و دور زمان به آن‌ها کامل مي‌شود و آخرين آنان امام مهدي است (قمي مشهدي، 1368، ج14: 208).

نتيجه‌گيري

در قرآن به سه صورت از امام مهدي ياد شده است. آيات قصص قرآن که يک چهارم قرآن را به خود اختصاص داده، بيش‌ترين پيام‌ها را درباره امام مهدي در خود دارد. آيات مهدوي در محدوده قصص قرآن به مواردي محدود نيست که در روايات مستقيما بدان اشاره رفته است؛ بلکه با تدبر و تعقل در آيات قصص قرآن، از منظرهاي مورد توصيه آيات و روايات (سنّت، مَثَل، آيت و عبرت) حقايق فراواني درباره امام مهدي و آينده جهان از قرآن کشف مي‌گردد که در روايات غير تفسيري از آن سخن رفته است.

تعدادي از اين حقايق عبارتند از: مقام خلافت امام مهدي ، (صافي گلپايگاني،1430، ج1: 17-253)؛ بشارت به ولادت و ظهور او (همان، ج2: 20-120)؛ پنهاني ولادت (همان، ج2: 289)؛ طول عمر (همان، ج2: 272)؛ غيبت (همان، ج2: 242)؛ آغاز غيبت از سرداب، عامل غيبت (همان، ج2: 261)؛ غيبت‌هاي دوگانه (همان، ج2: 236)؛ مفهوم غيبت و نقش امام در دوران غيبت، ارتباط با اولياي الاهي در دوران غيبت (همان، ج2: باب 5و 6)؛ مأموريت جهاني (همان، ج3: 154و155و136)؛ ظهور امام، شدّت ابتلائات در دوران غيبت و آستانه ظهور (همان، ج3: 81)؛ عذاب و نابودي کافران (همان، ج2: 297)؛ همراهي مومنان صالح با امام (همان، ج3: 177)؛ حکومت بر تمام زمين (همان، ج2: 299)؛ اطاعت و تسليم فرشتگان و همه خلقت در برابر او (همان، ج2: 303) و زندگي پربرکت در زمين(همان، ج3: 168-175و 138-146).

بدين ترتيب صحت بخش عمده روايات درباره امام مهدي در عرضه به آيات قصص قرآن آشکار مي‌گردد.

منابع

قرآن مجيد.

  1. آلوسي، سيد محمود (1415ق). روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلميه.

  2. ابن کثير دمشقي،اسماعيل بن عمرو (1419ق). تفسير القرآن العظيم، دارالکتب العلميه، بيروت، منشورات محمد علي بيضون.

  3. امين،احمد (1999م). ضحي الاسلام، مصر، مکتبة الاسره.

  4. اکبرنژاد، مهدي، (1383). نقد ديدگاه ابن خلدون درباره احاديث مهدويت، تهران، فصلنامه قبسات، شماره 33.

  5. بحراني، سيد هاشم (1416ق). البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.

  6. ---------- (1368)، المحجه في ما نزل في القائم الحجه، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، تهران، نشر آفاق.

  7. تاجري نسب، غلامحسين (1387). فرجام شناسي حيات بشر، تهران، مرکز فرهنگي انتشاراتي منير.

  8. جوادي آملي، عبدالله (1389). تفسير تسنيم، قم، مرکز نشر اسراء.

  9. خوئي، سيد ابوالقاسم (1394ق). البيان في تفسيرالقرآن، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات.

10.ــــ‌، (بي‌تا)، مصباح الاصول، تقرير محمد سرور واعظ حسيني، قم، نشر داوري.

11.دژآباد، حامد (1391). بررسي ادله اهل سنت درباره آيه استخلاف و ارتباط آن با عصر ظهور، فصلنامه علمي پژوهشي مشرق موعود، شماره 22.

12.ذواالفقار زاده، محمد مهدي (1389). درآمدي بر مديريت صالحين، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق.

13.رضايي اصفهاني، محمد علي (1388). گونه شناسي آيات مهدويت بر اساس روايات تفسيري، انتظار موعود، شماره31.

14.روحاني مشهدي، فرزانه (1392). امام مهدي و سرگذشت پيامبران الهي در قرآن، تهران، انتشارات منير.

15.زمخشرى، محمود (1407ق). الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الكتاب العربي.

16.سبحاني، جعفر (بي‌تا). کليات في علم الرجال، قم، نشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

17.سند، محمد (1431ق). الامام المهدي و الظواهر القرآنيه، نجف اشرف، مرکز الدراسات التخصصيه في الامام المهدي.

18.سيد بن قطب (1412ق). في ظلال القرآن، بيروت- قاهره، دار الشروق.

19.سيوطي، جلال الدين (1404ق). الدر المنثور في تفسير المأثور، قم، بي‌نا.

20.صافي گلپايگاني، لطف الله (1430ق). منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، مرکز نشر و توزيع الاثار العلمية في مکتب سماحة آية الله الصافي الگلپايگاني، قم، كوثر.

21.ــــــــــــــــــــ، (1400ق). اصالت مهدويت، قم، انتشارات مسجد جمکران.

22.صدوق، محمد بن علي بن بابويه (1395ق). کمال الدين و تمام النعمه، تهران، اسلاميه.

23.ــــــــــــــــــــ، بي‌تا. علل الشرايع، قم، داوري.

24.طارمي، حسن (1392). حجيت خبر واحد از نفي تا اثبات،فصلنامه پژوهش‌هاي نهج البلاغه، تهران، شماره 36.

25.طباطبائي، محمد حسين (1417ق). الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين قم.

26.طبري، ابوجعفر محمد بن جرير (1412ق). جامع البيان في تفسيرالقرآن، بيروت.

27.عروسي حويزي،عبد علي بن جمعه (1415ق) نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعيليان، قم.

28.فاضل لنکراني، محمد (1381). اصول فقه شيعه، نگارش محمود ملکي و سعيد ملکي، قم، مرکز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام.

29.قرشي، سيد علي اکبر (1371). قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامية.

30.قمي، علي بن ابراهيم (1371). تفسير قمي، قم، دارالکتاب.

31.قمي مشهدي، محمد بن محمد رضا (1368). کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي.

32.قندوزي الحنفي، سليمان بن ابراهيم (1385ق). ينابيع المودّة، كاظميه، دارالکتب العراقيه.

33.مکارم شيرازي، ناصر (1374). تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه.

34.کليني، محمد بن يعقوب (1362). الکافي، تهران، بي‌نا.

35.کوراني، علي و همكاران (1386). معجم احاديث الامام المهدي، قم، موسسة المعارف الاسلامية.

36.مجلسي، محمد باقر (1362). بحار الانوار، تهران، انتشارات اسلاميه.

37.مجتهد شبستري، محمد (1367). مدخل «آخرالزمان» در دائرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، مرکز دايرة المعارق بزرگ اسلامي.

38.معرفت، محمد هادي (1379). تفسير و مفسران، قم، موسسه فرهنگي التمهيد.

39.مهدوي راد، محمد علي (1381). مشعل جاويد، قم، انتشارات دليل ما.

40.ــــ، (1383). حديث مأثور، فصلنامه حديث انديشه، شماره 11 و12.

41.نعماني، محمد بن ابراهيم (1397). الغيبة، تهران، نشر صدوق، تهران.

42.نيلي، عالم سبيط (1430). الطور المهدوي، بيروت، دار المحجة البيضاء.

[1]. براي اطلاع تفصيلي از دلايل ديگر: نک. روحاني، 1392: 87.

 

نویسنده:

فرزانه روحاني مشهدي

 


چاپ   ایمیل