اثربخشی کارکردگرایانه آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 20 - 40 دقیقه)

 121c

چکیده

جستاری که در پی می‌آید، تلاشی است در بازنمود نقش کارکردگرایانه باورداشت آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی سامان یافته و بر حسب دستاورد یا نتیجه تحقیق، از نوع توسعه‌ای ـ کاربردی و از لحاظ هدف تحقیق، از نوع اکتشافی و به لحاظ نوع داده‌های مورد استفاده، تحقيقي کیفی است.

در این جستار، ضرورت‌شناسی کاوش در این موضوع که در حقیقت مشخص‌کنندة نقطه و یا جهتی است که این گفتمان باید متوجه آن باشد، یا در مسیر آن حرکت کند نیز مورد اهتمام قرار گرفته است.

نتایج تحلیل و ترکیب داده‌های جمع‌آوری شده نشان می‌دهد که «انگیزش‌دهی متعالی به رفتارها و ارتقاي سطح نیازها و انگیزه‌ها»، «فائق آمدن بر بحران معناداری زندگی»، «ایجاد مکانیسم کنترل اجتماعی؛ پیشگیری خودآگاهانه از ناراستی‌ها»، «سامان‌یابی رویکردها و سازوکارهای اخلاقی» و «مسئله‌آفرینی در نظام اخلاقی تمدن»؛ از جمله موارد مهم در کارکردهای اخلاقی باورداشت آموزه مهدویت در تمدن اسلامی است. افزودنی است در این پژوهه به بیش از پنجاه مسئله قابل تأمل در پیوند آموزه مهدویت و نظام اخلاقی در تمدن اسلامی اشاره شده است.

 

مقدمه

مطالعات مهدوی در جامعة ما، از آغاز تا کنون، تحولات پرفراز و نشیبی داشته است. این تحولات، از سویی، برخاسته از تغییر نگاه‌ها به اندیشه منجی موعود و از سویی دیگر، متأثر از تحولات بعد از انقلاب اسلامی در ایران است. تحولات جهانی مبتنی بر آموزه منجی موعود، ضرورت تغییر رویکردها به آموزه مهدویت را دوچندان کرده است.

سخن از نقش آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن اسلامی، در چنین بستری ضرورت خود را نشان می‌دهد. با این حال، توسعة کمی مهدویت‌پژوهی، بدون دغدغة کارآیی و اثربخشی، حذف مسئله به جای حل آن است. جدا از کارکردهای اخلاقی باور به منجی که در جوهرة منجی‌باوری یافت می‌شود؛ آموزه مهدویت در این زمینه ظرفیت‌ها و قابلیت‌های فراوانی دارد که از امامت منجی در شیعه نشأت می‌گیرد. ‌

فرصت را در یادآوری این نکته مغتنم می‌شمرم که در برخی موارد، عدم رویکرد صحیح به آموزه مهدویت، پیامدهای اخلاقی ناموجهی را به دنبال داشته است. «میل به جبر اجتماعی» در قالب عدم باورداشت تمدنی آموزه مهدویت و توسعه «نگرش جبرگرایی (تقدیرگرایی)» از این نمونه است. چنین تفکری سبب می‌گردد تا فرد از کوشش و تلاش برای تغییر وضع موجود باز ايستد. و عرصه‌های بزرگ نیز از کوشش‌ها و تکاپوها خالی بماند. پذیرش وضع موجود و تقدیر الاهی دانستن آن، از جمله پیامدهای آن است. در چنین رویکردی فرهنگ اباحی‌گری نیز ترویج می‌گردد؛ زیرا در این رویکرد، برای ظهور امام زمان4 ماهیتی انفجاری قائل هستند و بر این باورند که برای اصلاح جهان باید اوضاع چنان ملتهب و مخدوش گردد که به مرحله انفجار برسد! این دیدگاه، ترویج نوعی اباحی‌گری است که به توجیه حقایق موجود و تسلیم شدن در برابر مستکبران و ظالمان منجر می‌شود.

به هر رو، در اين جستار، فرض بر اين بوده كه باور به آموزه مهدویت، توانمند است كه بر نظام اخلاقی تمدن اسلامی تأثیر گذارد و هنجارهای اخلاقی را در جامعه نهادینه کند. از اين‌رو، براي نشان دادن صحت اين استدلال، براي ارائه موارد ذيل تلاش مي‌شود:

  1. كاوش در زمينه نقش اندیشه نجات‌گرایانه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن اسلامی داراي چه ضرورت‌هايي است؟

  2. نظام اخلاقی در تمدن‌پژوهی چه جایگاهی دارد؟

  3. نقش کارکردگرایانه باورداشت آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن اسلامی چه می‌باشد؟

این مقاله برای پاسخ‌گویی به سؤالات مذكور سامان یافته است. البته این پژوهه، به هیچ وجه با مدعای بازنمود همة جنبه‌های موضوع بررسیده‌اش به نگارش در نیامده و تنها هدف نگارنده‌ در وهلة نخست، در میان گذاردن آن با صاحب‌نظران این پهنة مطالعاتی، به قصد سنجش یافته‌ها و دیدگا‌ه‌هاست.

ضرورت‌شناسی کاوش در زمينه نقش آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن

بحث و گفت وگوی علمی دربارة «تمدن» و «آموزه مهدویت » و احکام و عوارض آن، از چند منظر برای جامعة اسلامی و انقلابی ما، ضرورت و اهمیت دارد و درنگ را بر اندیشه و قلم تحمیل می‌کند:

اول: بررسی این مهم که فهم‌ اجتماعی و فرهنگی از آموزه مهدویت بر طراحی برنامه عملیاتی در این زمینه مقدم است. منظور از فهم فرهنگی در این‌جا، صرف «شناخت» نمی‌باشد، بلکه مجموع اقداماتی را شامل می‌شود که این پدیده را برای مسلمانان معنادار ساخته و نوعی «درک مشترک» را پدید می‌آورد. برای نیل به چنین فهمی، البته پژوهش‌هایی این چنینی، دارای اولویت منطقی هستند.

دوم: این‌که حساسیت بر آموزه مهدویت و تلاش برای تحقق لوازم آن، کنشی بین تمدنی به شمار می‌رود؛ کنشی فرهنگی- سیاسی میان تمدن اسلام و غرب. عدم مقاومت فرهنگ و تمدن اسلامی در مقابل جریان همگون‌سازی فرهنگی، نه فقط امری پسندیده نیست، بلکه این امر به تسلط فرهنگی دشمن منجر می‌شود. بازنمود جنبه‌های تمدنی آموزه مهدویت، کوششی در جهت فائق آمدن بر امپریالیسم تمدنی غرب است.

سوم: این‌که وجه اهمیت عناصر ریشه‌ای فرهنگ، نظیر آموزه مهدویت در این است که اصلاح فرهنگی در جامعه نیازمند بررسی عناصر ریشه‌ای فرهنگ جامعه و تلاش برای تکامل و تعالی آن است و طبیعی است که در این صورت، عناصر غیر ریشه‌ای نیز به هر نسبتی که از محتوا و بار ارزشی برخوردار باشند، به عنوان عناصر تابع و پیرو، به سمت اصلاح و رشد حرکت خواهند کرد.

در توضیح باید افزود، عناصر تأثیرگذار بر فرهنگ را می‌توان به دو بخش تقسیم كرد: بخشی از عناصر که بر سایر عناصر فرهنگی سایه مي‌افكنند و چگونگی آن‌را رقم می‌زنند؛ و بخشی دیگر که عناصر تابع و درجه دوم فرهنگ تلقی می‌شوند. دسته اول را عناصر ریشه‌ای می‌نامیم و دسته دوم را عناصر ابزاری، قالبی و نمادین.[1]

بینش‌ها و ارزش‌ها، عناصر ریشه‌ای فرهنگ‌اند؛ اما سایر عناصر فرهنگ از قبیل آداب و رسوم، هنر، زبان و ادبیات، عناصری هستند که از عناصر ریشه‌ای متأثراند. البته آداب و رسوم و هنر ابزار و قالب انتقال عناصر ریشه‌ای هستند و از نمادهای ویژه قومی و اجتماعی برشمرده می‌شوند.

در نهایت این نکته را می‌توان افزود که اندیشة اصلاح، ارتقا و رشد فرهنگی در رویکرد به آموزه مهدویت، دست‌کم به دو پیش‌فرض نیازمند است: یکی این‌که وضعیت کنونی رویکردها به آموزه مهدویت، دچار کاستی‌ها، اشکالات و نارسایی‌هایی است که باید اصلاح شود و تغییر یابد؛ دیگر این‌که تصوری ذهنی برای وضعیت مطلوب و سامان یافته، وجود داشته و بایستگی‌های رویکرد مطلوب فرهنگی و تمدنی به آموزه مهدویت تعیین شده باشد؛ در حالی که پیش‌فرض نخست، بدیهی و وجدانی تلقی می‌شود، دومین پیش‌فرض در هاله‌ای از ابهام و اختلاف‌ ديدگاه قرار دارد.

نمودار شماره 1. ضرورت‌شناسی رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت

جایگاه‌شناسی نظام اخلاقی تمدن در تمدن‌پژوهی

تمدن‌پژوهان، نظام اخلاقی تمدن را بر شکل‌گیری تمدن بسیار مؤثر می‌دانند.[2] بی‌شک نظام اخلاقی که متضمن نهاد اخلاق و عقلانیت اخلاقی است، نقشی محوری در وحدت‌بخشی به سازه‌های تمدنی خواهد داشت (جمعی از نویسندگان، جستاری نظری در باب تمدن،‌ ص 64)؛ چنان‌كه ابن‌خلدون به کارکردهای انسجام‌بخشی اخلاق در تمدن اشاره کرده، مبني بر اين که اخلاق می‌تواند قلب‌های پراکنده را به هم نزدیک و جامعه‌ای یکپارچه ایجاد کند (رادمنش،‌ 1357: ص 163).

ویل دورانت کارکردهای تمدنی اخلاق را در تنظیم و نظم‌بخشی می‌داند. از دیدگاه وی، اخلاق اساس تنظیم اعمال بشری است وجدان اخلاقی در سیر تکامل خود، سبب پیدایش وجدان اجتماعی می‌شود و به وسیله آن، انسان به خوبی احساس می‌کند به جماعتی وابسته است که باید آن را دوست بدارد و محترم بشمارد (ویل‌دورانت، بي‌تا: ص 46).

از ديدگاه وی، اخلاق عبارت است از همکاری فرد با عموم و همچنین همکاری و تعاون هر دسته‌ای با دسته و اجتماع بزرگ‌تر. ویل دورانت معتقد است که پیدایش مدنیت بدون اخلاق امکان‌پذیر نبوده است (همان).

برخی دیگر، مانند هاکسلی،‌ پایه تمدن را در دنیایی که نیروهای طبیعت بی‌رحمانه کوشش‌های انسانی را درهم می‌کوبند؛‌ مقاومتی اخلاقی در برابر طبیعت می‌دانند (رندال، 1376: ج2، ص 655).

اصولاً گزینش یک دین یا برون‌داد تمدنی آن،‌ فرایندی اخلاقی را طی می‌کند. این‌که جوامع انسانی چه دینی را برمی‌گزینند، دین طبیعی را انتخاب کنند، یا الاهی را، مسیحیت را انتخاب کنند یا اسلام را،‌ در انتخاب دین، حق‌گرا باشند یا خودگرا،‌ انسان‌گرا باشند یا خداگرا؛‌ به تصمیمی اخلاقی در آن جامعه منوط است (جمعی از نویسندگان: 1388: ص 68) [3]؛

آموزه مهدویت و نظام اخلاقی تمدن

برای آگاهي از پیوند‌های دوسویه آموزه مهدویت و اخلاق، بایسته است برخی از مهم‌ترین کارکردهای اخلاقی باورداشت آموزه مهدویت را در نظام اخلاقی تمدن به درستی بشناسیم؛ چرا که آگاهی از آن، به فهم دقیق این مسئله، کمک فراوانی می‌کند. از این‌رو، در این قسمت از نوشتار می‌کوشیم کارکردهای باورداشت آموزه مهدویت را در نظام اخلاقی تمدن اسلام بیان کنیم:

  1. انگیزش‌دهی متعالی به رفتارها (ارتقاي سطح نیازها و انگیزه‌ها)

قابل به یادآوری است که «انگیزش»[4] حالتی در افراد است که آنان را به اجرا و تداوم رفتاری خاص متمایل و علت و چرایی فعالیت‌ها را مشخص می‌کند. آن‌چه در اصل، محرک آدمی به سوی رفتارهایي خاص است، همان نیازی است که او را بی‌‌قرار می‌سازد و فرد را برای ارضای آن به تکاپو و تلاش برمی‌انگیزاند (جمعي از نويسندگان، 1384: ص141).

هیچ فرایند روانی را در انسان نمی‌توان یافت که در واقعیت، صورت یا اثری از نیازها (و یا به بیان اجتماعی، ارزش‌ها) را با خود به همراه نداشته باشد. چرایی رفتار ما در نیازهای ما ریشه دارد. وقتی انسان به چیزی نیاز دارد، در او فرایندي روانی و معمولاً هدف‌محور شکل می‌گیرد که از آن به «انگیزش» تعبیر می‌کنیم. این فرایند دربرگیرنده اهدافی است که محرک عمل فرد و جهت‌دهندة آن است (پینتریچ، 1385: ص18).

افزون بر این، در کلی‌ترین سطح تحلیل می‌توانیم رفتار انسان را واجد دو بُعد نیرو و مسیر (جهت) بدانیم. بعد نیروزایی رفتار، همان نیازها و یا انگیزه‌هایی است که فرد را در موقعیت‌های مختلف فعال می‌کند و به حرکت و جنبش وا می‌دارد. جهت یا مسیر رفتار، همان شیوه و صورت رفتار است برای نیل به هدف. ارضا یا کاهش شدت آن، حیطه مطالعه نیازها یا انگیزه‌ها، عرصه نیروافزایی رفتار است.

بدین‌سان «انگیزش»[5] را می‌توان عامل «نیرودهنده»، «هدایت‌کننده» و «نگه‌دارنده» رفتار تعریف کرد. به بيان ديگر، «انگیزش»، چیزی است که فرد را به پیش رفتن وامی‌دارد و تعیین می‌کند که به کجا باید رفت (اسلاوين، 1358: ص360).

این نکته را می‌توان افزود که روان‌شناسان، انگیزش را عامل درونی می‌دانند[6] که رفتار شخص را تحریک می‌کند و به جهتي معین سوق می‌دهد و آن‌ را هماهنگ می‌سازد.[7]

توجه و علاقه‌مندی به هدف، همچنین پی‌بردن به اهمیت و ارزش تحقق آن، از جمله عوامل انگیزشی است که به بروز رفتار و جهت‌دهی آن می‌انجامد. آموزه مهدویت بسته به دورنما و چشم‌اندازی که ارائه مي‌كند و متناسب با گرایش خاصی که در نهاد شخص پدید می‌آورد؛ شخص را برمی‌انگیزاند تا در مسیر تحقق چشم‌انداز توجه کافی مبذول دارد و به لوازم آن پایبند باشد. با این بیان، هر چه عوامل برانگیزاننده قوی‌تر و راسخ‌تر باشند، انگیزة فراگیر، در التزام به رفتارهای متعالی و ارزش‌های دینی نیز قوی‌تر خواهد بود.

از مهم‌ترین متغیرهای مؤثر بر انگیزش، وجود سلسله‌اي از باورها و ارزش‌های دینی است. این باورها، نه تنها انگیزش افراد را شکل دینی می‌دهند، که حتی در قوت و تداوم بخشیدن به آن نقش بالایی ایفا می‌کنند. معمولاً انگیزه‌های نشأت گرفته نسبت به انگیزه‌های مادی از ایمان، از استحکام و دوام بیش‌تری برخوردارند. در تاریخ زندگانی مؤمنان، موارد فراوانی از انگیزه‌های بسیار قوی، همراه با گام‌های استوار در مقابل دشمنان دین الاهی، یافت می‌شود. از همه مهم‌تر، اين كه «انگیزة برتر» به رفتار «ارزش برتر» می‌بخشد و برعکس، «انگیزة پست» حتی رفتار به ظاهر شایسته را به «انحطاط» و «بی‌ارزشی» می‌کشاند.

داشتن هدف و انگیزه، به عنوان اصلی‌ترین رکن برنامه‌ریزی، نقش هدایت و راهبری کلیة تلاش‌های فرد و سازمان را به صورت نقطه‌اي محوری عهده دار است. و مهم‌ترین دستاورد انگیزشی را به همراه دارد. یکی از بايسته‌هاي كليدي هدف، عالی بودن آن است. امیرمؤمنان، امام علی7 در مورد ضرورت و اهمیت اهداف بلند و عالی می‌فرماید: «خیر الهمم أعلاها؛[8]بهترین هدف‌ها، عالی‌ترین آن‌هاست» (آمدي، ح4977).

شاید توصیه به داشتن اهداف عالی و بلند در روایات، به این دلیل باشد که داشتن چنین اهدافی افزایش انگیزة افراد را برای به دست آوردن آن اهداف باعث می‌شود. این نکته را نیز امام علی7 متذکر می‌شوند و می‌فرمایند: «علی قدر الهمم تکون الهموم؛[9]تلاش و کوشش‌ها به اندازة هدف‌ها خواهند بود» (همان: ح6178). یعنی هر قدر هدف‌ها عالی‌تر باشند، انگیزه‌های افراد فزونی می‌یابد و افراد برای دستیابی به آن اهداف تلاش بيش‌تر صورت مي‌دهند؛ چرا که دستیابی به اهداف عالی و بلند، مشکل‌تر بوده و تلاش و کوشش بیش‌تری مي‌طلبد. امام علی7 می‌فرماید: «مَن کَبُرت هِمّته، کَبر اهتمامه؛[10] هر کس که هدفش بزرگ و مشکل باشد، تلاش و کوشش او بیش‌تر خواهد بود» (همان: ص7850). با تتبع در انگیزه‌های آدمی، به طور کلی سه سطح انگیزشی را در انسان‌ها می‌توان تصور کرد. این انگیزه‌ها از پایین‌ترین سطح شروع می‌شود و تا عالی‌ترین سطح انگیزش پیش می‌رود؛ این سطوح به ترتیب عبارتند از:

  1. انگیزه‌های مادی؛[11]

  2. انگیزه‌های تلفیقی؛

  3. انگیزه‌های معنوی و الاهی؛[12]

نمودار شماره 2. سطوح و مراتب انگیزشی در انسان

بي‌ترديد قدرت انگیزشی آموزه مهدویت در عالی‌ترین سطح انگیزشی، یعنی انگیزه‌های معنوی و الاهی قرار دارد. اگر اهداف و مأموریت‌های جامعه در جهت اهداف و انگیزه‌های الاهی قرار گيرند، در این صورت می‌توانند افراد را از سطح انگیزه‌های مادی، به مرتبة انگیزه‌های تلفیقی برسانند و از این طریق، سطح عملکرد آنان را به لحاظ کمی و کیفی ارتقا بخشند. افرادی که دارای انگیزه‌های تلفیقی هستند و حتی بالاتر، انگیزه‌های الاهی دارند، در مقایسه با کسانی که با انگیزه‌های مادی کار می‌کنند، تلاش و جدیت بیش‌تری از خود نشان می‌دهند و به مراتب، عملکرد بهتری خواهند داشت. انگیزه‌های الاهی، مانع هدر دادن و اسراف امکانات و منابع انسانی می‌گردند و افراد را برای نیل به اهداف، به شدت برمی‌انگیزانند.[13] قدرت انگیزشی باور به مهدویت، دارای چند کارکرد عمده می‌باشد که می‌توان آن را در رفتار «منتظر» مشاهده کرد. انتخاب تکالیف و تلاش برای انجام دادن اعمالی خاص متناسب با منبع انگیزشی، پشتکار و مداومت در انجام دادن فعالیت و سعی در پیشرفت آن، موارد عمدة این شاخص‌ها هستند؛ زیرا روان‌شناسان تربیت بر این باورند رفتاری که براساس انگیزش تقویت شود، احتمال تکرار آن افزایش پیدا می‌کند (كريمي، 1385: ص165).

این نکته نیز افزودنی است که قدرت انگیزشی آموزه مهدویت، سازه‌ای است که به طور مستقیم قابل مشاهده و اندازه‌گیری نیست؛ ولی وجود آن، از رفتار شخص استنباط می‌شود.

خلاصه آن‌که مهم‌ترین کارکردهای انگیزشی آموزه مهدویت را مي‌توان در «انرژی‌دهی»، به معنای نیروبخشیدن به رفتار مسلمانان؛ «جهت‌دهی و هدایت»، به معنای هدایت رفتارهای مسلمانان و در نهایت «پایدارکنندگی و تداوم»، به معنای حفظ و تداوم رفتار مسلمانان دانست.

نمودار شماره 3. کارکردهای انگیزشی باورداشت آموزه مهدویت

باید با نیم نگاهی جست وجوگر این واقعیت باشیم که یهودیان بیش‌ترین بهره را در ایجاد قدرت انگیزشی در باورداشت آموزه منجی موعود داشته‌اند. آنان با نماد سرزمین مقدس به اهداف خود رسیده‌اند (سايزر، 1393: ص287 و كريميان، 1384: ص455). در توضیح باید گفت هیچ گروه قومی بدون ارتباط با یک سرزمین تـاریخی نـمی‌تواند تـداوم داشته باشد. ارتباط‌ با سرزمین تاریخی ضرورتا‌ً به‌ مـعنای حـضور دائمی ومستمر در یک سرزمین نیست؛ بلکه تصور یا ذهنیت این ارتباط هم می‌تواند حـس هـویت و موجودیت در میان اعضای یک گـروه، قـومی رابرانگیزد. به هـمین دلیـل یهودیان‌ همواره بر ایده سـرزمین مـقدس و تاریخی‌شان پای فشرده و هیچ‌گاه آن را فراموش نکردند و در تلاش برای تشکیل دولتی خاص خود تلاش ورزيدند. اسطوره‌های یـهودی، عمدتاً در ارتباط با سرزمین مقدس شـکل یافته‌ و در طول تاریخ مـتداوما بـازتولید شده و بدین‌گونه، بر تداوم هویتی آن‌ها نـقش مهمی داشته‌اند. اشغال فلسطین و نیز مشروعیت آن از دیدگاه یهودیان و مسیحیان صهیونیسم در جهت زمینه‌سازی ظهور مسیحا بوده و برای تقویت انگیزشی باورمندان به ظهور مسیحا از هیچ تلاشی دریغ نکرده‌اند. ‌

  1. اندیشه مهدویت و فائق آمدن بر بحران معناداری زندگی

يافتن پاسخ به پرسش از «معنای زندگی» همواره برای انسان اندیشور مهم بوده است؛ به گونه‌ای که بی‌توجهی به پاسخ این پرسش، موجب اوضاع و احوال شکننده‌ای می‌شود که امروزه آن‌را «بحران معنا»[14] می‌خوانند.

مسائل و مشکلات مربوط به مبدأ و منشأ، چگونگی و چرایی سرنوشت ملت، فرهنگ و تمدن بشر، اندیشة میلیون‌ها انسان و همچنین مورد توجه همة ادیان، اعم از الاهی و غیر الاهی در طول تاریخ بوده است. این واقعیت نمودار تلاش فزاینده‌ای است که در زمینه تفسیر‌های فرآیندهای تاریخی، از سوی اندیشمندان و فیلسوفان هر جامعه صورت گرفته است.

معناگرایی و توجه به معنای زندگی، امری فطری است که به خوبی در مطالعات تجربی هم به اثبات رسیده است. به همین ترتیب، در مسایل فرهنگی و تمدنی نیز معنا، معنویت و وجود نرم‌افزار معنابخشی، هستة اولیه شکل‌گیری هر تمدن و بستر زندگی واقعی بشر بوده و می‌باشد.

تلاش برای جستن معنایی در زندگی، اولین نیروی محرکه و انگیزه هر فرد است. باید دانست که کوشش فرد در جستن معنایی و ارزش زندگی ممکن است هیجان را در او ایجاد کند و این، مهم‌ترین مؤلفه‌اي است که به بقای فرد کمک می‌کند و او را براي تغییرات نگرشی مستعد مي‌سازد.

مراد از نقش اندیشه مهدویت در معنادار کردن زندگی، این است که مهدی‌باوری می‌تواند زندگی جمعی بشر را در بعد جمعی، به معنای حیات یک امت و حیات تاریخی بشر، معنادار و قابل فهم کند.[15] البته این را می‌توان دربارة معنادار کردن جهان هستی نیز ادعا کرد. به عنوان مثال مهدی‌باور مؤمن در پرتو آموزة مهدویت می‌تواند درک کند که تاریخ بشر و حتی جهان چه سیری را طی کرده، و طي می‌کند؛ کدام مراحل را پیش‌رو دارد و هر مرحله از چه ویژگی‌های معنوی و مادی برخوردار است؛ تاریخ بشر با چه فرود و فرازی سیر می‌کند؛ پایان آن چگونه رقم می‌خورد؛ اکنون او و دیگر مردمان جهان کجای این تاریخ ایستاده؛ چه می‌کنند؛ و چه باید بکنند. و سرانجام این‌که با ظهور مهدی موعود و برپایی حاکمیت او بر جهان چگونه این همه حوادث تلخ و شیرین توجیهی در خور و مقصدی ارزنده می‌یابد. یکی از مهم‌ترین عوامل معنادار کردن حیات تاریخی بشر، بینشی است که اندیشه مهدویت به ما می‌دهد. آموزه مهدویت، اجزا و عناصر حیات بشری را در یک ترکیب و سامانة معنادار و قابل فهم به گونه‌ای تعریف می‌کند که مانند یک تابلو نقاشی یا هر چیز قابل درکی از این دست، به نظر آید.

مهم‌ترین ویژگی آموزه مهدویت در تبیین حرکت تاریخی و سیر تکاملی آن، به نقش اراده‌های انسانی در حرکت تکاملی تاریخ برمی‌گردد. در حالی که مشکل نظریه‌های ارائه شده در فلسفه نظری تاریخ جبری بودن و ادعای علمی بودن آن‌ها است؛ در اندیشه قرآنی، حرکت تاریخ جبری نیست.[16]

چون ژرف بنگریم، اسلام گسترة تاریخ و مسیر حرکت تاریخ را درستیزه جویی‌های حق وباطل وغلبه حق را فرجام این ستیزش تاریخی می‌داند. بر مبنای مکتب اسلام، موضع‌گیری ارادی انسان در برابر دو جریان ولایت حق و باطل قرار دارد. اراده‌های انسانی، هنگامی که جامعه‌اي را تشکیل می‌دهند یا در جهت حق پیش می‌روند و یا جهت گیری باطل دارند؛ ازاین رو؛ دو قطب و نظام تاریخی حق و باطل، یکی برمحور اولیای الاهی و پیامبران و دیگری بر محور فراعین و طواغیت و مستکبران تاریخ شکل می‌گیرد.

هریک از دو جبهه حق و باطل، در حرکت خود به دنبال گسترش توسعه خویش هستند و به همین دلیل، اين دو جبهه در طول تاریخ درگیر هستند. اصلی‌ترین تعارضی که در تاریخ بشر وجود دارد، تعارض ایمان و کفر و عبودیت و استکبار است. تشدید تضاد و تعارض میان جبهه حق و باطل، سبب پیدایش دگرگونی‌های بنیادی در جامعه و تاریخ است (پايدار، 1336: ص204). این کشمکش و تعارض با گذشت زمان، عمق بیش‌تری پیدا می‌کند.[17]

در فلسفه متعالی تاریخی اسلام و نیز اندیشه نجات‌گرایانه مهدویت، انسان، موجودي محکوم به جبر نمی‌باشد؛ به گونه‌ای که رفتار او به علتی خارج از اختیار او مستند باشد. اراده انسان در حوادث زندگی فردی، اجتماعی و تاریخي او سهم بسزایی دارد. حرکت انسان و تاریخ رفتاري تخلف‌ناپذیر نیست، بلکه انسان‌ها بر سرنوشت حرکت اجتماعی و مسیر تاریخی خود تأثیرگذار بوده و ایفای نقش می‌کنند (مير باقري، 1390: ص47). البته سهم تأثیر این اراده‌ها یکسان نمی‌باشد. بعضی از اراده‌ها، اراده‌های محوری در طول تاریخ می‌باشند. و بر کل حرکت تاریخی اثر گذارند. به عنوان مثال پیامبران اولوالعزم از یک سو و فراعنه تاریخ ازسویی دیگر، انسان‌هایی هستند که اراده آنان بر جریان تاریخ اثرگذار است. آحاد انسانی نیز به نسبت، در فرآیند جامعه و تاریخ و سیر تکاملی آن حضور دارند. براین اساس، می‌توان اراده‌های انسانی را از حیث تأثیرگذاری آن‌ها در حرکت تاریخ و نیز ظهور منجی به سه سطح «فردی»، «اجتماعی» و «تاریخی» تقسیم كرد. (همان.)

نمودار شماره 4. سطح‌شناسی اراده‌های انسانی در حرکت تاریخ

  1. سامان‌یابی رویکردها و سازکارهای اخلاقی با الگوگیری از مدل اخلاقی عصر ظهور

در پرتو آرمان مدینه فاضله آتی می‌توان به آسیب‌شناسی وضعیت امروز جوامع بشری پرداخت؛ بدین معنا که می‌توان وضعیت فعلی خود را سنجید و میزان تناسب و سازگاری آن را با وضعیت آرمانی مشخص ساخت. می‌توان معیّن كرد که از وضعیت آرمانی به چه میزان فاصله داریم؛ تا در نهایت، برای کم‌کردن فاصله وضعیت امروز خود با وضعیت آرمانی بکوشیم. بي‌ترديد، نقش الگوهای تاریخی و ملی در این جهت بسیار مهم بوده و در صورت بیان مستمر و بروز این آرمان‌ها و الگوها برای نسل‌های جدید، می‌توان قدرت بی‌پایانی در بسیج پتانسیل‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی برای تحقق از موجودیت یک ملت و جامعه و صيانت از آن پدید آورد. حکومت جهانی مهدی موعود4 فقط پیش‌بینی و الگوسازی برای آینده نیست، بلکه مدل و الگوی زندگی امروزین نیز می‌باشد. این ایده، هم نظر به حال دارد و هم نظر به آینده و ما می‌توانیم از الگوهای اخلاقی آن برای رفع کاستی‌ها و نابسامانی‌های اخلاقی و معنوی جوامع استفاده کنیم و هم در تربیت و پرورش نفوس از آن بهره بگیریم. قرب الاهی و عبودیت؛ كمال نهايي، مراد و مطلوب انسان‌هاي كامل و مبدأ و مقصد اعلاي حركت تكاملي بشر و اساس تعاليم پيامبران بوده است.

نمودار شماره 5. ساحت‌های کمال بشریت در عصر ظهور

با مراجعه به روایات و تفاسیر، به روشنی در می‌یابیم که با ظهور حجت حق و امام کل، حضرت مهدی4 تغییرات و دگرگونی‌های فراوانی صورت می‌گیرد. او با شیوه‌ها وسازوکارهای متنوع و فراگیری که از جهت هدایت، تعلیم، تربیت، اصلاح و… اتخاذ می‌کند؛ زمینه‌های رشد فکری، فرهنگی و تمدنی انسان‌ها را فراهم می‌سازد و در چنین جامعه‌ای کمال نهایی تحقق پیدا می‌کند.

«معنویت‌گرایی اخلاقی»، «خردورزی اخلاقی»،[18] «ولایت‌گرایی اخلاقی»،[19] «جامع و بنیادین بودن اخلاق»[20] و «تحول‌بخش بودن اخلاقی»[21]؛ مهم‌ترین ویژگی‌های اخلاقی عصر ظهور است که می‌تواند به مثابة الگویی برای جامعه منتظر نقش‌آفرینی کند.

نمودار شماره 6. شاخصه‌های اخلاقی عصر ظهور

سازوکارهای امام عصر4 در نهادینه‌سازی «بصیرت اخلاقی»[22] نیز می‌تواند الگویی برای جامعه منتظر باشد. مهم‌ترین سازوکارهای حضرت در این جهت عبارتند از: «شکوفاسازی عقل فردی و جمعی»،[23] «فرهنگ‌سازی جامع»،[24] «غنابخشی روحی» و[25] «پررنگ‌کردن ماهیت عبادی انسان»[26].

افزودنی است که در این جستار، صرفاً بر الگوگیری اخلاقی از عصر ظهور تأکید می‌شود و به هیچ وجه تبیین ویژگی‌ها و سازوکارهای رسیدن به بصیرت اخلاقی در عصر ظهور رسالت این پژوهه نمی‌باشد.

  1. ایجاد مکانیسم کنترل اجتماعی (پیشگیری خودآگاهانه از ناراستی‌ها)

بازشناسی اهمیت مهار و کنترل رفتاری افراد در زندگی، تـأثیر عمیق آن‌ را بر کشمکش‌های روزانه نشان می‌دهد. از منظر پژوهشگران، مشکلات شخصی و اجتماعی، که تعداد زیادی از شهروندان امروزی را متأثر‌ ساخته، برخاسته از شکست در خودمهارگری و کنترل اجتماعی می‌باشد (رفيعي هنر، 1390: ص31).

در همه جوامع انسانی، نوعی کنترل اجتماعی مبتنی بر هنجارهای مقبول و سنت‌های متداول بر چارچوب رفتارهای اجتماعی مردم نظارت می‌کند و گرچه هم‌نوایان را تشویق می‌کند؛ بیش‌تر بر تنبیه هنجارشکنان و مخالفان تأکید می‌ورزد. به دیگر سخن، ابتدا می‌بایست ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی به فرد آموخته شود و سپس رفتار او به وسیله «کنترل اجتماعی» زیر نظارت قرار گیرد.

برای تنظیم رفتارهای مقبول و جلوگیری از بی‌نظمی در جوامع مکانیسم‌های مختلفی وجود دارند که عبارتند از:

  1. مکانیسم‌های رسمی: بر عنصر حقوقی و قانونی کنترل اجتماعی مبتنی است که سرپیچی از آن‌ها کیفر به دنبال دارد.

  2. مکانیسم‌های غیر رسمی: در عرصه رویارویی اجتماعی اعضای جامعه و در خانواده، مدرسه، محل کار و ... تحقق می یابد. در این حالت، حفظ آبرو و ترس از بی‌آبرویی و یا بی‌احترامی، فرد را از هنجارشکنی باز می‌دارد (صديق، 1389: ص45).

باورداشت مهدویت، یکی از مهم‌ترین ابزارهای کنترل اجتماعی از سنخ غیررسمی است. بررسى آموزه مهدویت، اين فرض را به ذهن متبادر مى‌سازد كه ما مى‌توانيم از طريق اين آموزه، شيوه‌ها و فنونى را در‌ جهت‌ ارتـقاى خودمهارگرى افراد طراحى كنيم و آن را به طور عملياتى در حيطه‌هاى مختلف فردى و اجتماعى براى حفظ سلامت روانى و ارتقاى سلامت معنوى به كار گيريم. بر اساس بررسى و تحليل آموزه مهدویت، به چهار شيوه می‌توان به ارتقاى خودمهارگرى اجتماعی همت گماشت. در ذيل، به اين چهار شيوه اشاره مى‌شود:

اولین شیوه «تقابل با طفره‌روی اجتماعی»‌ در سایه باورداشت آموزه مهدویت است. این امر را می‌بایست در سازه ‌معنایی انتظار جست وجو کرد. انتظار چهار الزام را به دنبال خواهد داشت: نخست، عدم اکتفا به واقعیت‌های موجود؛ دوم، وجود واقعیتی متعالی و برین در فراسوی افق و واقعیت های موجود؛ سوم، امکان حرکت انسان‌ها از واقعیت‌های موجود به سوی واقعیت برین و چهارم، تأکید بر تکاپو و جست وجوی انسان‌ها برای یافتن ابزارهایی که واقعیت موجود را به سوی آینده روشن سوق می‌دهد. در این نگرش، فاصلة زمانی طی مسیر از وضع موجود به وضع آرمانی و مطلوب، چندان در خور اهمیت تلقی نمی‌شود.

نتیجه چنین رویکردی توجه به چالش‌ها و کاستی‌ها در عرصه اجتماع و تلاش برای حل آن‌ها می‌باشد. انتظار در رویکرد تمدنی به زمینه‌سازی تعریف می‌شود و در این نگرش پدیده «طفره‌روی اجتماعی» به شدت رد می‌شود.

نمودار شماره7. فرایند تقابل با «طفره‌روی اجتماعی» در سازه معنایی انتظار

شـيوه دومی كه در آن، آموزه مهدویت، خودمهارگرى اجتماعی را‌ تـسهيل‌ مى‌كند؛ از طريق ارائه «اهداف‌ و معيارهاى‌ روشن»‌ است. افـراد هويت‌يافته در سایه باورداشت آموزه مهدویت، وضعيت اخلاقى خود را به‌ راحتى‌ دستخوش‌ تغييرات نمى‌كنـند. ازاين‌رو، اعـتقاد راسخ‌ترى‌ در‌ رفتارهاى خود دارند؛ چراكه مى‌دانند انجام دادن چه كارى درست و انجام دادن چه كارى نادرست است. آموزه مهدویت اولاً‌، هدف‌ روشنى‌ را براى زندگى رقم مي‌‌زند؛ ثانيا، آن هدف را در‌ جهت رشد توانايى‌هاى روحى افـراد قـرار داده اسـت.

اما آن‌چه مى‌توان ادعا كرد، اين است كه در سایه باورداشت آموزه مهدویت، هويتی به دست می‌آید که معناى خاص خودش را دارد که مى‌توان از آن به «هـويت منتظرانه» تعبیر کرد. به عبارت ديگر، آموزه مهدویت از يك سو، ويژگى‌هاى مشتركى را در ميان پيروان خود به ارمغان مى آورد و از سوى‌ ديگر‌، منتظران را از تمايزي روشن نسبت به ديگر گروه‌ها برخوردار مى‌كند. به طـوركلى، شكل‌گيرى‌ هويت مذكور بر نوع باورها و رفتارهاى افراد مبتنى مى‌باشد‌.

مسلمانانی كه هويت منتظرانه را پذيرفته‌اند، به دليل شناخت هدف خود، هيچ‌گاه‌ در‌ مسير زندگى، سرگشته نمى‌شوند و با اهداف خود قطع ارتباط نمى كنند‌ و همواره‌ براى‌ مهار خويشتن در برابر تكانه‌هاى مختلف، دليل و منطقى به نام «رسيدن به هدف‌ متعالى‌» راسرلوحه‌ رفتارهاى خودقرار مى‌دهند.

سومین شیوه در تحقق خودکنترلی اجتماعی «تعیین مصادیق مهار» است. آموزه مهدویت با‌ ارائه‌ مصاديق‌ اطاعت و معصيت در حيطه‌هاى فردى و اجتماعى در سایه امام‌باوری؛ راه روشنى را پيش‌روى باورمندان به این آموزه گشوده است. مهم‌ترین مأموریت اخلاقی منتظران در جامعه،‌ در قالب «معرفت امام»،‌ «اطاعت امام»،‌ «محبت امام» و «حمایت از امام» تجلی می‌یابد.

در نهایت «نظارت‌گری بر رفتار» از مهم‌ترین شیوه‌های تحقق خودکنترلی اجتماعی در سایه باورداشت آموزه مهدویت است. نظارت‌گرى غالبا براى موفقيت در تلاش‌هاى خودمهارگرى عامل تعيين كننده‌اى است.

طبیعی است برای این‌که بتوان رفتار و پندار انسان را دگرگون کرد و آن‌ها را در مسیر اصلاح و سازندگی واقعی قرار داد؛ باید برنامه‌ای پایدار و اثرگذار برای او ارائه كرد و در ضمن آن، بر رفتارها و هنجارشکنی‌های وی نظارتي جامع و كامل صورت داد. در جامعه شیعی، عنصر نظارت بر رفتار و کردار با باورداشت امامت، معنای دیگری می‌یابد. این نظارت و اثرگذاری ژرف و درونی، براساس ولایت هدایت و پرورش معنوی امام معصوم7 صورت می‌گیرد. هدایت معنوی و ارتقا و پرورش فرد و جامعه، بر عهدة پیامبران و امامان: است و مستلزم اختیارات ویژه و قدرتی است که به وسیلة آن، بایستی بر اعمال نظارت داشته باشند.

درجامعه منتظر، افراد براساس احساس نظارت ولی‌عصر4 و شرم حضور، نه تنها به اصلاح خویش مشغولند، بلکه درصدد اصلاح دیگران نیز هستند؛ چون مؤمنان براساس آن، همواره خود را در محضر حضرت ولی‌عصر4 می‌بینند و تردید ندارند که امام شاهد و ناظر بر اعمال ایشان است.[27]

نمودار شماره8. فرایند تحقق کنترل اجتماعی در سایه باورداشت آموزه مهدویت

  1. مسئله‌آفرینی در عرصه نظام اخلاقی تمدن اسلامی

یکی از مهم‌ترین کارکردهای آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدنی اسلام؛ «مسئله‌آفرینی» و «مسئله‌سازی» است. مسئله‌آفرینی یعنی خلق عرصه‌های جدید کاوش و پژوهش در عرصه اخلاقی.

باید افزود که در عرصه رویکرد اخلاقی به آموزه مهدویت، مسئله‌ای که باید نزد اصحاب علوم انسانی مسئله باشد؛ مسئله نیست و بالعکس مسائلی که در ردیف مسائل اخلاقی جامعة‌ ما نبوده یا از اولویت‌های اول محسوب نمی‌شوند؛‌ مسئله تحقیق قلمداد می‌شوند. یکی از راه‌های درمان این معضل، رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت و جایگاه‌شناسی این آموزه در نظام اخلاقی تمدن اسلامی است.

برخی از مهم‌ترین مسائلی که در پیوند میان اخلاق و آموزه مهدویت در رویکرد تمدنی پدید می‌آید، عبارتند از:

نمونه‌شناسی عینی مسئله‌آفرینی آموزه مهدویت در نظام اخلاقی تمدن اسلامی ‌

ردیف

طرح مسئله

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

طراحی مدل مفهومی نظام مطالعات اخلاقی در عرصه مهدویت، مبتنی بر رویکرد تمدنی

واکاوی امکان تأسیس فلسفه تعلیم و تربیت منتظرانه

فرایند معناجویی زندگی در سایه باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن درا یجاد حیات اجتماعی مؤمنانه

راهکارهای اخلاقی برآمده از باورداشت مهدویت در مواجهه با جاهلیت مدرن

بررسی پیوندهای دوسویه سبک زندگی منتظرانه و سلامت اجتماعی

تبیین جایگاه اخلاقی صبر در برابر گناه در آخرالزمان و نقش آن در بصیرت تمدنی

نقش باورداشت آموزه مهدویت در برخورد اخلاقی با تمایزات فرهنگی در تمدن اسلامی

ساختار نظام‌مند و مفاهیم و گزاره‌های اخلاقی در ادعیه و زیارات مهدوی

نقش امام باوری در تحقق امنیت اخلاقی در روزگار غیبت

بررسی ابعاد و ساحت‌های امنیت اخلاقی در عصر ظهور و نقش الگویی آن در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

تبیین سازوکارهای تحقق امنیت اخلاقی در عصر ظهور و نقش الگویی آن در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

مدل تعامل اخلاقی با امام در روزگار غیبت و بررسی تطبیقی آن با معنویت‌های نوظهور

تأملات روش‌شناختی در بررسی نقش اخلاقی و تربیتی باورداشت آموزه مهدویت

گونه‌شناسی نظریه‌ها در ظرفیت‌سنجی باورداشت آموزه مهدویت در عرصه اخلاق و تربیت

جایگاه‌شناسی پیوند با انسان کامل در ساختار و اضلاع تمدن اسلامی

تحلیل عوامل اخلاقی برآمدن تمدن‌ها

نقش ارادة انسانی در ساخت تمدن

قلمرو،‌ مراتب و سطح مسئولیت اخلاقی‌ باور به ظهور منجی

آسیب‌شناسی مهدویت‌پژوهی معاصر با رویکرد اخلاقی و تربیتی

بررسی اصول اخلاق اجتماعی در جامعه منتظر از دیدگاه صحیفه سجادیه

سازه معنایی انتظار و نقش آن در تربیت الگویی

معیارشناسی بصیرت اخلاقی در مواجهه با فتنه‌های آخرالزمانی

اهداف، اصول و روش‌های تحقق تربیت منتظرانه

شاخصه‌شناسی تربیت اجتماعی در جامعه منتظر از ديدگاه قرآن کریم و روایات

‌‌گفتمان انتظار و هویت‌بخشی فرهنگی و تمدنی به انسان مسلمان در عصر پسا مدرن ‌

چارچوب مفهومی «هویت منتظرانه» و ملاحظات عملی تعمیق آن در جامعه

چیستی «اضطرار به حجت» و دلالت‌های اخلاقی و تربیتی آن در ارتقای نظام اخلاقی تمدن اسلامی

بررسی تأثیر باورداشت عرضه اعمال بر امام حی بر درونی‌سازی ارزش اخلاقی حیا و عفت

موضوع‌شناسی گزاره‌های اخلاقی، معطوف به «معرفت امام» در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

موضوع‌شناسی گزاره‌های اخلاقی معطوف به «اطاعت امام» در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

موضوع‌شناسی گزاره‌های اخلاقی، معطوف به «محبت امام» در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

ساختارشناسی جامعه مطلوب اخلاقی از منظر ادعیه و زیارات مهدوی

تدوین الگوی بومی سنجش آثار تربیتی امام‌باوری در جامعه ‌

تحلیل اثربخشی «امید به آینده روشن» در تحقق بصیرت اخلاقی

نقش راهبردی اخلاق زمینه‌ساز در همگرایی اجتماعی در تمدن اسلامی

نقش باورداشت آموزه مهدویت در تحقق تربیت اجتماعی در تمدن اسلامی

اخلاق زیست‌محیطی در عصر ظهور (سازوکارها و مکانیزم‌ها،‌ زمینه‌ها و پیامدها) و نقش الگویی آن در تمدن اسلامی

روش‌شناسی انتقال مفاهیم تربیتی در ادعیه و زیارات مهدوی

الگوی تغییر و تحول اخلاقی و تربیتی، از منظر ادعیه و زیارات مهدوی

نیازسنجی پژوهشی در عرصه مطالعات اخلاقی و آموزه مهدویت

طراحی الگوی آینده‌پژوهانه اسناد سیاست‌گذاری در عرصه رویکرد تربیتی به مهدویت ‌

امکان‌سنجی ظرفیت تقابل گفتمان انتظار با چالش‌های تربیتی تمدن غرب ‌

نقش پیشگیرانه امام‌باوری در کنترل فساد اداری

جایگاه تربیت الگویی در جامعه منتظر و نقش آن در تحقق تمدن نوین اسلامی

نقش امام‌باوری بر سنخ رویکرد به دنیا و دلالت‌های تربیتی آن در نظام اخلاقی تمدن اسلامی

شناسایی و اعتبارسنجی شاخص‌های رویکرد اخلاقی مطلوب به آموزه مهدویت با رویکرد تمدنی

مؤلفه‌های اخلاق حرفه‌ای در سازمان با الگوگرفتن از آموزه مهدویت

بازنمایی نقش تربیتی آموزه مهدویت در تقابل با «طفره‌روی اجتماعی» در جامعه

تحلیل ارتباطی سیره معصومان:، در نهادینه‌سازی پیام‌های تربیتی امام‌باوری

بررسی تطبیقی مقایسه اثربخشی تربیتی باور به انتظار مهدی موعود در شیعه و مسیحاباوری در مسیحیت

نقش منجی‌باوری‌ در تسکین غم تنهایی و مرگ

نقش آموزه منجی موعود در رنج‌زدایی و کاهش آلام بشری

بررسی کارکردگرایانه باور به آموزه منجی موعود در تحقق روحیه مثبت‌اندیشی در زندگی

نتیجه‌گیری

با اندیشه در آن‌چه گذشت، به ویژه با پرسشی‌هایی که در پیوند با هر یک، ذهن را درگیر می‌کند، به مهم‌ترین نتایج بحث اشاره مي‌شود:

  1. فرایند اثرگذاری اخلاقی باورداشت آموزه مهدویت از استحكام باور به مهدویت آغاز می‌گردد؛ زیرا با تغییر افکار و هیجان‌های شخصی، رفتار انسان نیز تغییر می‌کند. طبیعی است که تغییر در رفتارهای همگانی در گرو تغییر در رفتارهای گروهی و فردی است.

  2. به نظر می‌رسد تحقق «جامعه منتظر و زمینه‌ساز»، مهم‌ترین رسالت گفتمان اخلاق‌محور در رویکرد اخلاقی به آموزه مهدویت است؛ جامعه‌ای که از حیث فردی و اجتماعی دارای شاخصه‌های اخلاقی می‌باشد.

  3. آموزه مهدویت به باورمندانش هویت می‌دهد؛ زیرا وقتی که منتظر بداند کیست و چه نقشی در جامعه دارد؛ بر نیازمندی‌ها، تمایلات، توانایی‌ها، ضعف‌ها، استعدادها و مسئولیت‌های خود معرفت پیدا می‌کند.

  4. قدرت انگیزشی باور به مهدویت، سبب می‌گردد افراد به اجرا و تداوم رفتارهای خاص متناسب با انتظار متمایل شوند. در حقیقت، باور به مهدویت، بعد نیروزایی دارد؛ یعنی قدرت انگیزشی که منتظر را در موقعیت‌های مختلف فعال می‌کند.

  5. باور به لزوم تغییر به همراه اقدام عملی در جهت تغییر وضع موجود، مهم‌ترین اهرم خلق رفتار متناسب با تغییر است.

  6. در پرتو آرمان مدینه فاضله عصر ظهور که جامعه‌ای کاملاً اخلاقی است؛ می‌توان به آسیب‌شناسی اخلاقی وضعیت امروز جامعه خویش بپردازیم.

  7. باورداشت آموزه مهدویت، به خلق مسائل مهم و کاربردی در حیطه نظام اخلاقی تمدن کمک می‌کند و عرصه‌های جدیدی را در این زمینه پیش روی ما می‌گذارد.

نمودار شماره 9. برون‌داد پیوند آموزه مهدویت و نظام اخلاقی در تمدن اسلامی.

منابع

  1. اربلی، علی بن عیسی (1381). کشف الغمه فی معرفة الائمه، تبریز، مکتبه هاشمی.

  2. اسلاوین، رابرت ایی (1385). روان‌شناسی تربیتی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، نشر روان.

  3. اکبری، محمدعلی (1384). تبارشناسی هویت جدید ایرانی،تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.

  4. امینیان، مختار (1381). مبانی اخلاق اسلامی، قم، بوستان کتاب.

  5. انصاری، خواجه عبدالله (1373). منازل السائرین، ترجمه و شرح علی شیروانی، تهران، الزهراء.

  6. پایدار، حبیب الله (1336). برداشت‌هایی درباره ة فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

  7. پینتریچ، پال آر و شانک، ایل اچ (1385). انگیزش در تعلیم و تربیت، ترجمه مهرناز شهرآرای، تهران،‌ نشر علم.

  8. جمعی از نویسندگان (1384). مدیریت در اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

  9. ــــــــــــــــــ (1388). جستاری نظری در باب تمدن،‌ قم، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی.

  10. ـــــــــــــــــ (1378). آینده فرهنگ‌ها، ترجمه زهرا فروزان سپهر، تهران، مؤسسه فرهنگی آینده پویان.

  11. رادمنش،‌ عزت‌الله (1375). کلیات عقاید ابن‌خلدون درباره فلسفه،‌ تاریخ و تمدن،‌ تهران،‌ انتشارات قلم.

  12. رفیعی‌هنر، حميد و جان بزرگی، مسعود (بهار1390). «رابطه جهت‌گیری مذهبی و خودمهارگری‌»، فصلنامه روان‌شناسی و دین، سال سوم، شماره 1.

  13. رندال،‌ هرمن (1376). سیر تکامل عقل نوین،‌ ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران،‌ نشر علمی فرهنگی‌.

  14. سایزر، استیون، (1393). صهیونیسم مسیحی، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، قم، کتاب طه.

  15. سبحانی‌نیا، محمدتقی، (بي تا). «نظریه تغییر و تأثیر آن در زمینه‌سازی ظهور»، فصلنامه مشرق موعود، سال سوم، شماره11.

  16. سیف، علی اکبر، (1383). روان‌شناسی پرورشی، تهران، آگاه.

  17. صدیق، رحمت الله (1389). آسیب‌شناسی اجتماعی (جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی)، تهران، سمت.

  18. طبرسی، احمدبن علی (1416ق). الاحتجاج، قم، دارالاسوه للطباعه والنشر.

  19. طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن (1411ق). الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی.

  20. عیاشی، محمد بن مسعود، (بي‌تا). تفسیرعیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه الاسلامیه.

  21. کارگر، رحیم (1389). تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم، مرکز تخصصی مهدویت.

  22. کرایب،‌ یان (1382). نظریه اجتماعی کلاسیک،‌ ترجمه شهناز مسمی‌پرست،‌ تهران،‌ انتشارات آگه.

  23. کریمی، یوسف (1385). روان‌شناسی تربیتی، تهران، نشر ارسباران.

  24. کریمیان، احمد (1384). یهود و صهیونیسم، قم، بوستان کتاب.

  25. کلینی، ابی‌جعفر محمد بن یعقوب (1365). کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

  26. کی‌منش، عباس (1388). پرتو عرفان، تهران، انتشارات علمی.

  27. گیدنز، آنتونی (1388). تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نی.

  28. میرباقری، سیدمحمدمهدی، (1390). درآمدی برفلسفه تاریخ شیعه، ماهنامه فرهنگ عمومی، سال اول، شماره 4، خرداد و تیر.

  29. ویل دورانت، (بي‌تا). تاریخ تمدن (مشرق زمین گاهواره تمدن)، ترجمه احمد آرام،‌ تهران، انتشارت علمی فرهنگی.

[1]. با اقتباس از تفکیک فرهنگ به «هسته» و «محیط». (ر.ك: جمعی از نویسندگان، 1387: ص7-9).

[2] . در این جستار رویکرد تمدنی به اخلاق مطمح نظر بوده برای اطلاع از بحث‌های جامعه‌شناسی اخلاق ر.ک: یان کرایب،‌ نظریه اجتماعی کلاسیک، ص 145. ‌

[3] . برای توضیح بیش‌تر (ر.ک: داریوش آشوری،‌ ما و مدرنیت،‌ ص214).

[4] . اصطلاح «انگیزش» نخستین بار از واژه لاتینی «Motive» که به معنای «حرکت» است، گرفته شده و در فرهنگ معین به معنای تحریک، ترغیب و تحریض آمده است. برای انگیزش، تعاریف بسیاری وجود دارد، از جمله: «انگیزش عبارت است از نیرویی که کارکنان را به آغاز نمودن، جهت دادن و تداوم رفتار و فعالیت تحریک می‌کند.» یا «انگیزش یعنی نیروهایی که موجب می‌شوند افراد به گونه‌ای خاص رفتار کند.» (ر.ک: جمعی از نویسندگان، 1384: ص 40. انگیزش به علت و چرایی رفتار اشاره دارد (ر.ک: علی اکبر سیف، 1383، ص 336).

[5] . اصطلاح «انگیزه»، اغلب با «انگیزش» مترادف به کار می‌رود. با این حال، می‌توان انگیزه را حالت مشخصی که سبب رفتاری معین می‌شود؛ تعریف کرد. به دیگر سخن، انگیزه اصطلاحی دقیق‌تر از انگیزش است. انگیزش عمل کلی مولد رفتار به شمار می‌رود؛ اما انگیزه حالت اختصاصی رفتار خاص است (ر.ک: علی‌اکبر سیف، 1383: ص 337).

[6] . تلاش و رفتارهای آدمی به عوامل متعددی، مانند انگیزه (Motive)، علاقه (Interes)، نیاز (Need)، مشوق (Encourage)، ارزش (Value)، نگرش (Attitud)، وابستگی دارد. این عوامل از هم جدا نیستند و بر یکدیگر اثرگذارند.

[7] . روان‌شناسان انگیزه‌ها را به گونه‌های مختلفی بیان کرده‌اند؛ از همین‌رو، دیدگاه‌های بسیار متنوعی دربارة عوامل انگیزش ارائه شده است؛ چنان‌که فروید (Froud)، لیبیدو (libido)، انگیزش را اساس نیروی جنبش و فعالیت آدمی می‌شناسند. هرمان‌هسه (Herman Hesse)مفهوم دوگانگی را در نوشته‌ها و آثار خود مهم تلقی می‌کند. گروهی دیگر، مانند موری (Murray) و مزلو (Maslow) نیازها را اساس بروز رفتار می‌دانند (در این زمینه ر.ک: علی‌اکبر سیف، 1383: ص347).

[8] . آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ح4977.

[9] . همان، ح6187.

[10] . همان، ح7850.

[11] . این نوع انگیزه‌ها معمولاً خواست‌هایی را شامل می‌شود که با ارضای آن‌ها، نیاز فرد تأمین می‌شود. این انگیزه‌ها چه در ناحیة نیازهای فیزیولوژیک و چه روانی بر خودمحوری افراد استوار است.

[12] . انگیزه‌های معنوی، انگیزه‌هایی نشأت گرفته از ایمان به مبدأ و معاد است که محور آن‌ها را وجود مقدس پروردگار تشکیل می‌دهد. در این نوع انگیزه‌ها، نیازهای فطری و گرایش‌های اصیل انسانی به معبود و محبوب واقعی، قوی‌ترین عامل بروز و ظهور رفتارهای شایسته و پسندیده است. شدت و قوت این انگیزه‌ها، به حدی است که می‌تواند نیازهای مادی را بی‌اثر کند و تحت‌الشعاع قرار دهد.

[13] . البته احیای انگیزه‌های الاهی در جامعه به معنای بی‌توجهی به ارضای نیازهای مادی نمی‌باشد. و در عین توجه و اهتمام به این نیازها، می‌بایست به طور دائم، اهداف و مأموریت‌هایی را که در نهایت، به اهداف و مقاصد خداپسندانه و الاهی ختم می‌شوند، به افراد جامعه گوشزد و انگیزه‌های الاهی را در آنان احیا و یا تقویت کرد.

[14] . از نشانه‌های بحران معنا در جهان معاصر، رویکرد روزافزون انسان معاصر به دین و معنویت و حتی برخی از عرفان‌های کاذب است. حس فطری حقیقت‌جویی بشر و نیاز به مکتبی جامع‌نگر، سرخوردگی شدید انسان از خلأ روحی، معنایی و معنوی، سرخوردگی از نابسامانی روزافزون تمدن مادی و سرخوردگی از انحطاط شدید اخلاقی و معنوی تمدن مادی؛ از جمله عوامل تشدید کننده بحران معنا در جهان معاصر است.

[15] . فرصت یادآوری این نکته را مغتنم می‌شمارم که موضوع «معنای زندگی» زوایای پنهانی را در خود جای داده است. در وهلة نخست با دو رویکرد می‌توان به این موضوع نگریست: اول، معنای زندگی بشر و دوم، معنای جهان هستی. از معنای زندگی بشر، هم می‌توان زندگی فردی را اراده كرد و هم زندگی جمعی را. خود معنای زندگی جمعی را نیز می‌توان به سه صورت در نظر گرفت: معنای زندگی یک جماعت یا امت (که حیات آن جماعت یا امت را قابل فهم می‌کند)؛ معنای زندگی اجتماعی ( آن‌چه زندگی در قالب اجتماع را قابل فهم می‌کند) و معنای زندگی تاریخی (آنچه حیات تاریخی بشر را قابل فهم می‌سازد، که با فلسفه تاریخ نیز قرابت زیادی دارد).

[16] . بدیهی است چنین برداشتی از قرآن به معنی پیش‏بینی کامل آینده نيست (آن‏ گونه که در فلسفه تاریخ آمده است). قرآن در مورد تاریخ، اعتقادی به‏ تحمیل اراده الاهی ندارد، بلکه این انسان است که با آزادی کامل سازندة آیندة جامعه انسانی است.

[17] . اگر بپذیریم که همواره در طول تاریخ دو جریان حق و باطل و ایمان وکفر وجود داشته و بپذیریم که غلبه در نهایت با جبهه حق است؛ سرانجام تاریخ نیز ظهور ولایت الاهی در سراسرجهان است که از آن به «عصر ظهور» تعبیر می‌شود. پیروزی حق بر باطل یکی از سنّت‌های الاهی است؛ چنان‌‌كه خدای متعال می‏فرماید: «سنّت الاهی ]قانون و نظام ربانی[ بر این بوده ]که حق بر باطل غالب‏ شود[ و ابدا در این سنّت خدا تغییری نخواهی یافت». (فتح: 23).

[18] . اصول اخلاقی و تربیتی عصر ظهور عبارتند از: «اصل ارجمندی و شرافت انسان»، «اصل مساوات و برابری انسان‌ها»، «اصل اراده و دانایی انسان»، «اصل چند بعدی بودن انسان»، «اصل جهت‌داری انسان»، «اصل جهت‌داری زندگی» و «اصل توانایی و ظرفیت انسان‌ها» (ر.ک: رحیم کارگر، 1389: ص128).

[19] . داشتن الگو و اسوه‌های روشن و کامل برای تربیت و تعالی انسان‌ها، ارائه شاخص‌ها و ملاک‌های رشد و تکامل همه جانبه با توجه به سیره و رفتار اسوه‌های دینی و امکان رشد و بالندگی مداوم و پویا در پرتو تربیت الاهی و ایمانی از مهم‌ترین شاخصه‌های تربیت امامت و ولایت‌محور است.

[20] . به معنای رویکرد هدایت‌گرایانه، تعالی‌بخش، تحول‌گرایانه، بهسازانه، مشکل‌زدایانه، درمان‌گرایانه و بشارت‌گرایانه به اخلاق است. (ر.ک: همان، ص204).

[21] . اصلاح‌گرا و تحول‌بخش بودن اخلاقی در عصر ظهور، به معنای اصلاح و تغییر الگوهای اخلاقی، نظیر «باورها و بینش‌ها»، «عادت‌ها و منش‌ها»، «خلقیات و خصلت‌ها»، «ایده‌ها و ارزش‌ها»، «نیازها و خواسته‌ها» و «آداب و رسوم» است.

[22] . نگارنده این سطور از بصیرت اخلاقی، رشد و بالندگی توأم فکری و اخلاقی انسان، جهت رسیدن به کمال نهایی و دستیابی به روشن‌بینی دینی و دانایی معنوی را که به تزکیه و تهذیب انسان و دوری از ناراستی‌ها و کژتابی‌های گوناگون منجر می‌گردد؛ اراده کرده است (برای چیستی بصیرت و نیز جایگاه آن در اخلاق قدسی ر.ک: خواجه عبدالله انصاری، 1373: ص189؛ مختار امینیان، 1381: ص18؛ عباس کی‌منش، 1386: ج1، ص240 و رحیم کارگر،1379: ص19).

[23] . مهم‌ترین مکانیسم رسیدن به بصیرت اخلاقی، کمال فکری است؛ یعنی توجه ویژه دین به شکوفا کردن عقل و خرد آدمی. عقل، پایه و اساس انسانیت، حجت باطنی خداوند متعال است و شکوفاسازی آن رسالت تمامی ادیان آسمانی بوده است. در روایتی این سازوکار چنین آمده است: «اذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَه عَلی رؤوسِ العِباد فَجَمَع بِه عُقُولَهُم و کَمُلَت بِه احلامُهُم» (ر.ک: کلینی، 1385: ج1، ص25).

[24] . «یَدعُو الناسَ الی کِتاب الله و سُنّة نَبِیه ...». (ر.ک: عیاشی، بي‌تا: ج2، ص57).

[25] . یکی از سازوکارهای بسیار مهم در تغییر و تحولات روحی انسان‌ها و فروکاستن از آمال مادی صرف و خواسته‌های فزاینده دنیوی، استغنای روحی انسان‌ها است. در روایتی این مهم در عصر ظهور این‌گونه ترسیم شده است: «و یَجعَلُ الله الغِنی فی قُلُوبِ العِباد؛ خداوند متعال بی‌نیازی را در دل‌های این امت قرار می‌دهد» (ر.ک: اربلی، 1381: ج2، ص474).

[26] . «ابشروا بِالمَهدی ... یَملَأ قُلوبَ عباده عبادة و یَسَعَهُم عَدلَه». (ر.ک: طوسی،1411: ص179).

[27] . «فإنّا نُحیط عِلماً بِأنبائکُم و لا یعزبُ عنّا شیءً مِن أخبارِکُم؛ ما بر اخبار و احوالتان آگاهیم و هیچ چیزی از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست» (ر.ک: طبرسی، 1416: ج2، ص 497؛ و برای اطلاع تفصیلی ر.ک: کلینی، 1385:‌ ج1،‌ ص 219، کتاب الحجّه: بابُ عرض الأعمال علی النّبی و الائمّه).

 


چاپ   ایمیل