تحليل رويکرد شناختي و کارکرد شناختي انتظار از منظر اهل سنت

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 22 - 43 دقیقه)

169b

چکيده

نوشتار پيش رو، به بيان يکي از مفاهيم مهدويت به نام «انتظار از منظر اهل سنت» مي‌پردازد. انتظار به عنوان باوري اساسي در ميان اهل سنت، داراي شاخصه‌ها و مباحث مختلفي است که با باز خواني هر کدام از آن‌ها، نسبت به ابعاد انتظار شفافيت و باز شناسي بيش‌تري پيدا مي‌شود. مثلاً يک بار مباحث «رويکردشناختي انتظار» که به رويکرد «حديث محوري» و «باور محوري» قابل تقسيم است؛ مطرح مي​گردد و از اين طريق به گستره وجودي انتظار در منابع حديثي و كتاب‌هاي علماي اهل سنت پي برده مي‌شود؛ بار ديگر به دنبال طرح مباحث ديگري نظير « ماهيت شناختي وکارکردشناختي انتظار» رفته و با واکاوي انتظار از اين دو منظر، به تقسيمي نظير انتظار عام و خاص و نيز انتظار مثبت و منفي رهنمون مي‌شويم. در بحث کارکرد شناسانه انتظار که حاوي تنوعاتي نظير انتظار مثبت و منفي است؛ انديشمندان اهل سنت در بيانات و مکتوبات خويش به صورت فراگير به اين موضوع پرداخته و با ضوابطي دقيق، به بيان تمايزات آن دو مبادرت كرده‌اند. همچنين با تشريح نقش غير سازنده انتظار منفي و با تبيين نقش تأثير گذار انتظار مثبت؛ زمينه­ساز ترويج انتظار مثبت در ميان اهل سنت شده‌اند.

 

مقدمه

انديشه مهدويت و مفاهيم آن در ميان اهل سنت، به عنوان باوري اصيل و تأثيرگذار داراي جايگاه مهم و خطيري است. از جمله مفاهيم اين انديشه مؤلفه «انتظار» مي‌باشد که نقش اساسي و مهم آن، در هدايت و ساماندهي مسلمانان و جوامع اسلامي بر کسي پوشيده نيست. بي شک انتظار به عنوان آموزه مهم اعتقادي، داراي شاخصه‌هاي فراواني، نظير تأثير گذاري، نشاط آوري، تکامل بخشي، پويايي و بالندگي است که اهل سنت به جهت باورمندي و اعتقاد عملي به آن، از الزامات و آثار مثبت فردي و اجتماعي آن برخوردار هستند. بي ترديد لازمه بهره­مندي هر چه بيش‌تر از دستاوردها و برکات انتظار، بازشناسي و بازخواني آن از حيث مفهوم شناختي، ماهيت شناختي، گستره شناختي، تنوع شناختي و کارکرد شناختي است. بديهي است در اين پژوهش به دليل محدوديت نوشتاري، به برخي از جستارهاي مذكور پرداخته مي‌شود.

تحليل رويکرد شناختي انتظار

تبيين جايگاه انتظار در ميان اهل سنت با دو رويکرد «حديث محوري» و «باور محوري» قابل پي­گيري است. در رويکرد حديث محوري، در جست و جو به دنبال تحليل رواياتي هستيم که به صورت صريح در آن‌ها واژه «انتظار» به‌کار رفته است و در رويکرد باور محوري، به دنبال تحصيل و تحليل «انتظاري» هستيم که در اقوال و ديدگاه‌هاي انديشمندان اهل سنت (که نماد باورمندي عموم اهل سنت­اند) به‌کار رفته است. پس در رويکرد اول، انتظار را در متون حديثي اهل سنت، اعم از صحاح و مسانيد دنبال مي​كنيم و رواياتي را که حاوي واژه انتظار هستند، احصا و آن‌ها را تحليل و بررسي مي​كنيم؛ ولي در رويکرد دوم، انتظار را در کتاب‌ها و نوشته‌هاي انديشمندان اهل سنت که حاوي باورهاي آنان است دنبال کرده، آن‌ها را از نظر مفهوم شناسي و واژه شناسي مورد تحليل و بررسي قرار مي‌دهيم.

انتظار با رويکرد حديث محور در منابع اهل سنت

در منابع حديثي اهل سنت، اعم از صحيحين، مسانيد، جوامع و اطراف، روايات مبتني بر واژه «انتظار» بسيار محدود است و از نظر شمارش به عدد چهار و در نگاهي دقيق‌تر به عدد دو مي‌رسد؛ يعني در کل منابع حديثي اهل سنت که هر کدام داراي روايات انبوه و بي شماري در موضوعات مختلفي است، روايات الانتظار با واژه انتظار از نظر تعداد، عدد دو را نشان مي‌دهد که البته اين دو روايت نيز بر انتظار خاص دلالت ندارند، بلکه به معناي انتظار عام مي‌باشند؛ يعني اميدوار بودن براي رفع مشکلات و سختي‌هاي دنيا و صبر در برابر آن.

روايت اول:رسول گرامي اسلام6 مي‌فرمايد:

سَلُوا اللَّهَ مِن فَضلِهِ فَأنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أن يُسأَل و أَفضَلُ العِبادَة إنتِظارُ الفَرَجِ؛ خدا را از فضل او طلب كنيد كه خدا دوست دارد كه از او بخواهند بهترين عبادت­ها انتظار گشايش است (ترمذي، 1403، ج5: 266).

اين روايت را تعدادي از محدثان و مولفان اهل سنت در کتاب‌هاي خويش آورده‌اند. البته در منابع حديثي شيعه، نيز به صورت تقطيع:‏ «أفضَلُ العِبادَة إنتِظارُ الفَرَجِ»؛ نقل شده است (صدوق، 1395، ج1: 278). در منابع اهل سنت اولين منبعي که به اين روايت پرداخته، سنن ترمذي است و بعد از آن، در برخي منابع از جمله «مسند الشهاب» قضاعي (القضاعي، 1405، ج2: 245)؛ «الدعا» از طبراني (الطبراني، 1413: 29)؛ «مجمع الزوائد» هيثمي (الهيثمي، 1408، ج1: 147)؛ «جامع الصغير» سيوطي (السيوطي، 1401، ج3: 275) مطالبي آمده است. اين روايت در دو کتاب «مسند الشهاب» قضاعي (القضاعي، 1405، ج4: 436) و «شعب الايمان» بيهقي (البيهقي، 1410، ج7: 204) به صورت تقطيع: «أفضَلُ العِبادَة إنتِظارُ الفَرَجِ»؛ ذکر شده است.

روايت دوم: رسول گرامي اسلام6 در باره انتظار و رابطه آن با صبر مي‌فرمايد:

انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ عِبَادَة؛ اميدواري براي گشايش همراه با صبر عبادت است (القضاعي، 1405، ج2: 62).

در واقع، نقل اين روايت در منابع اهل سنت، اولين بار از کتاب «مسند الشهاب» قضاعي مي‌باشد و نيز در کتاب‌هاي ديگر حديثي نظير «شعب الايمان» بيهقي (البيهقي، 1410، ج7: 294)؛ «جامع الصغير» سيوطي (السيوطي، 1401، ج1: 417)؛ «ميزان الاعتدال» ذهبي (الذهبي، بي تا، ج3: 256)؛ «کنز العمال» متقي (المتقي الهندي، 1409، ج3: 272) نقل شده است.

روايت سوم و چهارم: پيامبر گرامي اسلام6 در دو روايت ديگر مي‌فرمايد:

انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللهِ عِبَادَة؛ اميد گشايش از ناحيه خدا عبادت است (البيهقي، 1410، ج7: 205)؛ انْتِظَارُ الْفَرَجِ عِبَادَة؛ اميد داشتن به گشايش عبادت است (الجرجاني، 1409، ج2: 76).

به نظر مي‌آيد سه روايت اخير که با تفاوت‌هاي اندکي از رسول خدا6 در منابع مختلف اهل سنت نقل شده است، از نظر سبک و سياق به يک روايت باز گردند. بر اين اساس، مي‌توان گفت که روايات موجود در زمينه انتظار در منابع حديثي اهل سنت بسيار محدود بوده و از عدد دو تجاوز نمي‌کند. البته در کتاب «الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَه»، تأليف تنوخي، روايتِ مرفوعي در اين خصوص از امير مومنان، علي7 نقل شده است: «أفضَلُ ما يَعمَلُهُ المُمتَحنُ إنتِظارُ الفَرَجِ؛ برترين چيزي كه فرد آزمونْ به كار مي گيرد انتظار فرج و اميد به گشايش است» (التنوخي، 1410، ج1: 46). نکته قابل توجه اين که اين روايات تنها از يک منبع (الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَه) نقل شده و در هيچ منبع ديگري، اعم شيعه و اهل سنت نيامده و هيچ گونه توجهي از ناحيه علما و مولفان شيعه و اهل سنت بدان نشده است. براين اساس، نمي‌توان اين روايت را به عنوان يکي از روايات انتظار در دايره روايات چهارگانه انتظار قرار داد.

روايات چهارگانه انتظار که از رسول خدا6 نقل شده‌اند، در دو روايت تجميع مي‌شوند، و از نظر صدور، نه داراي پرسش‌هاي خاصي که دامنه مفهومي انتظار را محدود کند و نه داراي واژگان و جملات خاصي است که انتظار عام را به سوي انتظار خاص سوق دهد. همچنين داراي کاربرد و جايگاه خاصي نيست تا برداشتي خاص را از ناحيه علماي اهل سنت تداعي كند. مثلاً در مورد روايت اول: «سَلُوا اللَّهَ مِن فَضلِهِ فَإنّ اللَّهَ يُحِبُّ أن يُسأَلَ و أفضَلُ العِبادَةِ إنتِظارُ الفَرَجِ»؛ که در منابع متعددي از تأليفات علماي اهل سنت آمده است؛ در برخي از اين منابع به نقل بسنده شده و هيچ گونه توضيحي حتي به صورت کوتاه و مجمل داده نشده است (الترمذي، 1403، ج5: 266)؛ ولي در برخي از کتاب‌هاي حديثي، نظير «عمده القاري»، «شعب الايمان»، و «کنز العمال» در ذيل باب دعا و استجابت دعا و آداب دعا اين روايت ذکر گرديده است. نيز اين روايت در کتاب‌هاي تفسيري اهل سنت ذيل اين آيه شريفه آمده است:

Gوَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماF؛ و زنهار، آنچه را خداوند به [سببِ‏] آن، بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد! براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كرده‏اند بهره‏اى است، و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‏اند، بهره‏اى است و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست (نساء: 32).

مفسراني از اهل سنت، همانند (ابن کثير قرشي، 1420، ج1: 50 و السيوطي، بي تا، ج2: 149)، در ضمن تفسير آيه، به اين روايت اشاره کرده و به نحوي آن را جزو روايت تفسيرگر اين آيه قلمداد كرده‌اند و نگرشي که به اين روايت دارند، نگرش عام از انتظار است و جايگاه و کاربردي که براي اين روايت در نظر گرفته‌اند نيز عام است. پس، محدثان و مفسران اهل سنت نسبت به روايت مورد نظر، نه توجيه صدوري خاص دارند و نه کاربرد خاص. از اين رو، نمي‌توان از اين روايات انتظار خاص برداشت کرد.

اما سه روايت اخير که به نوعي به يک روايت باز مي­گردند، در بيش از بيست منبع از منابع حديثي اهل سنت آمده است که اولين منبع از نظر تاريخي «مسند الشهاب» است (القضاعي، 1405، ج1: 62)، که القضاعي بدون هيچ گونه بيان توجيه صدوري و کاربرد خاصي آن‌ها را نقل و تحت عنوان «إنتِظارُ الفَرَجِ بِالصَبرِ عِبَادَه» تبويب كرده است. در کتاب «شعب الايمان» بيهقي (البيهقي، 1410، ج7: 204)؛ اين روايت سه گانه، در فصل مستقلي تجميع شده و در همين فصل، روايات ديگري با مضامين مشکلات و شدايد دنيا و چگونگي خلاصي از آن نيز ذكر شده است که بيان اين روايات، خود قرينه​اي است بر اين نكته که منظور مؤلف از روايات انتظار، انتظار عام است که به مشکلات و معضلات دنيوي و چگونگي گشايش از آن مربوط مي‌باشد. قرينه ديگري که در اين‌جا وجود دارد و مي​تواند بر انتظار عام، دلالت كند، باب بندي كتاب است تحت عنوان: «فِي ذِکرِ ما فِي الأوجاعِ و الأمراضِ و المُصيباتِ». اين فرايند در کتاب «الجامع الصغير» سيوطي (السيوطي، 1401، ج1: 417) نيز دنبال شده؛ ولي در اين کتاب روايات «إنتِظارُ الفَرَج ِمِن اللهِ عِبادَه» با اضافاتي مثل «وَ مَن رَضِیَ بِالقَلِيلِ مِنَ الرِّزقِ رَضِیَ اللهُ تعالي مِنهُ بِالقَلِيلِ مِنَ العَمَلِ» نقل شده است که اين اضافات، خود قرينه​اي است بر اين که منظور از انتظار در اين‌جا انتظار، عام است. اما در کتاب «فيض القدير» مناوي (المناوي، 1415، ج3: 67)؛ روايات سه گانه يکجا نقل شده و نزديك دو صفحه در خصوص آن‌ها توضيح داده؛ ولي توضيحات و بيانات ايشان همان نگرش و برداشتي است که علماي سلف اهل سنت در زمينه روايات انتظار داشته‌اند و همان کاربرد عامي است که آن‌ها به‌کار برده‌اند. نتيجه مطالب پيش گفته اين که در منابع اهل سنت، اولاً، روايات انتظار از نظر تعداد بسيار محدود است؛ ثانياً، همين تعداد قليل داراي نقل کثير مي‌باشد و ثالثاً، در روايات انتظار اصلاً کاربرد خاصي صورت نگرفته است. از اين رو، نمي‌توان روايات الانتظار را که در منابع اهل سنت آمده است، به سوي انتظار خاص سوق داده و انتظار مورد نظر را که همان انتظار ظهور امام مهدي4 است، از آن برداشت كرد.

انتظار با رويکرد، باور محور، در منابع اهل سنت

گفته شد كه در روايات منابع حديثي اهل سنت که در بردارنده روايات الانتظار هستند، متأُسفانه هيچ اثري از واژه انتظار وجود ندارد كه بر انتظار خاص، يعني انتظار ظهور امام مهدي4 دلالت كند؛ ولي در اقوال و نوشتار علماي معاصر اهل سنت فراوان اين واژه به‌کار رفته (و بيش‌تر هم در معناي انتظار خاص)؛ مثلاً در کتاب «إغاثَةُ اللّهفَانِ مِن مَصائِدِ الشَّيطَانِ» از ابن قيم آمده است كه مسلمون (يعني همه گروه‌هاي اسلامي) در انتظار فردي به‌سر مي‌برند به نام مهدي4 که از اهل بيت پيامبر6 بوده و زمين را از عدل و داد پر مي‌کند (ابن قيم، 1395، ج2: 338).

در خصوص مفهوم و جايگاه انتظار در کتاب «موسوعه فقه الابتلاء» علي بن نايف الشحود[2]، مطالب دقيق و ظريفي بيان شده و ايشان در اين کتاب بابي را تحت عنوان «الاعداد سبيل الاستقامه» گشوده و در آن به بيان اعداد و آمادگي پرداخته و بيان كرده است که انجام دادن هر کار مهمي بدون مقدمه و تمهيدات ممکن نيست و اين بحث از جمله مباحث اساسي است که علماي علم اصول و فقه بدان پرداخته‌اند و خداوند نيز در قرآن با بيان آيات مختلفي به اين موضوع اشاره كرده است: Gوَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىF و اين‌كه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست. و [نتيجه‏] كوشش او به زودى ديده خواهد شد (نجم: 39،40)؛ زيرا سعي و تلاش اين شأنيت را دارد که مکلف را به سوي هدف و مقصود، بدون سستي و رکود تشويق کند. همچنين خداوند مي‌فرمايد: Gوَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةًF و اگر [به راستى‏] اراده بيرون رفتن داشتند، قطعاً براى آن ساز و برگى تدارك مى‏ديدند (توبه: 46). نظر به اين‌که در هر مواجهه‌اي، «آمادگي» مهم‌ترين مرتبه است لحظه مواجهه لحظه​اي ‌حساس و سرنوشت سازاست؛ بي ترديد همه عقلا با آمادگي به اين عرصه وارد مي‌شوند.

وي در ادامه مي‌نويسد: هميشه ميان تحقق حادثه​اي مهم و فرايندي که به مرحله تحقق منتهي مي‌شود، فترت و فاصله​اي است که اين فاصله را اعداد و استعداد پر کرده و در واقع، اين فاصله و اين اعداد نيز به نوعي تداعي‌گر انتظار است. سپس به بيان مفهوم انتظار و جايگاه مهم آن مي‌پردازد:

وَ الفَترَة الَّتِي تَستَغرِقُها عَمَليَّةُ الإعدادِ وَالإيتاءِ بِمُقَدَّمَةِ الواجِبِ، هذِه الفَترَةُ بِالذّاتِ ما تدعى بِالاِنتِظارِ، إذ الإِنتِظارُ لايَعنِي جُلُوسُ المَرءِ فِي بَيتِهِ مُتَوَقِّعاً أَن يُحَقَِّق اللهُ لَهُ تَطلِعاتِهِ وَآمالَهُ وَأهدافَهُ، إنَّما الاِنتِظارُ يَعنِي سَعيُ الإِنسانِ وَتَحَرُكُهُ بِاِتجاهِ إِعدادِ ما يَنتَظِرُهُ وَما يُريدُ تَحقِيقِهِ. وَإِنطِلاقاً مِن هذِهِ القَناعَةِ، نَقُولُ إِنََّ قَولَ اللهِ تَعالى: Gمِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا الله عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاF (احزاب: 23)؛ الشحود، 1428، ج4: 309).

«فترت» فضايي است که با انجام استعداد و آمادگي به عنوان مقدمه واجب تأمين شده و خاستگاه انتظار مي‌باشد؛ زيرا انتظار به اين معنا نيست که انسان در خانه بنشيند و بدون هيچ کاري منتظر باشد تا خدا همه زمينه ها، مقدمات و اهداف را فراهم نمايد؛ بلکه انتظار يعني سعي و تلاش انسان و حرکت او به طرف فراهم کردن زمينه‌هاي چيزي که در انتظار آن نشسته و تحقق آن را طالب است. انتظار يعني رهايي از وضع موجود براي رسيدن به وضع مطلوب، چنان‌که خدا در قرآن مي‌فرمايد: «در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‏اند. بعضى پيمان خود را به آخر بردند ]و در راه او شربت شهادت را نوشيدند[ و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود نداده‏اند.

وي در ادامه مي‌نويسد:

ما نيز نسبت به ظهور امام مهدي4 انتظار داريم و انتظار ما به معناي در خانه نشستن و بسندگي به انتظار زباني نيست... انتظار آموزه اي است مورد تأييد شرع و عقل (همان: 309).

شيخ محمد صالح المنجد، در پاسخ به پرسشي که در اين خصوص مطرح شده است، مي‌نويسد:

همه طوايف اسلامي و غير اسلامي در انتظار امام مهدي4 به‌سر مي‌برند؛ مثلاً قوم يهود منتظر مهدي است؛ ولي مهدي آن‌ها در عنوان «مسيح دجال» تبلور پيدا مي‌کند که با ياري و همراهي يهوديان ظهور مي‌کند. مسيحيان نيز در انتظار مهدي هستند؛ ولي مهدي آن‌ها در عنوان «مسيح» تعريف مي‌شود؛ همان مسيحي که ما مسلمانان نيز به نزول او ايمان داريم. مسلمانان نيز در انتظار فردي به‌سر مي‌برند به نام امام مهدي4 که از نوادگان رسول خدا6 و از فرزندان حضرت زهرا3 است و در آخر زمان ظهور کرده و جهان پر از ظلم و جور را از عدل و داد پر مي‌کند (المنجد، https://islamqa.info/ar/84269).

در کتاب «فتاوي دار الافتاء المصريه» که مشتمل است بر فتواهاي علماي الازهر؛ در مورد امام مهدي و انتظاري که در مورد آن حضرت مطرح است؛ مطالبي درج شده و در آخر اشاره گرديده که ملل سه گانه، يعني يهوديت، مسيحيت و اسلام در انتظار امام مهدي4 هستند: «وَ بِهَذا تَكُونُ المِلَلَ الثَلاثَةَ مُنتَظِرَةٌ لِلمَهدِى» (البري، 1400، ج1: 127). همچنين در کتاب «بريقة محمودية في شرح طريقة محمدية» در بيان شرح حال دجال آمده است:

دجال، مهدي مورد انتظار يهوديان است و امام مهدي4، فرد مورد انتظار مسلمانان بوده و مسلمانان در انتظار ظهور او هستند[3] (الخادمي، 1348، ج 1: 181).

غالب العواجي[4] در کتاب «فرق معاصره تنتسب الي الاسلام» در بيان انتظار و تفاوت آن ميان شيعه و اهل سنت مي‌نويسد:

شيعيان در موضوع انتظار دو چيز را مورد نظر دارند که اهل سنت از آن پرهيز مي‌کنند: اول، عجله و شتاب در امر ظهور امام مهدي4 و دوم اين كه آن‌ها رخداد ظهور را براي انتقام از دشمنان و تشفي خاطر براي قلوب خودشان مي‌دانند؛ ولي اهل سنت در مقوله انتظار از اين دو امر دوري کرده و عقيده دارند که ظهور با نيت انتقام گيري درست نيست و نيز با شتاب و کندي، ظهور به جلو و عقب کشيده نمي‌شود. گذشتگان اهل سنت بر اساس اخبار پيامبر6 منتظر امام مهدي4 بودند و در اين انتظار ثابت قدم بوده و مثل شيعيان عجله نمي‌کردند؛ چون آن‌ها به پيامبر و دينشان اطمينان داشته و مي‌دانستند که باعجله کردن، در ظهور امام مهدي4 تعجيل يا تأخير صورت نمي‌گيرد و نيز آن‌ها ظهور را براي حقد و تشفي دل‌هاي شان و براي انتقام گيري از مخالفان نمي‌دانستند (العواجي، 1422، ج1: 415).

در مطلب بالا، در نوشتار غالب العواجي سه شبهه مطرح است که به تبيين و تحليل نياز دارد:

1ـ شيعيان در امر ظهور بر خلاف اهل سنت، عجله کار و شتاب زده هستند.

2ـ عجله و شتاب بر تقدم و تاخر ظهور هيچ گونه تأثيري ندارد.

3ـ هدف رخداد ظهور براي شيعيان عقده گشايي و انتقام گيري است که امري نفساني و مذموم است.

نقد و نظريه

شبهه اول: شيعيان در امر انتظار، عجول و شتاب‌زده هستند:

در پاسخ به شبهه مذكور گفته مي‌شود: اولاً؛ عجله و شتاب دو نوع است: عجله و شتابي که بدون فراهم کردن مقدمات و بدون بسترسازي و زمينه­سازي ظهور صورت مي‌گيرد. اين نوع عجله و شتاب زدگي از عقل و عقلانيت خارج بوده و صاحب آن، از نظر شرع، عرف و عقل محکوم و مذموم است. اما اگر عجله و شتاب را در قالب فراهم کردن مقدمات، عوامل و علل و در بسترسازي ظهور و در قالب آمادگي و تمهيدات مردمي تعريف كنيم؛ هيچ گونه استبعاد و مذمتي به همراه ندارد. چنان‌که در دعاهاي مأثور مي‌خوانيم:

اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِيِّكَ وَ ابْنَ وَلِيِّكَ وَ اجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‏ (ابن قولويه، 1356: 314)؛ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِيَةَ وَ النَّصْر (طوسي، 1411، ج1: 58).

پس اگر تعجيل در ظهور همراه با آمادگي و استعداد باشد، نه تنها مذموم نيست، بلکه امري مطلوب و پسنديده است؛ زيرا از يک سو مي‌بينيم مقوله ظهور، احيا کننده انسانيت، شرافت، عدالت و رفاه بر گستره زمين است و از سوي ديگر، مقوله ظهور با اين کارکردهاي مهم، امري خير و مطلوب شناخته مي‌شود و آيه Gفاستبقوا الخيراتF (بقره: 148)؛ گوياي ضرورت شتاب و عجله در کارهاي خير و مطلوب است. پس، ظهور به عنوان امري مطلوب و خير که مورد اشتياق و ترغيب مسلمانان است، زماني معقول و مشروع جلوه مي‌کند که از فضاي انديشه و تئوري به فضاي عمل هدايت شود؛ يعني مسلمانان که مشتاق ظهور هستند، بايد در عمل، براي ظهور زمينه­سازي و بسترسازي كنند. در اين صورت است که انتظار آن‌ها مورد قبول شرع، عرف و عقل مي‌باشد. بر اين اساس، به طور کلي مي​توان گفت: عجله و شتاب در فرايند يک کار، ممدوح؛ ولي در برايند آن بدون در نظر گرفتن فرايند، مذموم است در واقع، عجله در اصل رخداد ظهور بدون لحاظ مقدمات و عوامل، مذموم و با لحاظ کردن آن‌ها ممدوح است.

ثانياً: انديشمندان و علماي اهل سنت نيز برخي براي ظهور امام مهدي4 دعا كرده‌اند. مثلاً شيخ محمد بن حسان بعد از بيان اين نکته که ظهور پديده​اي تکويني است که در اصل رخدادش بشر قدرت دخالت نداشته و وقوع آن تنها به اذن و اراده الاهي صورت مي‌گيرد؛ براي تعجيل در ظهور امام مهدي4 به دعا مي‌پردازد و مي‌گويد: «إِنَّهُ ظُهُورُ مَحَمَّدٍ بنِ عَبدِ اللهِ المَهدِي اَلّلهُمَّ عَجِّل بِهِ يا كَرِيم يا عَليّ».[5]

شبهه دوم: عجله و شتاب بشر در تقدم و تأخر ظهور هيچ نقشي ندارد.

در پاسخ به شبهه دوم، بحث اختياري و عدم اختياري بودن ظهور مطرح مي‌شود؛ يعني با توجه به اين كه رخداد ظهور امري اجتماعي و به زندگي بشر مربوط بوده و بر سرنوشت فردي و اجتماعي بشر تأثير به‌سزائي دارد؛ آيا بشر توان دخالت در کيفيت رخداد يا در تقدم و تأخر آن را دارد؟ بشر در تقدم و تأخر آن فاقد تأثير است؟ در پاسخ گفته مي‌شود: از نظر اهل سنت اگر بشر در تحقق و تقدم و تأخر ظهور هيچ نقشي نداشته باشد؛ جريان روايات رايات السود که در منابع اهل سنت فراوان نقل شده و به نوعي مسلمانان را به همراهي با آن‌ها ملزم كرده است، چگونه توجيه مي‌شود؟ چنان‌که پيامبر اسلام6 مي‌فرمايد:

إِذَا رَأَيْتُمْ الرَّايَاتِ السُّودَ قَدْ جَاءَتْ مِنْ خُرَاسَانَ فَأْتُوهَا فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ الْمَهْدِىُّ؛ چون پرچم‌هاى سياه ببينيد كه از خراسان مى‏آيد، به استقبال آن بشتابيد؛ زيرا او خليفة خداوند مهدي است (ابن حنبل، بي‌تا: 368).

آن حضرت در روايت ديگر مي‌فرمايد:

ثُمَّ تَطْلُعُ الرَّايَاتُ السُّودُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ فَيَقْتُلُونَكُمْ قَتْلاً لَمْ يُقْتَلْهُ قَوْمٌ.ثُمَّ ذَكَرَ شَيْئًا لاَ أَحْفَظُهُ فَقَالَ فَإِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَبَايِعُوهُ وَلَوْ حَبْوًا عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ الْمَهْدِىُّ؛ تا آن‌گاه كه پرچم‌هاى سياه از سمت مشرق پديد آيد و شما را طورى به‌قتل رسانند كه هيچ قومى را بدان وضع نكشته باشند. سپس راوى چيزى گفت كه من حفظ نكردم آن‌گاه فرمود: چون او را به ببينيد با وى بيعت كنيد هر چند به رفتن از روى برف باشد، چه وى مهدى خليفه خداست (ابن ماجه، بي‌تا: 254).

باز در اين مورد «روايات موطئون» را داريم که فراوان در منابع حديثي اهل سنت آمده و در واقع، گوياي نقش بشر در زمينه سازي ظهور و تقدم و تأخر آن است؛ چنان‌که رسول خدا6 مي‌فرمايند: «يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ سُلْطَانَه‏؛ مردمى از جانب مشرق قيام نمايند و سلطنت را براى مهدى آماده مي‌سازند» (طبراني، 1415، ج1: 94).

سيوطي در شرح سنن ابن ماجه در باره واژه يوطئون مي‌نويسد: «يُمَهِّدُونَ الْمهْدي خِلَافَتَهُ وَ يُؤَيِّدُونَهُ وَ يَنصُرُونَهُ؛ آماده کردن زمينه براي دولت مهدي4 و همراهي و ياري کردن او (السيوطي، 1401، ج1: 300). قسمت اول که «یُمَهِدُونَ» باشد، به معناي زمينه سازي ظهور است که اين کار در واقع بر عهده منتظران است و قسمت دوم که «یُؤیِدُونَهُ و یَنصُرُونَهُ» باشد، به معناي ياري و همراهي است که اين کار در واقع بر عهده ياران و اصحاب امام مهدي4 مي‌باشد.

نتيجه اين که اولاً، رخداد ظهور امري اجتماعي ِ معطوف به سرنوشت تاريخ انسان است. ثانياً، بر اساس آموزه‌هاي قرآني، هر چيز که به سرنوشت انسان مربوط است، انسان نسبت به آن هم مسئوليت دارد و هم آزادي.

پس، رخداد ظهور به عنوان يک عامل اجتماعي، مسئوليت بشر را به همراه دارد و مسئوليت داشتن بشر، آزادي را براي او فراهم مي‌کند و از مسئوليت پذيري و آزادي انسان، تأثيرگذاري اعمال و رفتار وي بر کيفيت وقوع ظهور مستفاد مي‌گردد.

شبهه سوم: شيعيان براي عقده گشايي و انتقام گيري در انتظار ظهور به سر مي‌برند.

در شبهه سوم بحث اهداف ظهور مطرح مي‌شود مبني بر اين که هدف ظهور از منظر شيعيان انتقام گيري و عقده گشايي است! در پاسخ گفته مي‌شود که ظهور داراي اهداف و غايات متنوعي است و اين اهداف به هدف کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت تقسيم مي‌شود. مثلاً هدف کوتاه مدت، مبارزه با ظالمان و ستمگران، و از بين بردن آن‌ها از روي زمين است. هدف ميان مدت اجراي عدالت و گسترش رفاه و آسايش بر روي زمين مي‌باشد و هدف بلند مدت که همان هدف غايي و نهايي بوده و در واقع ظهور، براي تحقق آن به وقوع مي‌پيوندد؛ تحقق انسانيت، دين مداري، خدا محوري بر روي زمين و در يک جمله به معناي تحقق تعالي و کمال واقعي براي بشر و تاريخ اوست. پس، ظهور امام زمان4 داراي اهداف متنوع و گوناگوني است که مبارزه با مخالفان و انتقام گرفتن از آنها يکي از اهداف ظهور، آن هم از اهداف کوتاه مدت است. ضمن اين كه انتقام گيري جنبه شخصي و خصوصي ندارد و در حقيقت نوعي بازتاب علمكرد ظالمان و ستمگران است كه به دست ياوران حضرت صورت مي‌گيرد.

در اين‌جا به اصل بحث بر مي‌گرديم که همان باورمندي اهل سنت به موضوع انتظار است. باز در اين مورد، در کتاب «لقائات الباب المفتوح» محمد العثيمين[6] پرسشي مطرح است تحت اين عنوان که آيا ما مي‌توانيم از خدا درخواست ظهور كنيم و آيا واژه «منتظر» که در کتاب‌هاي گذشتگان آمده است؛ اصل و اساسي دارد يا خير؟ صاحب کتاب در جواب اين پرسش مي‌نويسد:

صحيح نيست ما از خدا درخواست ظهور كنيم؛ زيرا زمان ظهور به حکمت الاهي وابسته است و آن، در واقع زماني است که جهان پر از ظلم و جور شده و عدل و احساني در جامعه رواج نداشته و در واقع؛ صلاح و رستگاري در جامعه به مراحل بسيار پاييني رسيده باشد. در اين هنگام ظهور امام مهدي4 به وقوع مي‌پيوندد. در پاسخ به سوال دوم بايد گفت: در ميان اهل سنت اصلاً واژه منتظر به‌کار نرفته؛ اما اين واژه در ميان شيعيان رواج داشته است؛ زيرا آن‌ها هميشه در سرداب سامرا منتظر ظهور مهدي4 هستند. بر اين اساس، از اين واژه بسيار استفاده مي‌کنند و هر کس از واژه منتظر استفاده کند، در واقع به نوعي به تشيع گرايش دارد (العثيمين، 1421: 8).

انتظار مثبت و منفي با تحليل کارکردشناختي در اهل سنت

مقوله انتظار در بيانات و مکتوبات علماي معاصر اهل سنت به صورت پررنگ و فراگير نقل شده است و آن‌ها با ارائه مفهوم شناسي دقيق، به چيستي و ابعاد انتظار پرداخته و با طرح معيارها و شاخصه­هايي، به بيان تمايزات و تفاوت‌هاي انتظار مثبت و منفي مبادرت كرده‌اند و با رويکرد کارکردگرايانه به بيان نقش تخريبي انتظار منفي و نقش سازنده انتظار مثبت پرداخته و به جايگاه مهم آن در ميان باورهاي اهل سنت اشاره كرده‌اند.

عقل و شرع ضرورت بخش انتظار مثبت

«الباني» در اين مورد، مطلب بسيار مهمي را گوشزد کرده، مي‌نويسد:

پس اقتضاي شرع و عقل اين است که مسلمانان مخلص به انتظار عمل کرده تا اين که وقتي مهدي قيام كرد نيازي نبيند جز اين كه آنان را به سوي پيروزي سوق دهد و اگر ظهور محقق نشد، لااقل به تكليف الاهي عمل كرده​اند؛ زيرا خداوند به پيامبر اسلام6 مي‌فرمايد: به مسلمانان بگو عمل کنيد که خدا و رسول او اعمال شما را مي‌بينند[7] (توبه: 105 و آلباني، 1415، ج4: 43).

نکاتي را مي‌توان از مطلب بالا برداشت كرد: اولاً؛ انتظاري که در اين‌جا مطرح است، انتظار خاص است، نه عام. ثانياً؛ در ميان دو بعد انتظار خاص، به انتظار مثبت توجه شده است، نه منفي. ثالثاً؛ مقوله انتظار با اين دو شاخصه (مثبت و خاص)، مورد تأييد و تأکيد عقل و شرع است. رابعاً؛ باور به انتظار خاص و مثبت که مورد الزام عقل و شرع مي‌باشد، بر هر مسلماني واجب است. خامساً؛ مسلمانان در باورمندي به انتظار مأمور به اجراي وظيفه هستند، نه رسيدن به نتيجه، چه شاهد رخداد ظهور باشند و چه نباشند.

در ميان نکات پيش گفته برخي شايد به تحليل و مداقه بيش‌تري نيازمند باشند؛ مثلاً ايشان در مورد انتظار و وظيفه​اي که مسلمانان نسبت به آن دارند، مطلبي ارائه كرده که کم‌تر مورد بحث و گفت وگو قرار مي‌گيرد و آن مرتبط کردن موضوع انتظار با عقل و متد عقلي است؛ يعني شرع و آموزه‌هاي شرعي در اين امر ورود پيدا کرده و بر هر مسلماني وظيفه​اي تعيين مي‌كند؛ عقل و قواعد عقلي نيز به اين مسئله توجه کرده و فراهم کردن زمينه‌ها و بسترهاي رخداد ظهور را بر هر مسلمان و مهدي باوري واجب مي‌دانند.

عمل گرايي و انتظار مثبت

از منظر الباني، ما بايد انتظار را به صورت عملي دنبال كنيم و مسلمين با اين جمعيت متفرق و غير متحد نمي‌توانند زمينه ساز ظهور امام مهدي4 و نزول حضرت عيسي7 باشند و اين دو بزرگوار نمي‌توانند تشتت و اختلاف را از جامعه مسلمانان بر طرف كنند؛ زيرا اختلاف و دو دستگي مسلمانان فراگير و عميق است؛ علاوه بر آن عمر اين دو بزرگوار به اندازه عمر حضرت نوح نيست که بتوانند در ميان مسلمانان ساليان درازي زندگي کرده و آن‌ها را به سوي اتحاد و همدلي پيش ببرند (الباني، 1415، ج9: 300).

علي بن الشحود نيز عمل گرايي را در مقوله انتظار گوشزد کرده و خبرهاي غيبي رسول گرامي اسلام6 را در مورد رخداد ظهور و فراگيري ظلم در آستانه ظهور و پيروزي فراگير مسلمانان در عصر ظهور و نيز گسترش عدالت و رفاه در جهان؛ زمينه ساز اميد و اميدواري در جامعه و مردم مي‌داند (الشحود، بي تا: 1).

وي در جاي ديگر، با رد انتظار منفي و اين که هرگز اهل سنت به اين موضوع ايمان ندارند؛ به بيان انتظار مثبت پرداخته و با رويکرد کارکردگرايي به مؤلفه هايي نظير اصلاح و اصلاح­گري، اخلاق زيبا و نيک، عبادت و بندگي، و امر به معروف و نهي از منکر، تعاون در نكو كاري و تقوا، رشد علمي و تکامل اجتماعي و به طور کلي روي آوردن به کارهاي شايسته اشاره مي‌کند و در ادامه مي‌نويسد: اين، چيزهايي است که اهل سنت بدان اعتقاد داشته و خداوند ما را به به اعتقاد داشتن و عمل کردن به اين موارد امر کرده است (الشحود، 1428، ج9: 312).

صاحب کتاب «اصول الدعوه» در بيان انتظار واقعي مي‌نويسد:

انتظار واقعي زماني معنا پيدا مي‌کند که فرد منتظر همه اسباب تحقق انتظار را فراهم كند؛ زيرا انتظار بدون فراهم آمدن زمينه‌ها و اسباب، نوعي حماقت و تکبر است و رحمت و تأييد الاهي هميشه شامل حال کساني است که در پي تحقق انتظار، به دنبال فراهم کردن اسباب و زمينه‌هاي آن مي‌باشند (زيدان، 1395، ج1: 386).

اين مطالب که ديدگاه انديشمندان اهل سنت درمورد انتظار است، در واقع اشاره دارد به انتظار عملي، همان انتظاري که فرمايش پيامبر اسلام6: «أفضَلُ اعمَالِ أُمَّتِي إنتِظارُ الفَرَجِ»، آن را تبيين و ترسيم مي‌سازد. انتظار عملي جامع‌ترين نوع انتظار است؛ زيرا مقوله انتظار به انواع چهارگانه رتبه بندي مي‌شود: «انتظار روحي»، «انتظار قلبي»، «انتظار قولي» و «انتظار عملي». آخرين و بالاترين مرتبه انتظار، انتظار عملي است و در واقع ميان سلسله مراتب انتظار رابطه عام و خاص حاکم است؛ يعني کسي که داراي شاخصه انتظار عملي است، حتماً موارد پايين­تر، نظير انتظار روحي، قلبي و قولي را دارد؛ ولي بالعکس، بهره کسي که مثلا داراي انتظار روحي است از مراتب بالاتر، انتظار، احتمالي است، نه يقيني. پس در ديدگاه و سخنان انديشمندان اهل سنت، جامع​ترين نوع انتظار؛ يعني انتظار عملي، مورد توجه قرار گرفته است.

انتظار مثبت، عامل حرکت و پويايي در اهل سنت

«بستوي» در کتاب «المَهدِیُ المُنتَظَرِ فِي ضَوءِ الاَحادِيثِ وَ الآثارِ الصَّحِيحَهِ»، درباره امام مهدي4 مي‌نويسد:

آثار و پيامدهاي انتظار مثبت امر پوشيده​اي نيست و همه مردم به نوعي نسبت به ظهور امام مهدي4 در انتظار به‌سر مي‌برند و همه آرزوي ديدار و درک ايشان را دارند. انديشه مهدويت اگر صحيح اجرا شود، نه تنها عامل رخوت و سستي نمي‌شود؛ بلکه عامل مقاومت و شجاعت شده و خيلي از انقلاب‌ها و نهضت‌هاي اسلامي را پشتيباني مي‌کند (البستوي، 1420، ج1: 10).

در مجموع، شاخصه‌هاي انتظار مثبت و عملي را که از اقوال و نظريات انديشمندان اهل سنت برداشت مي‌شود، در قالب چند بند مي‌توان چنين نگاشت: 1. انتظار از مقام انديشه و اعتقاد به مقام عمل و اجرا مي‌رسد؛ 2. از سطحي نگري به عمق نگري منتهي مي‌شود؛ 3. از اباحي­گري به تعهدآوري منتهي مي‌شود؛ 4. از سستي و رخوت به پويايي و بالندگي مي‌رسد؛ 5. از توکيل و تفويض، به اجرايي شدن آموزه‌هاي اسلامي و دستورات ديني مي‌رسد؛ 6. از نوميدي و ايستايي به اميدواري و تحرک مي‌رسد؛ 7ـ از رويکرد تخريبي به رويکرد سازندگي منتهي مي‌شود؛ 8ـ از روحيه ظلم پذيري به روحيه ظلم ستيزي منتهي مي‌شود. 9. از روحيه تشتت گرايي به روحيه وحدت گرايي منتهي مي‌شود. موارد مذكور در واقع شاخصه‌هاي مهمي است که از انتظار مثبت و عملي مي‌توان برداشت کرد که غالب آنها مورد تأکيد و سفارش علما و انديشمندان اهل سنت بوده که صريح و به وضوح در سخنان و مکتوبات آن‌ها آمده است. پس بر اساس مکتوبات و سخنان مطرح شده در زمينه انتظار مثبت و عملي و نيز بر اساس تعريف و تحديدي که از ناحيه انديشمندان اهل سنت ارائه شده است؛ مي‌توان به اين نتيجه رسيد که اهل سنت علاوه بر اعتقاد قوي به موضوع انتظار؛ به مرتبه بالاي آن، يعني «انتظار عملي» التزام دارند.

اهل سنت و نفي انتظار منفي

چنان‌که بيان شد، انتظار منفي، در جامعه نقش منفي و تخريبي دارد؛ تزريق کننده روحيه نوميدي در مردم مي‌شود و ثمره​اي جز ايستايي، خمودي و سستي ندارد و از بين برنده تحرک، پويايي و نشاط در افراد است و مروج نگرش تفويض و واگذاري امور به زمان رخداد ظهور مي‌باشد (المقدم، 1429: 295).

شکل­گيري «نگرش تفويض» که در واقع بر گرفته از انتظار منفي است؛ با انگيزه‌ها و عوامل مختلفي همراه است. برخي از اين عوامل، خاستگاه اجتماعي، برخي خاستگاه روان شناختي، برخي خاستگاه سياسي، برخي خاستگاه اقتصادي و برخي ديگر خاستگاه ديني دارند؛ يعني احاديث و گزاره‌هاي ديني و برداشت‌هايي که از آن‌ها صورت مي‌گيرد، موجب برخي نگرش‌هاي منفي در مقوله انتظار مي‌شود. مثلاً در منابع حديثي اهل سنت رواياتي وجود دارد که به دليل برداشت‌هاي صورت گرفته از آن‌ها، زمينه نگرش منفي در ميان اهل سنت فراهم شده است؛ مانند روايتي از انس بن مالک به نقل از پيامبر اسلام6:

اصْبِرُوا، فَإِنَّهُ لاَ يَأْتِى عَلَيْكُمْ زَمَانٌ إِلاَّ الَّذِى بَعْدَهُ شَرٌّ مِنْهُ، حَتَّى تَلْقَوْا رَبَّكُم. سَمِعْتُهُ مِنْ نَبِيِّكُمْ؛ صبر پيشه کنيد! بي ترديد نمي‌گذرد بر شما زماني مگر اين‌که بعد از آن زمان بدتري خواهد آمد و اين تا قيامت ادامه پيدا خواهد کرد. اين مطلب را از رسول خدا6 شنيدم (بخاري، بي‌تا: 255).

انس باز به نقل از رسول خدا6 مي‌فرمايد:

لا يَزْدادُ الأمرُ إلا شدةً، ولا يَزْدادُ النّاسُ إلا شَحاً، وَما من عام إلا وَالَّذي بَعْدَه شَرٌّ مِنه؛ کار مردم به سوي سختي و بخل پيش مي‌رود و سالي نيست بعد از آن، مگر آن كه بدتر از سال قبل باشد (ابن كثير قرشي، 1420، ج4، 240).

بر اساس فرجام نگري، روند تاريخ با دو نگرش منفي و مثبت توجيه مي‌شود: نگرش خوش­بينانه و نگرش بدبينانه. در نگرش بدبينانه، اين ايده مطرح است که بشر، به طور کلي در تاريخ خويش عاقبت به خير نشده و هميشه رو به سوي سقوط و اضمحلال حرکت مي‌کند و سرانجام اين حرکت، نابودي و نيستي است که در انتظار بشر مي‌باشد؛ ولي در نگرش خوش بينانه، ايده تکامل تاريخ مطرح است؛ يعني بشر هميشه در سير تاريخي خودش رو به تعالي و تکامل بوده و با اين فرايند به سر انجام خوبي که همان جامعه ايده­آل منجي است، منتهي مي‌شود. بر اساس اين ايده، بشر در فرجام تاريخ خويش عاقبت به خير شده و سرانجام نيکو در انتظار اوست.

حال روايات پيش گفته را براساس اين دو نگرش، يعني نگرش مثبت و منفي، به بحث مي‌گذاريم: روايات مورد نظر از لحاظ الفاظ و جمله بندي و نيز از نظر سند و مورد نقل با يکديگر متفاوت‌اند و نيز از نظر واژگان در برخي از نقل‌ها کلمه «شر» و در برخي ديگر کلمه «اشر» (البغوي، 1403، ج1: 1036و البيضاوي، 1433، ج3: 328) آمده است؛ ولي از نظر معنا و مفهوم همسان و هم پوشاني دارند؛ يعني هر سه روايت مفهوما به اين مطلب اشاره دارند که فرايند تاريخ بشر به سوي سقوط و بدتر شدن پيش مي‌رود. البته کساني که اين روايات را نقل کرده و بر اساس آن به بدتر شدن زندگي آينده قائل هستند، برخي از مقاطع را نظير زمان ظهور امام مهدي4 و نزول حضرت عيسي7 را استثنا کرده و اين زمان‌هاي خاص را زمان‌هاي رو به تکامل و تعالي مي‌دانند (العيني: بي تا، ج24: 184؛ العباد، 1388، ج1: 131و الشحود، بي‌تا: 1). برخي نيز براي اين فرايند غايتي در نظر گرفته و آن را تا زمان بروز «اشراط الساعه»، نظير خروج دجال، ظهور امام مهدي4 و نزول حضرت عيسي7 مي‌دانند (العسقلاني، 1379، ج13: 21)؛ که بعد از آن، يعني بعد از بروز اشراط الساعه که با آمدن امام مهدي4 و با نزول حضرت عيسي7 همراه است؛ انسان و جوامع انساني رو به تکامل و ترقي پيش مي‌رود. صاحب کتاب «فتح الباري» در توجيه اين مسئله مي‌نويسد: شايد اين فرايند بدتر شدن، مخصوص زمان صحابه باشد؛ زيرا اين‌ها مخاطب سخنان رسول خدا6 هستند (همان: 22). البته با اين استثنا، گر چه روايات از عموميت مي‌افتد؛ مشکل اصلي هنوز بر طرف نشده و معضل هم چنان باقي است؛ زيرا بحث ما در مورد زمان فقدان امام مهدي4 و حضرت عيسي7 است؛ آيا در اين زمان به پس­رفت و سقوط جامعه و مردم قائل هستيم يا خير؟ بي­ترديد بر اساس داده‌هاي روايات مورد نظر و برداشت‌هاي صورت گرفته، دوران قبل از ظهور که عصر منتظران نام دارد، زندگي و حيات بشري رو به سقوط و پس­رفت است و بي ترديد با وجود اين نظريه و قطعي دانستن آن، ديگر براي منتظران سرزندگي و نشاطي باقي نمي‌ماند و در واقع با اين نگرش، اميد و اميدواري، و پويايي و بالندگي از منتظران رخت بر بسته و جامعة منتظر، يکپارچه به سوي نوميدي پيش مي‌رود و ديگر هيچ حرکت و جنبش اصلاحي و نيز هيچ تلاشي مشروع و پذيرفتني نخواهد بود. لازم است به اين نكته اشاره كنيم که برخي از انديشمندان اهل سنت «عموميت» روايات بالا را زير سؤال برده و با حمل آن‌ها بر «غالبيت»، حجيت عام بودن روايات را مخدوش كرده​اند؛ يعني از آنجايي که تاريخ بشر غالباً رو به سقوط و بدتر شدن است؛ در اين روايات، عموميت به معناي غلبه داشتن است (القاري، 1422: 3388).

باز در جهت توجيه روايات پيش­گفته و نفي عموميت از آن‌ها، به روايت ابي ادريس خولاني به نقل از حذيفة بن يمان تمسک مي‌جوييم:

پيوسته مردم از رسول خدا6 از خير سؤال مي‌کردند و من به خاطر ترس از مواجهه با شر از شر پرسش نمودم. گفتم: ​اي رسول خدا6! ما زماني در جاهليت و شر به سر مي‌برديم و خداوند، با آمدن شما، ما را به خير رساند. آيا بعد از آمدن اين خير به شر بر مي‌گرديم؟ حضرت فرمودند: بلي. باز گفتم: آيا بعد از اين شر، دوباره به خير بر مي‌گرديم؟ حضرت فرمودند: بلي (النيشابوري: بي تا، ج3، 1475).

بر اساس مفهوم اين روايت، اين طور نيست که بشر در زندگي اجتماعي خويش هميشه رو به سقوط و نزول حرکت كند و هميشه در فرايند شر و شرارت به پيش برود؛ بلکه اين فرايند پيشرفت و پسرفت در همه زمان‌ها و مکان‌ها جاري و ساري است. اين گونه نيست که ديروز از امروز و امروز از فردا بهتر باشد و اين فرايند تا قيامت ادامه يابد و هميشه مقاطع و زندگي آينده به سوي بدتر شدن به پيش برود. در تأييد اين مطلب، برخي قائلند که عصر حکومت عمر بن عبد العزيز، روزگار خوب و رو به تکاملي بوده و نسبت به عصر قبل از خودش بهتر بوده است (القسطلاني، 1323، ج1: 183)؛ بر اين اساس، روايت انس بن مالک از نظر محتوا و دلالت، با روايت حذيفه نقض شده و حجيت عموميت آن به مخاطره مي‌افتد (الشيباني، 1417، ج5: 328).

در رد انتظار منفي، شيخ سلمان العوده در تک نگاره خويش مي‌نويسد:

انتظار منفي، انتظاري است که تکليف را از انسان سلب کند و فرد منتظر را به اين نكته ملزم کند که تا ظهور امام مهدي4 احکام و تعاليم اسلامي و حدود و تعزيرات ديني را تعطيل كند و اقامه نماز جمعه و نماز جماعت و جهاد را به زمان ظهور متعلق بداند؛ بي شک اين نگرش از پايه و اساس باطل بوده و انتظاري که از اين نگرش تراوش مي‌کند، انتظار صحيح و معقولي نيست و اهل سنت چنين انتظاري را باور ندارند (العوده :http://www.islamtoday.net/salman/services/saveart-28-196).

نتيجه گيري

باورداشت «انتظار»، در ميان اهل سنت داراي جايگاه مهم و خطيري است و از نظر تنوعات و گستره وجودي، به اقسامي چون عام و خاص و مثبت و منفي تقسيم مي‌شود. انتظار عام و خاص با دو رويکرد «حديث محور» و «باورمحور» قابل شناسايي و رصد مي‌باشد. بر اساس پژوهش‌هاي صورت گرفته، در منابع حديثي اهل سنت، هيچ­گونه روايتي که صريحاً به موضوع انتظار خاص پرداخته باشد، نقل نشده است؛ اما در مورد انتظار عام به صورت محدود، رواياتي در منابع حديثي ديده مي‌شود؛ در عين حال، در نوشته‌ها و مکتوبات علماي اهل سنت که گوياي باورها و اعتقادات آنان است، به صورت فراگير و همه جانبه به انتظار خاص پرداخته شده است. همچنين در خصوص انتظار مثبت و منفي، انديشمندان اهل سنت با ورود جدي به اين موضوع، به صورت جامع و کامل بدان پرداخته و با بيان ويژگي‌ها و شاخصه‌هاي دقيق و نيز با طرح ضوابط و معيارهاي درست، به بيان تمايزات انتظار منفي و مثبت مبادرت كرده و نقش تأثيرگذار و اميدبخش انتظار مثبت و نقش مخرب و ويرانگر انتظار منفي را به باورمندان اهل سنت گوشزد کرده‌اند.

منابع

قرآن كريم

  1. ابن قولويه قمي، جعفر (1356). کامل الزيارات، تحقيق: عبدالحسين اميني، نجف اشرف، دار المرتضويه.

  2. ابن قيم الجوزيه، محمد (1395ق). إغاثة اللهفان من مصائد الشيطان، تحقيق: محمد حامد الفقي، بيروت، دار المعرفه.

  3. ابن کثير القرشي، اسماعيل‌ (1420ق). تفسير القرآن العظيم، تحقيق: سامي بن محمد سلامه، بي‌جا، دار طيبه للنشر و التوزيع.

  4. ابوسعيد الخادمي، محمد (1348ق). بريقة محمودية في شرح طريقة محمدية وشريعة نبوية في سيرة أحمدية، بي‌جا، مطبعة الحلبي.

  5. الباني، ناصرالدين (1415ق). سلسله الاحاديث الصحيحه، الرياض، مكتبة المعارف للنشر والتوزيع.

  6. بخاري، محمد (بي‌تا). صحيح البخارى، مصر، وزارة الأوقاف المصرية.

  7. بستوي، عبدالعليم عبدالعظيم (1420ق). المهدي المنتظر4 في ضوء الأحاديث و الآثار الصحيحة، بيروت، دار ابن حزم للطباعة و النشر و التوزيع.

  8. بغوي، ابو محمد الحسين (1403ق). شرح السنه، دمشق، المکتب الاسلاميه.

  9. بيضاوي، القاضي ناصر الدين (1433ق). تحفة الابرار، محقق: نورالدين طالب، کويت، وزاره الاوقاف و الشئون الاسلاميه.

  10. بيهقي، احمد (1410ق). شعب الايمان، تحقيق: محمد السعيد بن بسيوني، بيروت، دار الکتب العلميه.

  11. ترمذي، محمد بن عيسي (1403ق). سنن الترمذي، تحقيق: عبد الرحمن محمد عثمان، بيروت، دار الفکر للطباعة والنشر و التوزيع.

  12. تميمي البستي، محمد بن حبان (1414ق). صحيح ابن حبان، تحقيق: شعيب الارنووط، بيروت، مؤسسة الرسالة.

  13. تويجري، حمود بن عبدالله (1414ق). اتحاف الجماعه بما جاء في الفتن و الملاحم، رياض، دارالصميعي للنشر و التوزيع.

  14. جرجاني، عبدالله بن عدي (1409ق). الکامل، تحقيق: حيدر مختار غزاوي، بيروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزيع.

  15. الجري، زکريا (1400ق). فتاوي الازهر، مصر، دار الافتاء المصريه (موقع وزارة الاوقاف المصريه).

  16. ذهبي، شمس الدين (بي‌تا). ميزان الاعتدال، بيروت، دار المعرفة للطباعة و النشر و التوزيع.

  17. زيدان، عبدالکريم (1426ق). اصول الدعوه، بيروت، موسسه الرساله.

  18. سيوطي، جلال الدين (1401ق). جامع الصغير، بيروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزيع.

  19. سيوطي، عبدالغني (بي‌تا). شرح سنن ابن ماجه، کتاب خانه کراتشي، بي‌نا.

  20. شحود، علي بن نايف (1428ق). موسوعة الغزو الفكري والثقافي وآثاره على المسلمين، بي‌جا، بي‌نا.

  21. ـــــــــــــــــ (1428ق). موسوعه فقه الابتلاء، مدينه، مکتبة الکتب.

  22. ـــــــــــــــــ (بي‌تا). موسوعة البحوث والمقالات العلمية، بي‌جا، بي‌نا.

  23. ـــــــــــــــــ (بي‌تا). مسند حنبل، بيروت، دار صادر.

  24. الشيباني، يحيي ابن محمد (1417ق). الافصاح، محقق: فواد عبد العظيم احمد، بي‌جا، دار الوطن.

  25. شيخ صدوق، محمد (1395ق). کمال الدين و تمام النعمه، تهران، اسلاميه.

  26. صنعاني، عبد الرزاق بن همام (1403ق). المصنف: عبد الرزاق، بيروت، المكتب الإسلامي.

  27. طبراني، ابوالقاسم سليمان (1413ق). الدعاء، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه.

  28. طبراني، ابولقاسم سليمان، (1415ق). المعجم الاوسط، قاهره، دار الحرمين.

  29. طوسي، محمد (1411ق). مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعه.

  30. عباد، عبد المحسن (1388ق). عقيدة أهل السنة والأثر في المهدي المنتظر، مدينه، ناشر مجلة الجامعة الإسلامية.

  31. عثيمين، محمد (1421ق). لقائات الباب المفتوح، بي‌جا، موقع الشبکه الاسلاميه.

  32. عسقلاني، ابن حجر (1379ق). فتح الباري، بيروت، دار المعرفة.

  33. عواجي، غالب بن علي (1422ق). فرق معاصرة تنتسب إلى الإسلام، جده، المكتبة العصرية الذهبية للطباعة والنشر والتسويق.

  34. العيني، محمود بن احمد (بي تا). عمده القاري، بيروت، دار احياء التراث العربي.

  35. فرمانيان، مهدي (1387). آشنائي با فرق تسنن، قم، مرکز مديريت حوزه علميه قم.

  36. قاضي التنوخي، علي بن محمد (1410ق). الفرج بعد الشده، بيروت، موسسه النعمان.

  37. قزويني، محمد ابن يزيد (بي‌تا). سنن ابن ماجه، تحقيق: محمد فواد عبد الباقي، بيروت، دار الفکر.

  38. قسطلاني، شهاب الدين (1323ق). ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري، مصر، المطبعة الکبري الاميريه.

  39. قضاعي، محمد بن سلامه (1405ق). مسند الشهاب، تحقيق:حمدي عبد المجيد، بيروت، موسسه الرساله.

  40. متقي الهندي، علا الدين علي بن حسان (1409ق). کنز العمال، بيروت، موسسة الرسالة.

  41. مقدم، محمد (1429ق). فقه أشراط الساعة، بي جا، الدار العالمية للنشر والتوزيع.

  42. مناوي القاهري، زين الدين محمد (1415ق). فيض القدير شرح الجامع الصغير، مصر، المكتبة التجارية الكبري.

  43. نيشابوري، المسلم (بي‌تا). صحيح مسلم، تحقيق: محمد فواد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

  44. هروي القاري، نورالدين (1422ق). مرقاة المفاتيح، بيروت، دارالفکر.

  45. هيثمي، احمد بن حجر (1408ق). مجمع الزوائد، بيروت، دار الکتب العلميه.

منابع اينترنتي

  1. https://www.hawaaworld.com/showthread.php?t=2886499 94/1216.

پايگاه خطبه‌هاي شيخ حسان

  1. https://islamqa.info/ar/84269 94/12/16.پايگاه دروس شيخ محمد صالح المنجد

  2. http://www.islamtoday.net/salman/services/saveart-28-196 94/12/17 پايگاه شيخ سلمان بن فهد العوده.

[1]. استاديار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

[2]. علي بن نايف شحود، از علماي اهل سنت با مسلک وهابي است که در سوريه متولد شده و الان در قيد حيات نيست. وي کتاب­هاي مختلفي در فقه و احکام نگاشته است.

[3]. «(مِنْ خُرُوجِ الدَّجَّالِ فِي الْمُنَاوِيِّ) وَهُوَ مَهْدِيُّ الْيَهُودِ وَيَنْتَظِرُونَهُ كَمَا يَنْتَظِرُ الْمُؤْمِنُ الْمَهْدِيَّ».

[4]. دکتر غالب عواجي از علماي وهابي مسلک عربستان بوده و عضو هيأت تدريس دانشگاه مدينه و صاحب آثاري در مباحت اعتقادي و فقهي مي​باشد.

[5] . حسان: https://www.hawaaworld.com/showthread.php?t=2886499

[6] محمد عثيمين از علماي اهل سنت با نگرش وهابي است در سال 1347هجري درعربستان متولد شده و صاحب فتوا و کتاب­هاي فراواني در فقه، اصول، اعتقادي و تفسيري و مي­باشد. او در سال 1421 قمري در مکه از دنيا رفت.

[7]. «فالشرع والعقل مما يقتضيان أن يقوم بهذا الواجب المخلصون من المسلمين، حتى إذا خرج المهدي، لم يكن بحاجة إلا أن يقودهم إلى النصر، وإن لم يخرج فقد قاموا هم بواجبهم، والله يقول Gو قُل اعمَلُوا فَسَيَرى اللهُ عَمَلََكُمْ و رسولُهُF».

 

نویسنده:

حسين الهي نژاد

 


چاپ   ایمیل