چكيده
يکي از موضوعات مطرح در زمينه معارف مهدويت، زندگي و ازدواج حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. پرسش اين است که آيا آن حضرت ازدواج کرده و ذريه و فرزند دارد؟ بنابراين فرض که امام مهدي داراي زن و فرزند است، اين سوال مطرح ميشود که آيا فرزندان ايشان در ايام ظهور امام يا پس از وفات وي، در به عهده گرفتن امور بعد از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقش و سهمي دارند؟ در اين صورت، آيا آنها بر امت رهبري کرده و بر مردم جهان و مناطق گوناگون حکمراني نموده، امور را پس ازامام بر دوش ميگيرند و متولي و مصدرکارها ميگردند؟ حتي ممکن است که اين مساله پيش بيايد که آيا در عصر غيبت، آنها بر بعضي مناطق دنيا حکومت و آنجا را اداره ميکنند؟ مقاله حاضر در صدد بررسي و تحليل اين مساله است.
مقدمه
يكي از موضوعات مربوط به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف که همواره مورد توجه واقع شده، زندگي شخصي و خانوادگي آن حضرت و وقايع بعد از ظهور و تشکيل حکومت جهاني است. اين موضوع در قالب سؤالات ذيل مطرح ميشود: اينکه آيا آن حضرت ازدواج کرده است يا نه و اگر ازدواج کرده است، آيا فرزند يا فرزنداني دارد، يا نه و چنانچه داراي فرزند است، درکجاي اين کرة خاکي وچگونه زندگي ميکنند و نيز اينكه آيا اينان در حکومت جهاني حضرت نقشي خواهند داشت؛ همچنين آيا آنان درايام ظهور امام يا پس از وفات وي، در بر عهده گرفتن امور بعد از حضرت نقش و سهمي دارند که امت را رهبري کرده، برمردمان و مناطق گوناگون حکمراني نموده، امور را پس از امام بردوش گيرند و متولي و مصدرکارها گردند؟ آيا در عصرغيبت، بربعضي مناطق دنيا حکومت دارند و آنجا را اداره ميکنند؟
در زمينه ازدواج و فرزند داشتن حضرت، ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است؛ از جمله اينکه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج كرده وداراي فرزنداني نيز هست. نيز حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج نكرده و در نتيجه فرزنداني ندارد.
براي اثبات احتمال نخست، درکتابهاي روايي، برخي روايتها و ادعيه، برهمسر و فرزند داشتن حضرت دلالت دارد؛ چنان که طبق نوشته برخي از محققان با توجه به روايات، آن حضرت، فرزندان ونوادگان زيادي خواهد داشت که شمارش آنها به سادگي ممکن نيست. اگر در اين زمينه (داشتن همسر و فرزند) هيچ نقل روايي وجود نداشت، وفقط همين مطلب باشد كه آن حضرت با وجود سن زياد از نظر جسمي جواني قويّ البنيه است و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عمل ميكند؛ درقبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزنداني دارد، كافي است. (سعادت پرور، علي، 1378: ص123). طبق نقل شيخ طوسي از مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام: «براي صاحب اين امر، دو غيبت است که يکي از آنها، به اندازهاي طولاني ميشودکه برخي از مردم ميگويند: ازدنيا رفته است و برخي ميگويند: کشته شده و برخي ميگويند: آمده و رفته است؛ جز اندکي از شيعيان، بر باور خود استوار نماند. کسي از فرزندانش و غير آنان، از اقامتگاه او آگاه نميشود، جز کسي که متصدي امور او است» (شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص161). در حکايت جزيره خضراء هم سخن از فرزندان حضرت در جزيرهاي دور دست است. در آن داستان، ادعا شده است كه برخي فرزندان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف درجزايري دوردست و ناشناخته، بر شهرهايي حکومت ميکنند (مجلسي، بيتا، ج 52: ص 168). بر اساس نقل ميرزاحسين طبرسي نوري از سيّد بن طاووس (دراواخرکتاب جمال الاسبوع) اين نکته بيان شده است که «من يافتم روايتي به سند متصل به اين که از براي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف گروهي از اولاد است که واليانند در اطراف شهرهاکه در دريا است و ايشان داراي غايت بزرگي وصفات نيکانند» (سيّد بن طاوس، بيتا: ص512). البته به روايات ديگر و برخي از ادعيه وزيارتنامهها نيز استدلال شده است که در اين نوشتار به روايات اصلي اين ادعا پرداخته خواهد شد.
از طرفي، برخي ديگر در صدد آن هستند كه ثابت کنند امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج نکرده و فرزندي نيز ندارد. اين عده، رواياتي را که بر ازدواج كردن و فرزند داشتن امام عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارند، ضعيف شمرده و قابل استناد ندانستهاند. از سوي ديگر، روايات ياد شده، بر وجود فرزند و همسر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارد؛ ولي اين دسته از روايات دلالت ندارند كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ يعني اين دسته روايات تنها بر همسر و فرزند داشتن امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارند؛ ولي اثبات نميکنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوي ديگر، اين روايات با آن دسته از روايات که داشتن فرزند و همسر را از امام نفي ميکنند، تعارض دارند. در نهايت، برخي از روايات هستندکه تصريح دارند امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف همسر و فرزند ندارد. شيخ طوسي از حسن بن علي الخزاز نقل ميکند: علي بن ابي حمزه بطائني بر امام رضا عليه السلام وارد شده، پرسيد: آيا تو امام هستي؟ فرمود: «بله»، او گفت: از جدّ تو جعفر بن محمد عليهم السلام شنيدم که فرمود: هيچ امامي نيست، مگر اينکه داراي فرزند است (کنايه از اينکه تو چگونه ادعاي امامت ميکني، در حالي که فرزند نداري!) امام رضا عليه السلام فرمود: «اي پير مرد! آيا فراموش کردي يا خود را به فراموشي زدي؟! جعفر بن محمد عليهم السلام اين گونه که گفتي نفرمود؛ بلکه فرمود: هيچ امامي نيست، مگر اينکه پس از خود فرزندي دارد، مگر امامي که حسين عليه السلام براي او رجعت ميکند، براي آن امام فرزندي نخواهد بود» (طوسي، 1411ق: ص 224). در هر حال اين نكته، بحثي علمي است که به پژوهش دقيق و بررسي همه ابعاد و جوانب نياز دارد.
اما متاسفانه يکي از مسايل روي داده در اين زمينه، سوء استفاده يا برداشتهاي نادرست و انحرافي از اين بحث علمي و شکل گيري جريانها و گروهاي منحرف و مدعي دروغيني است که با تمسک به چنين احاديثي، ارتباط با امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و يا نسبت داشتن با آن حضرت (نسبت فرزندي) را ادعا ميکنند و باعث اغوا و گمراهي عده اي از مردم ميشوند؛ چنان که مدتي است گروهي موسوم به يماني در عراق و بعضي از کشورهاي اسلامي، به فعاليت شروع نموده و به جذب جوانان وفريب دادن آنها اقدام مينمايد. اين فرد ادعا ميکند فرزند امام زمان است و بر همين اساس، نامههايي به مراجع تقليد نجف اشرف و قم ارسال کرده و آنها را به خود و ايمان آوردن به او و مأموريتي که از جانب پدرش، يعني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف دارد؛ دعوت کرده است! در واقع امروزه گستره ادعاهاي دروغين، وسيعتر شده و ما شاهد انواع و اقسام ادعاهاي گوناگون در ميان شيعيان هستيم. يکي از اين افرادکه نزديک يک دهه به اين امر مشغول بوده و توانسته است به کمک شبکههاي تلويزيوني ماهوارهاي و به مدد طمع ورزي عده اي در عراق و بعضاً در ايران طرفداراني پيدا کند؛ همين جريان انحرافي به سرکردگي فردي به نام « الف. الف.گاف» است. وي به يکباره کتابهايي با مضامين عجيب و ناهمانگ با آموزههاي شيعي به رشته تحرير در آورده و براي خود خصوصياتي ذکر كرده که همگان را به تعجب وا داشته است. او به يکباره خود راسيد يماني خوانده و ادعا کرده است فرزند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است! او با کنار هم گذاشتن حديث امام باقر عليه السلام و حديث وصيت و حکم عقل به لزوم تک بودن حجت، تلاش کرده كه اثبات کند مهدي اول و در نتيجه فرزند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است! آنچه از گفتار او بر ميآيد اين است که قصه او ابتدا با رؤيا شروع شده است. او در يکي از بيانيههاي خود ميگويد: شبي در خواب ديدم، مثل اين که امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کنار ضريح امام زاده سيدمحمد ايستاده ومرا به حضور ميخواند. از خواب بيدار شدم وچهار رکعت نماز شب خواندم ودوباره خوابيدم وشبيه همان خواب را دوباره ديدم. ماهها از آن زمان گذشت تا اين که به خواست خدا، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را ملاقات کردم ومرا مأمور کرد به حوزه علميه نجف بروم و مسائلي را که به من گفته است، باطلاب در ميان بگذارم.
وي سپس به مراحل مأموريت خود براي اظهار دعوت خود اشاره کرده ودست آخر مينويسد: حقيقتا ًبراي شما ميگويم آنچه امروز با رؤيا براي مردم حاصل شده است وحي بزرگي است (ر.ک: محمد علي نصرالدين، فعاليات صهيونية و وهابية في العراق، ص 80). البته او ادعا ميکند: فرزند بلا فصل امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نبوده و با چهار واسطه به آن حضرت ميرسد (ادله جامع دعوت يماني، ص 37).
مساله اصلي اين تحقيق بررسي احاديث مربوط به ازدواج و فرزند دار شدن امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و پاسخ گويي به شبهات و سوالات مربوط به آن است.
بررسي ادله وجود فرزند براي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
درباره ازدواج حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و وجود فرزند براي آن حضرت، دو نوع بحث قابل طرح است: گاهي سخن درباره وجود فرزندان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در عصر غيبت است و گاهي مساله به پس از ظهور آن حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف مربوط است. برخي از معاصران (محدث نوري، 1378: ص260)، بر خلاف نظر پيشينيان، اصرار دارند امام اولادي دارد و براي سخن خويش دلايلي آوردهاند. در اينجا اين ادله مورد نقد و بررسي قرار گرفته و نظر روشني در اين باره ارايه خواهد شد:
1- شيخ طوسي در کتاب الغيبة مينويسد: «لا يطلع علي موضعه أحد مِن ولده و لا غيره؛ احدي از جاي امام خبر ندارد؛ نه کسي از فرزندانش و نه فردي ديگر». (طوسي، 1411ق: ص161).
در بررسي اين حديث روشن ميشود که در آن تحريف (تصحيف)صورت گرفته است. شکل صحيح روايت آن است که نعماني با همان سند آورده است. در شکل درست روايت «مِن ولي و لا غيره» آمده؛ اما «مِن ولي» به «مِن ولده» تحريف شده است. (تستري، 1410ق: ج12، ص89).
شيخ طوسي حديث را با همان سند در کتابش آورده است و عبارت «مِن ولده» در آن نيست؛ بلکه نصّ روايت چنين است: «إن لصاحب هذا الأمر غيبتين: إحداهما… ولايطلع أحد علي موضعه و أمره و لا غيره إلا المولي الذي يلي أمره» (طوسي، 1410ق: ص61 و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ص58).
2- داستان جزيره خضراي علي بن فاضل که در آن آمده است: «فسألته عن أحوال السيد شمس الدين…؛ از وي از احوال سيد شمس الدين پرسيدم؛ گفت: از نوادگان امام عجل الله تعالي فرجه الشريف است و بين او و امام پنج پدر واسطه هست. وي به دستور امام، نائب خاص است» (مجلسي، بيتا: ج52، ص168).
در بررسي اين دليل، گفتنى است كه هم در سند روايت «جزيره خضرا» و هم در محتويات آن و هم در باب وثاقت شخصى كه اين داستان را نقل كرده است (على بن فاضل مازندرانى) بحث و نظرهاى متفاوتى وجود دارد. علامه مجلسى اين داستان را جداگانه در نوادر بحار نقل كرده ومىنويسد: «چون در كتابهاى معتبر بر آن دست نيافتم، آن را در فصلى جداگانه آوردم» (مجلسي، بيتا: ج52، ص159). بررسى گسترده محققين نيز افسانه بودن آن را اثبات مىكند. بنابر اين، اصل روايت جزيره خضرا محل ترديد جدى است. شخصيت اصلى داستان نيز بيش از يك نفر نيست (على بن فاضل مازندرانى)؛ ولى كتابهاى رجالى و معاصران او، از وى نامى به ميان نياورده و او را تأييد نكردهاند. پس، نمىتوان به صحت روايت او اطمينان داشت.
3-محدث نوري به نقل از کتاب «التعازي»، نوشته زاهد محمد بن علي علوي در ماجراي کمال الدين انباري مينويسد: «فقطع الشافعي و وافقه…؛ شافعي سخن را قطع کرده، با وي موافقت ورزيده؛ در اين لحظه برخاست و گفت: ببخشيد اي فرزند صاحب الامر! نَسَبت را برايم بفرما! گفت: من طاهر، فرزند محمد، فرزند حسن، فرزند علي، فرزند محمد، فرزند علي، فرزند موسي بن جعفرم.. اي شافعي! ما اهل بيتيم؛ ما ذريه رسول خدا و اولوالامر هستيم… بعد از آن، شهري به نام عناطيس است که حاکمش هاشم، فرزند صاحب الامر است. از همه شهرها بزرگتر و گستردهتر است و درآمدش بيش از همه جاست». (مجلسي، بيتا: ج53، ص219).
در بررسي اين دليل روشن ميشود که مطلب از نظر سند و دلالت مورد مناقشه است:
اول: خبر، جعلي يا ضعيف است. علامه شوشتري مينويسد: خبرهايي جعلياند که از آنها در فرمايش معصومان عليهم السلامو نيز سخنان متقدمان اثري نيست. برخي از متأخران، امثال ابن طاووس و مجلسي (مجلسي داستان علي بن فاضل را نميپسندد؛ اما اساساً داستان دوم را نقل نکرده است) که حُسن اعتماد داشته، خبر را نقل کردهاند. شيخ جعفر کاشف الغطا مينويسد: «و منها اعتمادهم علي کلّ…؛ از جمله اعتماد آنان به تمامي روايات است، حتي برخي فضلا در بعضي کتابهاي مهجور و جعلي روايتي را ديدهاند که «قصاص» نقل ميکند مبني براين که جزيره اي در دريايي وجود دارد به نام جزيرة الخضرا که به صاحبالزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف متعلق است. همسر و فرزندان امام آنجايند. «داستان سرا» به دنبال يافتن جزيره بود تا سرانجام به مصر رسيد. اطلاع يافت که اين جزيره هست و گروهي از مسيحيان آن جايند… گويا اين فضلا احاديثي را نديدهاند که ميگويد: پس از غيبت کبرا کسي نميتواند امام را ببيند. نيز سخنان علما را بررسي نکردهاند که بر اين مطلب دلالت دارد. حق المبين، بيتا: ص77 (چاپ سنگي). آيت الله خويي نيز درباره قصه نخست جزيره خضرا مينويسد: روايت مذکور معتبر نيست. (خويي، بيتا: ص125).
دوم. راوي قصه نخست به نقل از «طيبي» ناشناخته است. وي از کجا دانسته که اين خط متعلق به شخصي به نام «طيبي» متعلق است؟
سوم. در قصه دوم، «انباري» ناشناخته است. وي داستان جزيره خضرا را براي وزير عون الدين يحيي بن هبيره نقل ميکند. اضافه بر اين، او مسيحي است و چگونه ميتوان به سخنش اعتماد کرد؟! (تستري، 1410ق: ج12، ص189).
چهارم. چنان که علامه شيخ آغا بزرگ طهراني تصريح دارد، مولف کتاب «تعازي» داستان را نياورده، بلکه داستان به آخر مطلب، اضافه و ملحق شده است (طهراني، بيتا: ج4، ص205). معلوم نيست چه کسي اين زياده و اضافه را آورده است. نيز برخي، امثال علامه بهبودي تصريح دارند که داستان توسط «حشويه» جعل شده؛ اين فرقه معتقدند قرآن لفظاً تحريف شده است (مجلسي، بيتا: ج52، ص170، پاورقي).
پنجم. داستان تصريح دارد در قرن پنجم و پس از آن، نايب خاص امام عجل الله تعالي فرجه الشريف وجود داشته، حال آن که اطمينان داريم پس از سفير چهارم (علي بن محمد سمري) نيابت خاص وجود نداشته است و هرکس پس از اين زمان ادعاي نيابت و رؤيت به اين عنوان را داشته باشد، دروغگو است و افترا زده؛ چنان که «ابن قولويه» تصريح دارد: هرکه پس از «سمري» ادعاي نيابت خاصه کند، تکفير شده است. وي ميافزايد: هنگامي که براي «ابوبکر بغدادي» اين ادعا شد، مطلب را به او گفتيم، منکر شده، سوگند خورد که چنين ادعايي ندارد. ما سخن وي را پذيرفتيم؛ اما وقتي وارد بغداد شد، دوباره ادعا کرد و از باور شيعه برگشت، و ادعايش را پخش نمود. ما ترديد نداشتيم بر باور خويش استوار است. از اين رو او را لعن کرديم و از وي بيزاري جستيم؛ زيرا عقيده داريم هرکه پس از «سمري» ادعاي نيابت کند، کافر و سخن چين و گمراه و گمراه کننده است (طوسي، 1411ق: ص412 و مجلسي، بيتا: ج51، ص378).
هر دو داستان اشکالهاي ديگري نيز دارد که به جهت رعايت اختصار از بيان آنها ميگذريم.
4-روايت ديگر دال بر وجود ذريه امام، روايت يعقوب بن يوسف ضراب است که سال 288 هجري، از پيرزني در مکه در سوق الليل در دار خديجه (که دارالرضا ناميده ميشود) دعايي را نقل ميکند و پيرزن مدّعي است خاله مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بوده، دعايي را از امام دريافت کرده که در آن، به وجود ذريه حضرت اشاره شده و بدين مضمون است: «اللهم! أره في ذريته و شيعته و رعيته».
روايت را طبري در کتاب دلائل الامامه نقل کرده (طبري، بيتا: ص300 و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج6، ص371). و در دلالت و سند آن اشكالاتي وارد ميکند که در بحث خارج مهدويت خود بدان مفصّلاًپرداخته، در اين جا به آنها اشاره ميکنيم:
اول: در سند، راوياني گمنام هستند، از جمله ابوالحسن علي بن عبدالله قاساني (نمازي، بيتا: ج5، ص405)؛ نيز يعقوب بن يوسف. گذشته از اين که در سلسله راويان طوسي «احمد بن علي رازي» است که ضعيف ميباشد (طوسي، 1411ق: و خويي، بيتا: ج2، ص 153).
دوم. پيرزن ناشناخته است. آيا از نزديکان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و چنان که ادعا دارد، خاله حضرت است؟! در روايت آمده است: «فإنّي خرجتُ و أختي حبلي و أنا خالته؛ در حالي بيرون آمدم که خواهرم باردار بود و من خاله حضرتم» (جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج 6، ص 373).
سوم. ثابت نشده اين دعا از آنِ امام مهدي است. نيز راوي ادعا نکرده است كه روايت از امام ميباشد. نهايت مطلب اينکه پيرزن گفت: «يقول لک: إذاصليت… فأخذتها…؛ امام عليه السلام ميفرمايد که وقتي نماز گزاردي… دعا را گرفته… من به آن عمل كردم؛ چند شب ميديدم که امام از اتاق پايين ميآمد. در خانه را ميگشودم و به دنبال نور وي بيرون ميرفتم. نور را ميديدم؛ اما کسي را مشاهده نميکردم تا امام وارد مسجد ميشد» (جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج6، ص374).
چهارم. عبارت به نقش و تأثير فرزندان حضرت اشارهاي ندارد؛ نه در زمان حيات امام و نه پس از وفاتش.
5- سيد بن طاووس در «جمال الاسبوع» به نقل از ابن ابي جيد از محمد بن حسن بن سعيد بن عبدالله و حميري و علي بن ابراهيم صفار، همگي به نقل از ابراهيم بن هاشم از اسماعيل بن مولد و صالح بن سندي از يونس بن عبدالرحمن آورده است: «اللهم! أعطه في نفسه و أهله و ولده و ذريته و أمته… صلّ علي ولاة عهده والائمة مِن بعده» (مجلسي، بيتا: ج 92، ص 332).
در بررسي اين روايت گفتني است که در سند آن، راوياني گمنام و ضعيف وجود دارند؛ مثل اسماعيل بن مولد، صالح بن سندي و زيد بن جعفر علوي که دربارهاش جرح و تعديل (تعريف و انتقادي) وارد نشده است (مامقاني، بيتا: ج 29، ص 138= حاشيه)؛ نيز اسحاق بن حسن که ضعيف است (مامقاني، بيتا: ج2، ص 100)؛ نيز شعيب بن احمد مالکي که مهمل (متروک) ميباشد (نمازي، بيتا: ج4، ص213). همچنين روايت اشاره ندارد كه فرزندان امام نقش آفرين باشند؛ چه پيش از ظهور يا پس از آن، و چه در زمان حيات يا پس از وفات امام.
6- روايت ابوبصير از امام صادق عليه السلام بدين سند: ابن بابويه از محمد بن علي بن فضل بن تمام، از احمد بن محمد بن عماره از پدرش، از حمدان قلانسي، از محمد بن جمهور، از مرازم بن عبدالله، از ابوبصير، از ابوعبدالله عليه السلام: «يا أبا محمد! کأنّي أري نزول القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف في مسجد…؛ اي ابو محمد! گويا ميبينم قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف در مسجد سهله همراه اهل و عيالش هست.» پرسيدم: منزلش چگونه است؟ امام فرمود: «منزل (حضرت) ادريس است. خدا هر پيامبري برانگيخت، در مسجد سهله نماز گزارد» (راوندي، بيتا: ص 63 و 89؛ و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج 5، ص 242).
مفاد روايت، وجود اولاد و عيال براي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. اما گفتني است که روايت ضعف سند دارد؛ زيرا راويان گمنام وضعيف در سلسله سند وجود دارند. اين حديث دلالت ندارد که اکنون امام اهل و عيال دارد، بلکه شايد اندکي پيش از ظهور، امام عجل الله تعالي فرجه الشريف ازدواج کرده، داراي فرزنداني شود. همچنين روايت دلالت ندارد که فرزندان امام نقش و تأثيري داشته باشند.
7- روايت کليني به نقل از محمد بن يحيي، از علي بن حسن بن علي، از عثمان، از صالح بن ابي اسود که ابو عبدالله عليه السلام از مسجد سهله ياد کرد و فرمود: «أما أنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله؛ وقتي صاحب الامر قيام کند، منزل وي به همراه خانوادهاش مسجد سهله است» (كليني، بيتا: ج 3، ص 495).
اين حديث، حديث مجهول است؛ چنانکه علامه مجلسي در مرآة العقول تصريح کرده است (مرآة، ج 15، ص 491) همچنين دلالت ندارد كه اکنون امام همسر و فرزند دارد.
8- روايت حضرمي از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليه السلام: ابن قولويه از پدر، از سعد بن عبدالله، از ابوعبدالله محمد بن ابوعبدالله رازي جاموراني، از حسين بن يوسف بن عميره، از پدر (سيف)، از ابوبکر حضرمي، از ابوعبدالله عليه السلام [امام صادق] يا ابوجعفر عليه السلام[امام باقر] كه راوي از امام ميپرسد: پس از حرم الاهي و حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلمکدام منطقه ي زمين افضل است؟ فرمود: «الکوفه يا أبابکر! هي الزکية الطاهرة…؛ اي ابوبکر! کوفه که پاک و پاکيزه است. در آن، قبور پيامبران رسول و غير رسول و اوصياي صادق هست. نيز در آن، مسجد سهله هست. هر پيامبري را خدا برانگيخت، آن جا نماز گزارد. عدل الاهي از آن جا ظاهر ميشود. قائم و قيام کنندگان پس از وي، در کوفهاند. کوفه منزل پيامبران و اوصيا و صالحان است. (ابن قولويه، بيتا: ص30 و جمعي از نويسندگان، 1411ق: ج 4، ص 471).
يکي از ايرادات اصلي اين حديث، ضعف سند آن است؛ به سبب جاموراني که ابن وليد، وي را ضعيف شمرده است (خويي، بيتا: ج 14، ص 273).
همچنين اين روايت به بحث مربوط نيست؛ زيرا اشاره ندارد امام فرزنداني داشته باشد که پس از وي عهده دار امور باشند، بلکه نهايت معناي حديث اين است که مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کارگزاراني دارد که پس از ايشان عهده دار امورند. اين سخن را ميشود پذيرفت و ما ميپذيريم؛ به ويژه که رجعت را قبول داريم؛ اما ملازمتي ندارد کارگزاران فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشند.
پژوهش در روايات مربوط به کارگزاران
رواياتي هست که تصريح دارد پس از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کارگزاراني وجود دارند؛ اما براي اثبات مدّعا که کارگزاران، فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف باشند، ضعيف و دلالت شان نارسا است. در اينجا بخشي از اين روايات بررسي و ارزيابي ميشود:
1- طوسي: محمد بن عبدالله حميري از پدرش، از محمد بن عبدالحميد و محمد بن عيسي از محمد بن فضيل، از ابوحمزه: «يا أباحمزه! إن منّا بعد القائم أحد عشر مهديا ًمِن وُلد الحسين عليه السلام؛ اي ابوحمزه! پس از قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف از ما [اهل بيت] يازده مهدي از فرزندان حسين عليه السلام ظاهر ميشوند.» (طوسي، بيتا: ص478).
در بررسي حديث مذكور، گفتني است که در سند آن، محمد بن عبدالحميد هست که توثيق نشده است. اين روايت تصريح دارد «مهديهاي بعدي» فرزندان حسين عليه السلام اند، نه اولاد مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. اگر توجيه کنيم اولاد مهدي نيز اولاد حسين عليه السلام اند، نامناسب است؛ زيرا در اين صورت معنا ندارد تعبير به «اولاد حسين» کنيم، چون خصوصيتي وجود ندارد، بلکه ميتوان مثلاً به اولاد امام حسن يا امام باقر تعبير کرد.
احتمال دارد مقصود از کلمه «بعد» رتبه باشد؛ نه زمان. در اين صورت، به معناي اعوان و انصار امام در زمان حيات اويند؛ چنان که شيخ حر عاملي بدين مطالب در کتابش (الايقاظ مِن الهجعه) اشاره کرده است.
2- رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در شبي که وفات يافت، به حضرت علي عليه السلام فرمود: «ياعلي! سيکون بعدي إثنا عشر إماماً…؛ اي علي! پس از من، دوازده امام هست. پس از اينان، دوازده مهدي هست. اي علي! تو نخستين امامان دوازده گانه اي… حسن عسکري عليه السلام امامت را به پسرش (محمد) ميسپرد. وي امامي محفوظ از آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم است که دوازدهمين امام است. پس از وي دوازده مهدي وجود دارند. هنگامي که وقت وفات مهدي برسد، امامت (خلافت) را به پسرش ميسپرد که نخستين فرد مقرّبان است. مهدي سه نام دارد: نامي همچون اسمم (محمد) و اسم پدرم (عبدالله) احمد و اسم سوم (مهدي) وي نخستين مؤمن است. (خويي، بيتا: ج1، ص 150).
در سند اين حديث راوياني ضعيف و گمنام وجود دارند؛ از جمله علي بن سنان موصلي عدل. آيت الله خويي مينويسد: واژه عدل، چنان که از وصف بعضي از مشايخ (استادان)صدوق بر ميآيد، وصف برخي علماي عامه بوده، بعيد نيست راوي جزء عامه باشد. (خويي، بيتا: ج 12، ص 46). مامقاني ميگويد: از اين راوي ذکري در کتابهاي رجال نيست (مامقاني، بيتا: ج 2، ص 291). علامه شوشتري نيز ميگويد: هرگونه باشد، از وصف وي به «عدل» برمي آيد، جزء عامه است. (تستري، 1410ق: ج 7، ص 487).
از ديگر راويان حديث، جعفر بن احمد مصري است که عالمان ما از وي نام نبرده، او را رها کردهاند؛ اما از ميان عامه، عسقلاني از وي نام برده، به جعل متهمش کرده است. البته ما نه به تضعيف عامه اهميت ميدهيم و نه به توثيق شان؛ زيرا معيارها و موازين عامه (سُنيان) با ما متفاوت است.
مفاد اين حديث، تسليم امور به فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ اما اين، با دهها روايات منافات دارد که ميگويد زمين از وجود حجت معصوم خالي نخواهد ماند. نيز با عقيده ضروري مذهب ما منافي است که امامان دوازده تناند. همچنين منافات دارد با رواياتي که ميگويد: پس از امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف امام حسين عليه السلام و امير مؤمنان عليه السلام و امامان حکومت خواهند کرد؛ حتي با احاديثي منافات دارد که ميگويد: تا چهل روز پيش از برپايي قيامت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف زنده خواهد بود، آن گاه دنيا به هرج و مرج گرفتار گشته؛ آن روزها جزء ايام رستاخيز و برانگيختن مردگان و مقدمات قيامت است. شايد اشکال شود بعضي از اين روايات ضعيف است؛ اما بايد گفت:
يکم. ضعف اين دسته از روايات از ضعف روايت مورد بحث کمتر نيست؛ بلکه اين روايت به مراتب از رواياتي ضعيفتر است که فرض کنيم بعضي از آنها ضعيفاند.
دوم. روايت از لحاظ مضمون، شاذ بوده، نادر و کمياب است که مانع ميشود آن را قبول کنيم و بدان اعتبار دهيم.
سوم. به فرض به روايت تمسک کنيم، ثابت نميکند در زمان کنوني، فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقش و مسئوليتي بر عهده داشته باشند؛ زيرا روايت اشاره دارد كه پس از وفات مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مسئوليت شان آغاز ميشود. در اين صورت، معنا ندارد ادعا شود در عهد غيبت، حکومت فرزندان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مشروعيت داشته، مسئوليتي بر عهده دارند. نيز مجالي نميماند برخي بدين روايت ضعيف استدلال کرده، ادعا نمايند که روايات «اثناعشر مهديين» تصريح دارد که در بالاترين سطح ممکن حکمراني خواهند کرد و روايت، غير از اين، معناي ديگري ندارد و هرگونه تأويل ديگر باطل و نادرست است؛ مانند حديث ديگر که ميفرمايد: «ليملکنّ منّاأهل البيت رجلٌ؛ هريك از مردان ما، اهلبيت حكمراني و فرمانروايي خواهد داشت.» اين روايت افزون بر تشويش در متن، صراحت دارد مراد امام علي عليه السلام است و به حکومت اولياي صالح ربطي ندارد. معناي روايت اين است: هنگامي که وقت وفات مهدي برسد، آن را به پسرش ميسپارد که نخستين فرد مقرّبان است؛ يعني امامت يا خلافت را واگذار ميکند. (الصدر، بيتا: ص643)، علاوه بر ضعف دلالت و اشکال سندي اين روايت؛ علما و دانشمندان نيز درباره آن مطالبي بيان کردهاند که در ذيل به بعضي از نظرات آنها اشاره ميشود:
شيخ مفيد مينويسد: پس از دولت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف، احدي دولت نخواهد داشت، مگر اين که روايت ميگويد: اگر خدا بخواهد، فرزندانش دولت به پا خواهند کرد، اما روايات يقيني نبوده، ثابت نشده است. اکثر روايات ميگويند: مهدي امت فقط چهل روز پيش از برپايي قيامت، قيام و ظهور ميكند. در اين ايام، هرج و مرج رخ ميدهد و نشانههاي برانگيختن مردگان هويدا گشته؛ قيامت براي حساب و جزا برپا خواهد شد؛ والله اعلم. (ارشاد، ص 345) طبرسي نيز ميگويد: روايت صحيح ميگويد: پس از دولت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، دولتي نيست؛ گرچه احاديثي آمده که فرزندانش به جاي او قيام خواهند کرد؛ مگر اين که خدا بخواهد. اين احاديث، قطعي و جزمي نيست. اکثر روايات ميگويند: مهدي امت، چهل روز پيش از برپايي قيامت، از دنيا ميرود. در اين ايام هرج و مرج رخ داده، نشانههاي برانگيختن مردگان ظاهر شده، قيامت برپا ميشود؛ والله اعلم. (اعلام الوري، ص 466، فصل چهارم در ذکر صفات و نيکيهاي قائم.)
3. در حاشيه بحارالانوار آمده است: مخفي نماند روايات ميگويد که زمين بدون حجت نميماند، مگر چهل روز پيش از برپايي قيامت. در اين ايام حجت وجود نخواهد داشت؛ اما اينکه حجت، مهدي منتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد و هفت سال پس از حکومتش قيامت رخ دهد، روايات دلالتي نداشته، از اعتبار برخوردار نيستند؛ زيرا چگونه ميشود اسلام و مسلمانان روزگاراني منتظر باشند که حجت قيام کرده، بر تمامي دينها چيره شده اما پس از هفت يا هفتاد سال قيامت رخ دهد؟ بنابراين، رجعت لازم است؛ چنان که روايات بر آن دلالت دارد. بايد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه هدا عليهم السلام رجعت کنند تا درخت اسلام دوباره سبز و بارور گردد؛ نهال دين ثمر دهد؛ غنچههاي پارسايي و دانش شکوفا شده و زمين به نور پروردگار تابناک گردد. ايرادي ندارد هريک از آنان مهدي ناميده شوند؛ چنان که در روايات آمده است (مجلسي، بيتا: ج 53، ص 147 = حاشيه).
4. علامه مجلسي پس از اينکه اخبار حکومت خلفا و اولاد مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را ميآورد، مينويسد: اين اخبار مخالف مشهور است و به دو طريق ميتوان آنها را تأويل کرد:
الف.مراد از دوازده مهدي، پيامبر و امامان، به استثناي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف باشد و حکومت شان پس از قائم باشد. پيشتر حسن بن سليمان روايات را در مورد تمامي امامان تأويل کرده، ميگويد: قائم پس از وفات رجعت ميکند. بدين سان ميتوان اخبار گوناگوني را که دربارة مدت زمان حکومت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است، يکدست کرد.
ب. مهديها از اوصيا (جانشينان) قائم باشند. اينان براي هدايت مردمان در زمان اماماني ميآيند که رجعت کردهاند تا زمان بدون حجت نباشد؛ گرچه اوصياي پيامبران و امامان نيز حجتهاي الاهي اند؛ والله اعلم.
برخي از علما نقدهايي بر اين سخن علامه مجلسي وارد کرده اند؛ از جمله:
نقد نخست: شماري از روايات مربوط به اوليا صراحت دارد كه اولياي دوازده گانه از فرزندان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريفاند. در يکي از احاديث آمده است: «ثمّ يکون مِن بعده إثنا عشرمهدياً. فإذا حضرته الوفاة– يعني المهدي- فليسلمهاإلي ابنه أوّل المقرّبين». (مجلسي، بيتا: ج53، ص 148). همچنين در دعا آمده است: «و الائمة مِن ولده» (الصدر، بيتا: ج 3، ص 642). حال آن که امامان معصوم عليهم السلام پدران امام مهدياند. ميتوان گفت: ظاهراً روايتي نيامده که چنين مطلبي بگويد، واگر «الائمة مِن ولده» آمده است، سهو قلم بوده است. در روايت «و الائمة مِن بعده» (مجلسي، بيتا: ج 92، ص 332) آمده است، نه «الائمة مِن ولده»؛ چنان که روايت وصيت (فإذا حضرته الوفاة) ضعيف و خبر واحد بوده، روايات چندي که ادعا شده، کجا است؟
نقد دوم: توجيه علامه مجلسي چنين نقد شده است: دليل کافي بر رجعت تمامي امامان دوازده گانه عليهم السلام نيافته ايم، نه به شکل عکسي، يعني از آخر به اول و نه به گونه مشوش (مثلا يک در ميان)؛ بلکه فقط نص درباره پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سپس علي، امير مؤمنان عليه السلام و فرزندش، امام حسين عليه السلام وجود دارد. وقتي رجعت تمامي امامان دوازده گانه عليهم السلام ثابت نشده باشد، چگونه ميتوان اخبار را اين گونه معنا کرد؟! (الصدر، بيتا: ج 3، ص 642).
پاسخ به نقد اول
ميتوان به نقد نخست، جواب داد. در بحثهاي مهدويت بدين اشکال اين گونه پاسخ داده ايم: بيش از بيست روايت داريم که تصريح ميکند امامان عليهم السلام رجعت ميکنند. بعضي احاديث، به صراحت ميگويد که همگي رجعت کرده، شکايت خود را تقديم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مينمايند، (حلي، بيتا: ص 396 و طبسي، بيتا: ج2، ص 332). از جمله اين روايت: «يا مفضل! والله ليردن المسجد الاکبر محمد رسول الله و الصديق الاکبر اميرالمومنين و فاطمه و الحسن و الحسين والائمة عليهم السلام». (طبسي، بيتا: ج 2، ص 325).
پاسخ نقد دوم
علامه مجلسي اعتراف دارد در جامعه پس از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، امامان عليهم السلام و اولياي صالح همگي حاضر خواهند بود؛ گرچه حکومت اصلي و فراگير از آنِ معصومان است و اوليا در درجه دوم بوده، در جهان کارگزاراني هدايتگر خواهند بود. يکي از علماي معاصر اينگونه مناقشه ميکند: روشن ترين ايراد بدين سخن آن است که روايات مربوط به اوليا صراحتاً ميگويد که اينان در بالاترين سطح ممکن حکومت خواهند کرد. هرگونه دلالت و معنايي جز اين باطل و نادرست است؛ چون در حديث آمده است: «ليملکنّ منّا أهل البيت رجلٌ» و نيز: «فإذا حضرته الوفاة فليسلمها– يعني امامت يا خلافت- إلي إبنه إول المقربين»؛ همچنين: «اللهم! صلّ علي ولاة عهده و الائمة مِن بعده». (الصدر، بيتا: ج 3، ص 642).
اما در پاسخ ميتوان گفت: روايت نخست (ليملکنّ) گذشته از اشکال سندي و وجود نوعي تشويش در آن، اينگونه صراحت دارد: کسي که حکومت ميکند، از اهل بيت عليهم السلام است. پس، به حکومت اوليا ربطي ندارد و به اهل بيت مربوط ميباشد که با رجعت معصومان منطبق است.
روايت دوم (فإذا حضرته الوفاة…) نيز ضعيف بوده و نميتوان بر آن اعتمادکرد. علاوه بر اين، شاذ و نادر بوده و ناهمگون با دهها رواياتي است که ميگويند: امامان عليهم السلام رجعت ميکنند.
روايت سوم (دعاي مورد استدلال) (مجلسي، بيتا: ج 92، ص 332)، گذشته از ضعف سند، دلالت ندارد كه اولياي غير معصوم حکومت کرده، بيواسطه و در بالاترين سطح فرمانروايي خواهند نمود؛ بلکه دلالت آن بر حکومت امامان، که با رجعت همخوان است؛ رساتر و روشنتر است.
دليل مخالفان
کساني که مخالف اين ادعا هستند، معتقدند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني ندارد که حکومت کنند، آنان براي اين نظر دلايلي دارند. شايد مهم ترين و روشن ترين دليل، حديثي است که «مرحوم کشّي» از امام رضا عليه السلام نقل کرده است. در حديثي طولاني به نقل از اينان: محمد بن مسعود، از جعفر بن احمد، از احمد بن سليمان، از منصور بن عباس بغدادي، از اسماعيل بن سهل، از يکي از راويان (که درخواست داشت نامش مخفي بماند)[2] آمده است: خدمت امام رضا عليه السلام بودم که علي بن ابي حمزه و ابن سراج و ابن مکاري آمدند. ابن ابي حمزه از امام پرسيد: سرنوشت پدرتان چه شد؟ فرمود: درگذشت، پرسيد: به چه کسي وصيت فرمود؟ امام رضا عليه السلام فرمود: «به من.» پرسيد: پس، شما امام واجب الاطاعه از سوي خدايي؟ فرمود: «آري.» علي بن ابي حمزه عرض کرد: روايت داريم، امام از دنيا نميرود، مگر وقتي که فرزندش را ببيند. ابوالحسن عليه السلام فرمود: آيا در اين باره، جز اين حديث، روايتي ديگر برايتان نقل شده است؟ راوي گفت: نه. امام عليه السلام فرمود: «پس، به خدا سوگند! روايت شده براي شما در اين حديث جز قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و شما نميدانيد معناي حديث چيست و چرا فرموده شده است.» علي بن ابي حمزه عرض کرد: آري؛ به خدا قسم! متن حديث چنان بود. ابوالحسن [امام رضا عليه السلام] بدو فرمود: «واي برتو! چگونه جرأت کردي بعضي قسمت حديث را واگذاري؟! اي پيرمرد! از خدا بترس و جزء کساني مباش که سدّ راه خدا ميشوند!» (کشي، بيتا: ص 281 و مجلسي، بيتا: ج 48، ص 27).
آيت الله خويي درباره اين حديث مينويسد: «روايت به سبب احمد بن سليمان و اسماعيل بن سهل، نيز مُرسَل بودنش ضعيف است» (خويي، بيتا: ج 11، ص 221). کلباسي نيز مينويسد: «سند نا استوار است» (كلباسي، بيتا، ج 1، ص 431). شيخ طوسي هم تصريح ميکند: «وقتي با دليل ثابت کرديم که امامان، دوازده تن اند، هرکه بگويد که امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزند دارد و امامان، سيزده تن اند؛ سخنش باطل و فاسد است و بايد کلامش را دور افکند (طوسي، 1411ق: ص228). علامه شوشتري هم بر حديث حاشيه زده، مينويسد: «احتمالاً سخن امام بدان معناست که امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اصلاً فرزند ندارد و فرزندي که امام باشد، وجود نخواهد داشت» (تستري، 1410ق: ج 12، ص 189).
اما بايد گفت: حتي اگر روايت ضعيف باشد، معادله تغيير نيافته و ثابت نميشود امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني دارد؛ زيرا دليل يا تمامي دلايل کساني که معتقدند امام فرزند دارد، ضعيف است و از اينان درخواست داريم اين ادعا را ثابت کنند که مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ذريه دارد. پس، ضعف روايتي که ميگويد امام فرزند ندارد، بدين مطلب آسيبي نميزند. با توجه به اينکه اينان بحث سندي و علم رجال را بدعت ميدانند.
نظريه شيخ حر عاملي درباره ذريه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
در پايان شايسته است به توجيهات شيخ حر عاملي درباره رواياتي توجه کنيم که ميگويد: مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني داشته است و پس از امام نقش آفرين خواهند بود. وي مينويسد: در حديث 96 باب سابق رواياتي آورديم که تصريح داشت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرزنداني دارد که داراي احتمالاتي است:
مقصود از «بَعد» غير زماني باشد، مانند فرمايش خدا: «فمن يهديه مِن بَعد الله» (جاثيه: 23)؛ در نتيجه حديث بدين معناست: فرزندان مذکور در زمان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نائبان اويند. هريک براي يک جهت يا در مدت زماني خاص، نايب است.
عبارت حديثي «مِن بعده» بايد مضاف (پيشوندي) در تقدير داشته باشد. ممکن است «مِن بعد ولادته» يا «مِن بعد غيبته» باشد که به سفيران و وکيلان بر آدميان و جنيان يا نمايندگان عالمان شيعه در مدت غيبت اشاره دارد. نيز ممکن است «مِن بعد خروجه» در تقدير باشد که نايبان امامند؛ چنان که گفتيم. شيخ صدوق از علي بن احمد دقاق، از علي بن ابي حمزه، از پدرش نقل کرده که از امام صادق عليه السلام پرسيدم: از پدرتان شنيدم فرمود: «يکون مِن بعد القائم إثني عشر مهدياً».؟ فرمود: «پدرم فرموده است: إثني عشر مهدياً و نفرموده است: إثني عشر إماماً.» امام افزود: آنان گروهي از شيعيان مايند که مردم را به ولايت ما و شناخت فضل (حق) ما فرا ميخوانند. (صدوق، 1395ق: ص 358).
اين حديث با احتمالات مذکور هماهنگ بوده، موافق با توجيهي است که ميآيد؛ مبني بر اين که اگر تقدير بگيريم مقصود حديث، نفي رجعت است. سخن به دليل تقيه فرموده شده؛ چنان که برخي محققان گفتهاند.
3. حديث به رجعت مربوط باشد. بعضي از احاديث مربوط به رجعت امامان، به گونه خاص را خوانده ايد، نيز بعضي از احاديث مربوط به درستي رجعت را به گونه عام ديده ايدکه به مؤمنان يا کافران خالص مربوط است. هردوگونه روايات به مراتب فراتر از تواتر معنوي است؛ چنان که در ابواب گذشته ديديد. بنابراين، امامان پس از مهدي، که حکومت ميکنند، همان امامان سابقاند که پس از درگذشت، رجعت کردهاند. در اين صورت با اين مطلب منافات ندارد که ثابت شده امامان، دوازده تناند و با رجعت، شمارشان افزون نميشود. با اين توجيه ميتوان بين روايت امامان دوازده گانه و ائمه يازده گانه جمع کرد. روايات نخست مبني بر شمول مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است؛ اما روايات دسته دوم، شمول هيچ يک از اين دو لحاظ نشده، حکمتي در اين کار بوده؛ امثال اين گونه فرمودهها، بسيار است. اگر از کسي مشخصاً نام برده شده، بر تخصيص حکم دلالت ندارد و حصر و اختصاص را نميفهماند.
حديثي که در کتاب الغيبة آمده و ميگويد: «پس از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دوازده تن حکومت ميکنند» (طوسي، 1411ق: ص 150). بنابر پذيرش آن، توجيه اخير ما منافي نيست؛ زيرا احتمال دارد واژه «ابنه» تصحيف و تحريف شده، اصلش «أبيه» (با ياء) باشد که مقصود امام حسين عليه السلام است؛ زيرا احاديث بسياري پيشتر نقل کرديم که وقتي مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وفات ميکند، امام حسين رجعت مينمايد تا حضرت را غسل بدهد.
اين توجيه با اسمهاي سه گانه منافي نيست؛ چون اسم و القاب هريک از امامان عليهم السلام متعدد است؛ گرچه بعضي شهرت يافته، برخي مشهور نيست؛ نيز احتمال دارد در آن زمان به سبب اقتضاي حکمت الاهي، اسامي دوباره وضع و تجديد شود.
اگر امام در حديث ابوحمزه فرمود: «اثني عشر مهدياً مِن ولد الحسين»؛ بعيد نيست عبارتي در تقدير باشد تا سخن بدين وسيله کامل شود؛ مثلاً: «أکثرهم مِن ولد الحسين.» مخفي نيست گاه متکلم هنگام آشکار بودن مقصود يا در صورت اجمال گويي، سخنش را بر معناي اکثر و اغلب بنا مينهد و بيان ميکند. مويد سخن، مطلبي است که در احاديث آمده و تصريح دارد كه امامان دوازده گانه فرزندان علي عليه السلام و فاطمه سلام الله عليها هستند. حديث موجود در اصول کافي کليني را بايد طبق توجيه ما معنا کرد؛ زيرا امير مومنان عليه السلام از اين حکم خارج بوده، مشمول امامان دوازده گانه است. احتمال دارد ضميرها در هردو دعا به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و امام حسين عليه السلام برگردد. نيز احتمال حمل بر رجعت وجود دارد؛ چنان که گفتيم. اما اين وجه در دعاي دوم محتمل است، نه در دعاي نخست؛ چون لفظ «ولده» در آن وجود دارد. (حر عاملي، بيتا: ص 404). توجيهات و حل بعضي مشکلات و نقاط پيچيده روايات، نيز جمع بين بعضي ناهمگونيها توسط شيخ حر عاملي به گونه اي که اشکالات برطرف و سختيها حل شود؛ سودمند و به جا بوده، تلاشش مشکور باشد و خدا مقامش را والا گرداند!
نتيجه گيري
دليل قوي و اطمينان بخش بر وجود ذريه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وجود ندارد. اگر هم بپذيريم حديثي در اين باره وجود دارد؛ بايد قبول کرد که دليلي قوي وجود ندارد که فرزندان امام، در رخدادها نقش و سهمي داشته باشند؛ چه در زمان حيات امام و چه پس ازدرگذشت آن حضرت. حتي اگر فرض کنيم روايات ضعيفي در اين باره هست، ناهمگون با احاديثي است که گوياي رجعت و حکومت امامان پس از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و يا ناهمگون با احاديثي است که دلالت دارد حکومت امام مهدي تاچند روز پيش از برپايي قيامت تداوم دارد. پس، کساني که ادعاي نيابت و بعد فرزندي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را دارند، ابتدا بايد ثابت كنند كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي همسر است؛ بعد ثابت کنند که فرزند امام زمان هستند!
تاکنون در خصوص ذريه امام زمان كسي تتبع و پژوهش کاملي انجام نداده است، مگر علامه شوشتري درقاموس. وي بحث مهمي در مورد همسر و فرزندان امامان دارد. وقتي به امام هادي وعسكري عليهم السلام ميرسد، ميگويد: با حره ازدواج نكردند؛ بلكه با ام الولد ازدواج نمودند. اما نسبت به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چيزي نميگويد. يعني نه سخن از حره است نه ام الولد. در اين ميان، فقط كفعمي گفته است كه ايشان ازدواج كرده ويكي از دختران ابولهب راگرفته است! (دقيقا همان تهمتي كه به امام علي عليه السلام زدند). پس، تنها كسي كه اين را ادعا كرده، كفعمي است كه در سالهاي 900 رحلت کرده است؛ ولي او اين ادعا را ازكجا مطرح ميكند؟ كسي كه در قرن دهم اين را ادعا ميكند، بايد با دليل بگويد و الان هم كساني كه اين حرفها را بيان ميكنند بايد اول ثابت كنند كه امام همسر داشته اند؛ بعد بگويند امام داراي فرزنداني است.
بلي، اين كه ازدواج يك سنت است، درست است؛ ولي گاهي مسائلي پيش ميآيد، مثل ازدواج امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف که نميتوان آن را اثبات کرد. حتي علماي متقدم نيز اين مسئله را مهمل گذاشته اند؛ يعني شيخ طوسي، ابن ادريس، علامه حلي و… هيچ كدام اشاره به اين نکرده كه امام زمان اولادي داشته است. برخي اصرار دارند كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف اولادي دارد و دليل ايشان روايت شيخ طوسي است كه به دليل تصحيف رد است. در داستان جزيره خضرا نيز به كسي رسيدهاند به نام سلطان هاشم و گفتهاند كه اين پسر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است و به آن استناد كرده اند؛ ولي اكثر اين ادعا را رد ميكنند. يكي از دلايل هم قصه پير زني است كه در سال 288 ه.ق ادعا ميكند خاله امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ ولي اين نكته قابل تأمل است كه پير زن واقعا چه كسي بوده و حديثي كه در آن به كار رفته است، از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است، يا نه. روايت ديگر از امام رضا عليه السلام بود كه نميتوان به آن استناد كرد؛ چون قبل از ولادت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف اين را گفته و تنها برداشتي كه ميشود از آن كرد اين است كه ايشان ازدواج ميكند. اما آيا الان ازدواج كرده يا نه، روشن نيست و مشخص نميشود ازدواج چه زماني خواهد بود. در روايت امام صادق عليه السلام نيز آمده است: امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف با خانوادهاش در مسجد سهله ميآيد و اين، بدان معناست كه بعد از ظهور با خانواده به مسجد سهله ميآيد. علاوه بر اين روايت، روايات معارض بيشتر و صريحتري وجود دارد. در هر حال، كسي نتوانسته ثابت كند كه ايشان ازدواج كرده و يا الان فرزند دارد.
كتابنامه
1. قرآن الکريم.
2. آيت الله خويي، مسائل و ردود، قم، مؤسسه العروة الوثقي، بيتا.
3. آيت الله خويي، معجم رجال الحديث، بيروت، دارالزهراء، بيتا.
4. آيت الله طبسي، محمد رضا، الشيعة والرجعة، قم، انتشارات علامه، بيتا.
5. ابن قولويه، جعفر بن محمد، کامل الزيارات، قم، مؤسسه نشر الاسلاميه، اول، بيتا.
6. ابوعمرو محمد بن عمر کشي، اختيار معرفة الرجال (رجال کشي)، مشهد، دانشگاه رضوي، بيتا.
7. تستري، محمد تقي، قاموس الرجال، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1410ق.
8. جزوه، بينا، ادله جامع دعوت يماني، انتشارات انصار المهدي.
9. جمعي از نويسندگان، معجم احاديث الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، قم، مؤسسه معارف اسلامي، 1411ق.
10. حرعاملي، محمد بن الحسن، ايقاظ الهجعة، قم، دارالکتب العلمية، بيتا.
11. حق المبين في تصويب المجتهدين (چاپ سنگي)، بيتا.
12. حلي، حسن بن سليمان، منتخب بصائرالدرجات، نجف اشرف، حيدريه، بيتا.
13. ر.ک: محمد علي نصرالدين، فعاليات صهيونية وهابية في العراق،
14. راوندي، سعيد بن هبة الله، قصص الأنبياء، قم، مؤسسه هادي، بيتا.
15. سعادت پرور، علي، ظهورنور، قم، انتشارات فدک، 1378ش.
16. سيّد بن طاوس، علي بن موسي بن جعفر، جمال الاسبوع، بيروت، مؤسسه اعلمي، بيتا.
17. شيخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علي، کمال الدين و تمام النعمة، قم، دار الکتب الاسلامية، 1395ق.
18. شيخ کليني، محمد بن يعقوب، کافي، تهران، دارالکتب الاسلامية، بيتا.
19. شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، قم، بصيرتي، بيتا.
20. الصدر، السيد محمد، تاريخ ما بعد الظهور، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، بيتا.
21. طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، اعلام الوري، بيروت، دارالمعرفة، بيتا.
22. طبري، محمد بن جرير، دلائل الامامة، قم، مکتبة الرضي، بيتا.
23. طبسي، نجم الدين، تاظهور، قم، بنياد حضرت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف1385ش.
24. طوسي، محمد بن حسن، الغيبة، قم، بنياد معارف اسلامي، 1411ق.
25. طهراني، آقابزرگ، الذريعة الي تصانيف الشيعة، قم، اسماعيليان، بيتا.
26. کلباسي، أبوالهدي، سماء المقال في علم الرجال، قم، مؤسسه ولي عصرللدراسات الاسلاميه، بيتا.
27. مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال، قم، آل البيت، بيتا.
28. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة وفاء، بيتا.
29. مجلسي، محمد باقر، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1379ش.
30. محدث نوري، ميرزا حسين، النجم الثاقب، قم، انتشارات جمکران، 1378ش.
31. مسعودي، علي بن الحسين، اثبات الوصية، قم، نشر رضي، بيتا.
32. نمازي، علي، مستدرکات علم رجال الحديث، تهران، حيدري، اول، بيتا.
â استاد حوزه علمية قم.
ââ عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
[2]. مسعودي در اثبات الوصيه، ص 175 حديث را به نقل از يکي از يارانش آورده است.
نویسندگان:
نجم الدين طبسي نجفي ، رحيم کارگر