یکی از عقاید مسلمانان، مسأله بدا است که در قرآن و حدیث به آن اشاره شده است. درباره این مسأله که در بحث قضا و قدر مطرح می شود، نظرات مختلفی مطرح گردیده است. مسأله قضا و قدر یا همان سرنوشت از جمله مسائلی است که همواره در زندگی انسان ها دارای جایگاه بسیار مهمی بوده است. قضا و قدر اقسامی دارد که در قسمت اول این مقاله قضا و قدر الهی در تکوین و تشریع مطرح و سپس قضا و قدر علمی و عینی در آیات بیان شد. شمول قضا و قدر الهی و نقد برخی نظریه ها دراین زمینه نیز مطرح شد. در این شماره به شمول قضا و قدر الهی
آموزه های شیعه
ایـن مقاله، متکفل تبیین و اثبات فطرت خداشناسی و پاسخ به شبهات است. در ابتدای مقاله، بعد از تعریف لغوی و اصطلاحی فطرت اشاره می شود که دین پژوهان مسأله فطرت را از سه نگاه یعنی فطرت و سرشت انسان، فطرت و دین، و فطرت و خداشناسی مورد توجه قرار دادهاند. در این نوشتار، به شش دیدگاه از خداشناسی فطری اشاره می شود که عبارتند از: 1.معنای افلاطونی؛2. استعداد؛3. فطری منطقی؛4. علم حصولی یا استدلال ساده؛ 5. معرفت شهودی عوالم پیشین؛ 6. علم حضوری.
نویسنده در ارزیابی خود از این دیدگاهها به قابل
آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید می آید، همگی نمودهایی از قدرت و علم بی پایان الهی است و همه ی این پدیده ها بر اساس اراده ومشیت خداوند و مطابق با برنامه هایی است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینی الهی نوشته شده است.در متون اسلامی از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان وجهان را دربرگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدنها و از سعادت و شقاوت انسانها تا قسمت روزی میان آنها وبالاخره هر حادثه ای که برای هر انسانی اتفاق می افتد، در آن
یکی از بحث های دیرینه در عقاید اسلامی بحث و گفتگو در مورد ضرورت و عدم ضرورت عصمت در امام است .در مذهب شیعه بر ضرورت وجود عصمت در امام اتفاق نظر می باشد و لذا شیعه بر تحقق این شرط اساسی در مورد کسی که به منصب امامت نائل آمده تأکید دارد چرا که مقام امامت بسیار حساس و دقیق می باشد .کسی که به عنوان رهبر و راهنما ، بسیاری از مسئولیت های جامعة اسلامی را بر عهده می گیرد ، دائماً با خطرهای گمراهی و انحراف مواجه می شود که اگر او در این دام گرفتار شود خیلی سریه منجر به سقوط و انحطاط جامعه می گردد و اگر
خليل بن احمد فراهيدي ( متوفي 150 ) در كتاب العين مي گويد :الشافع : الطالب لغيره ، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لي إليه فشفعه في . والإسم : الشفاعة . واسم الطالب : الشفيع .كتاب العين ج 1 ص 260 .شافع يعني کسي که از غير خودش طلب شفاعت مي کند و مي گويد نزد فلان شخص واسطه و شفيع من باش .اسم مصدر ( حاصل و نتيجه مصدر ) آن شفاعت است و کسي را که طلب شفاعت مي کند شفيع مي نامند .راغب اصفهاني در کتاب المفردات ميگويد :
الشفع : ضم الشئ إلى مثله ويقال للمشفوع شفع .
المفردات ص 263 .
در قرون اخیر برخى کوشیدهاند با طرح شبهاتى در باب این مسئله مهم اعتقادى، آن را زیر سؤال ببرند. در پى درخواست از محضر حضرت آیةاللّه سبحانى جهت پاسخگویى به شبهات، معظمله طى بحث مبسوطى به تبیین «توسل از دیدگاه قرآن و روایات اسلامى» پرداختهاند که متن کامل آن، به دلیل طولانى بودن به اختصارتقدیم شما مىگردد.«توسل» از مادّه «وسل» به معناى «تقرّب جستن» به شخص است، و «وسیله»، چیزى یا کارى است که انسان با آن به دیگرى تقرّب مىجوید؛ لسان العرب، ج11، ص 225، مادّه وسل، و در حدیث آمده است: «اللهم أعط
.حدّ ایمان و کفر از بحثهاى مهم کلامى است. «ایمان»، در لغت، به معناى تصدیق و «کفر»به معناى پوشاندن است،لذا به زارع نیز ـ که گندم را در دل زمین مى نشاند ـ کافر گفته مى شود. ولى مقصود از ایمان در اصطلاح عقاید و کلام، اعتقاد به وحدانیت خداوند،و باور داشتن روز قیامت و رسالت پیامبر خاتم (صلى الله علیه وآله وسلم) است،و البته ایمان به رسالت پیامبر خاتم (صلى الله علیه وآله وسلم)، شامل اذعان به نبوت پیامبران و کتب آسمانى پیشین و آنچه که پیامبر اسلام از تعالیم و احکام الهى براى بشر آورده است، نیز مى
یش از هر بحثی در مورد عصمت لازم است به توضیح یک مطلب بپردازیم و آن توضیح، حقیقت عصمت از گناه و خطا است و اینکه واقعیت عصمت در برابر گناه در افراد معصوم چیست؟ در این صورت ما می توانیم ریشه و منشأ عصمت انبیاء از گناه را نیز بدانیم. در این مورد نظریات مختلف اما متقاربی است که به ترتیب مطرح می کنیم:الف: عصمت از گناه درجه ی والائی از تقوی است.درباره ی «حقیقت عصمت» اجمال سخن اینکه: عصمت در مورد پیراستگی از گناه درجه ی والای تقوی است و هر نوع ماهیتی که برای تقوی تصور می شود به صورت کامل در عصمت موجود
صحابه یا صحابی، عنوان فخیمی است که جز فرهیختگان اطراف مقام رسالت را نشاید. از این رو در توصیف و تعریف صحابه، چه از پیامبر اکرم و چه از ائمه اطهار، توصیههای اکید شده و حرمت آنان را واجب شمردهاند. عمده، تعریف اصطلاحی صحابی است که امثال ابن حجر عسقلانی به طور گسترده معتقدند هر که با حضرت، کمترین ملاقاتی داشته و ایمان بیاورد و مسلمان بمیرد جزء صحابه شمرده می شود که این تعریف از دیدگاه مکتب اهل بیت، قابل قبول و معقول هم نیست، زیرا عنوان «صحابی» یک عنوان عرفی مورد اتفاق همگان است که حتی به
يكى از مباحث مهمى كه جناب آقاى سيد حسن مدرسى طباطبائى در كتاب «مكتب در فرايند تكامل» مطرح كردهاند، مسأله «بداء» و خواستگاه اين عقيده است. ايشان در اين بحث مدعى هستند كه عقيده «بداء» از ابداعات و دستاوردهاى فرقه منقرض شده كيسانيه (كسانى كه به امامت محمد حنفيه معتقد بودند و از طرفداران مختار ثقفى به شمار مىآمدند) است.وى در صفحه 119 سخن از بداء را اين گونه آغاز مىكند:«گروه ديگرى را هواداران اسماعيل، يك فرزند امام صادق كه يكى دو سال پيش از رحلت پدر خود درگذشت، تشكيل مى دادند. اسماعيل، فرزند